افاضات اضافه

نامه به فرزندی که هرگز تولید نشد

کد خبر: ۷۱۵۹۹
۱۴:۲۱ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۹

دیدارنیوز ـ عوام الملک: فرزند عزیزم! در جهان امروز احتمالات نقشی مهم دارند و برای به نتیجه رسیدن هر عملی باید احتمالات را در نظر داشت. به همین دلیل هر خاک تو سری کردنی منجر به تولید تو نمی‌شود. باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در شرایط مناسب باشند تا بشود. خلاصه‌اش آنکه گذشت زمانی که اجداد ما از کنار هم رد می‌شدند و انگار دست به نوعی گرده‌افشانی می‌زدند و گُر و گُر بچه تولید می‌کردند. الان برای افزایش احتمال تولید هر یک عدد بچه باید محاسبات مختلف کرد و پارامتر‌های گوناگون را کنار هم گذاشت تا شاید بشود. به همین دلیل هم بر خلاف سال‌های قبل که برای محاسبات یک جزوه یا کتاب کافی بود اخیرا محاسبات را در یک دیوان بزرگ توسط نخبگانی انجام می‌دهند که حجم سوابق علمی آن‌ها در هیچ بایگانی و دانشگاهی قابل نگهداری نیست.


خلاصه که من با لحاظ کردن محاسبات و استفاده از رمل و اسطرلاب به دنبال نشانه‌هایی بودم که بدانم کی باید اقدامات لازم را انجام بدهم تا تو بیایی. شواهد نشان می‌داد احتمال بچه‌دار شدن ما وقتی نزدیک صد در صد می‌شود که همه اتفاقاتی که ممکن است هر صد سال یک بار اتفاق بیفتد با هم رخ بدهند. مخصوصا که پس از گشایش اقتصادی کشور، جوری دچار گشودگی شدیم که امکان دوخت و دوز محل‌های گشوده شده خیلی وجود ندارد و خود به خود محاسباتمان پیچیده‌تر شده است. در هر حال وقتی دیدم که در هفته گذشته هر دانه تخم‌مرغ را باید هزار و پانصد تومان بخریم و کره برای مالیدن روی نان پیدا نمی‌شود و در نتیجه فعلا کوکب خانم نمی‌تواند در خانه‌اش مهمانی بگیرد و بعد از سال‌ها باید داستانش را از کتاب‌های درسی حذف کنند احساس کردم که وقت بچه‌دار شدن فرا رسیده است. بعد ناگهان خبر آمد که در عربستان برخورد با زنان بی‌حجاب ممنوع شده است. این یک نشانه، دیگر شوخی نداشت. واقعا در عربستان، هر صد سال یک بار ممکن است حجاب اجباری نباشد و الان اتفاق افتاده بود. از آن طرف هم شنیدم که برخی مقامات شهر تهران، که پایتخت ایران است، مهندس مهدی بازرگان که نخستین نخست‌وزیر بعد از انقلاب هست را نمی‌شناسند، ولی نسبت به بابی ساندز و پاتریس لومومبا شناخت کافی دارند. خلاصه که در حال خودالقاوری به خودم بودم که باید دست به کار شوم و کار نکرده را بکنم که با دیدن یک خبر حجت بر من تمام شد. محسن رضایی به احتمال نود درصد در ۱۴۰۰ نمی‌آید. باید به احترام آن ده درصدی که صد در صد می‌آید فرصت را غنیمت می‌شمردم. شکی نداشتم که همین پنجشنبه شبی که دیشب بود، مثل هر شب نبود و دیشب، شبش بود.


اما خبر کوتاه بود و خشک‌کننده! حسن روحانی اعلام کرد که شنبه و یکشنبه روز پیروزی ملت ایران است. تمام جا‌های گشودگی‌های قبلی دوباره گشوده شد و همه احتمالات منطبق‌شده قبلی اثرشان را از دست دادند؛ و تو‌ای فرزند عزیزم که پیش خودت فکر کرده بودی در ساعات سرنوشت‌ساز شب جمعه این هفته وقتش رسیده است! خودم هم همین فکر را می‌کردم. ولی از من می‌شنوی، جان نداشته‌ات را بردار و با تمام توان فقط بدو و فرار کن. چون تو هنوز قدر من که پدرت هستم تجربه نداری تا بفهمی وقتی در عصر محمود و حسن، مقامات وعده‌ خبر خوب می‌دهند چه معنی و مفهومی دارد. فقط حواست به این هم باشد که از سمت مناسب فرار کنی، چون گویا آمریکا می‌خواهد ماشه را بکشد و یکی از عزیزانی که در مجلس خود ما نشسته هم گفته است ایران باید قبل از آمریکا ماشه را بچکاند. خلاصه که فرزندم! از بغل برو که از هر طرف که ماشه را چکاندند به تو نخورد. از ما که گذشت، اما تو سوار کشتی موز و آناناس درستی بشو و در جای مناسب پیاده شو.

قربانت
پدرِ نتوانسته‌ات

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: