گفت‎وگوی "دیدارنیوز" با «محمد درویش» فعال محیط‌زیست/ بخش اول

محیط‏ زیست را موی دماغ توسعه می‎بینند/ هیچ برنامه مدون محیط‌زیستی نداریم/ کلانتری به ۹۵ درصد محیط‌زیست اشراف ندارد

اصل مسئله این است که سازمان محیط‎زیست و محیط‎زیستی‎ها نباید خود را در هیبت سازمان «محیط ایست» معرفی کنند. آن‌ها باید تلاش کنند تا به نحوی فعالیت کنند که مردم و دولتمردان و رهبران احساس کنند هزینه برای حفظ محیط‎زیست اتفاقاً به نفع اقتصاد پایدار کشور است. ما در این زمینه لکنت داشتیم و این باعث شده است که سوءتفاهم‎ها بیشتر شود. ما نتوانسته‎ایم بگوییم که اگر شما به حرف ما گوش کرده بودید امروز لازم نبود تا صد هزار میلیارد تومان برای احیای دوباره دریاچه ارومیه هزینه کنید.محیط‏زیست را معمولاً موی دماغ توسعه می‎بینند. فکر می‎کنند پرداختن به محیط‎زیست، یعنی دور ماندن از رشد اقتصادی و دور ماندن از رسیدن به مسائل اساسی کشور.

کد خبر: ۳۱۷۹۶
۰۹:۵۰ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی‌راد/ رسول شکوهی: دولت‌ها در تاریخ معاصر ایران به دنبال اقداماتی بودند که زود بازده باشد و سریع به نتیجه برسد. چون زمان صدارت خود را کوتاه می‌دانستند و به دنبال برنامه‌های بلند مدت نبوده‌اند. به تعبیر بهتر هیچ دولتی برنامه‌های بلند مدتی را دنبال نکرده و همواره از برنامه‌های دیر بازده دوری کرده‌اند. محیط‌زیست نیز از جمله مسائلی است که همواره دولت‌ها به آن بی توجهی کرده‌اند و علاوه بر آن، علیه محیط‌زیست نیز اقداماتی انجام داده‌اند. به تعبیری می‌توان گفت که دولت‌ها در تاریخ معاصر ایران تقریبا هیچ برنامه‌ای در حوزه محیط‌زیست نداشته‌اند و به اسم رشد و توسعه، محیط‌زیست را فدا کرده‌اند.
 
مسائل و مشکلات محیط‌زیست در ایران به مراحل بحرانی رسیده و باید فکری جدی به حال آن کرد. دیدارنیوز در گفتگو با محمد درویش فعال با سابقه محیط‌زیستی به سراغ مسائل این حوزه رفته است. این گفتگو که در دو بخش منتشر خواهد شد به مسائلی مانند برنامه دولت‌ها برای محیط‌زیست، نقد وضعیت فعلی سازمان محیط‌زیست، مدارس طبیعت، کمپین‌های مردمی و نگاه امنیتی به محیط زیست پرداخته است.
 
دیدارنیوز: بحث‎های کلاسیک توسعه همواره در چند پارامتر ویژه مثل رشد اقتصادی و یا دسترسی راحت به آموزش و بهداشت و مسائلی از این دست مطرح بود. امروز یک پارامتر بسیار مهم به نام محیط‎زیست به بحث‌های جدید توسعه اضافه شده است. محیط‎زیست نه تنها در توسعه بلکه در زندگی روزمره انسان‎ها تأثیرگذار بوده و باید خاطر نشان کرد که ایران امروز در حوزه محیط‎زیست درگیر مشکلات بسیاری است. به عنوان سوال اول، در دولت‎های جمهوری اسلامی ایران شاید هیچگاه یک برنامه مدون و جدی در حوزه محیط‎زیست تدوین نشده باشد و هیچگاه شاهد این مسئله نبوده‌ایم که در رقابت‎های انتخاباتی برنامه‌ای ارائه شده باشد. همواره پیرامون بحث‎های اقتصادی و رفع تحریم‎ها و آزادی‎های سیاسی و اجتماعی بحث شده است. به نظر شما چرا این اتفاق نیفتاده است؟ چرا سیاست‎مداران ما محیط‌زیست را جدی نگرفته‌اند؟

درویش: خیلی سؤال مهمی است. از نظر من مهم‏ترین دلیل این است که سیاست‎مداران و مدیران ارشد ما هرگز فهم درستی از محیط‎زیست نداشته‎اند. آن چیزی که ما به آن سواد محیط‎زیستی و فهم اکولوژیک می‌گوییم در بین سیاست‎مداران ما به شدت کم‎یاب است. تا مدت‎های زیادی که اصلاً محیط‎زیست را جدی نمی‎گرفتند. به یاد دارم که یک زمانی که صحبت انتخابات چهار دوره پیش در مجلس‎شورای‎اسلامی بود، من به دوستان خودم در رسانه گفتم وقتی شما با رؤسا و رهبران سیاسی کشور صحبت می‎کنید از آن‌ها بخواهید که برنامه‎های خود را در حوزه تغییرات اقلیمی و در حوزه Global Warming Climate Change بگویند؛ جالب این جا است که از هر کدام سؤال کرده بودند گفته بودن این‎ها یعنی چه؟ چهار دوره پیش یعنی ۱۶ سال پیش. بعد که برایشان توضیح دادند که تغییرات اقلیمی بدین معناست، گفته بودند این چه ربطی به انتخابات مجلس دارد؟! می‎خواهم بگویم که این فضا چقدر دور است. محیط‏زیست را معمولاً موی دماغ توسعه می‎بینند. فکر می‎کنند پرداختن به محیط‎زیست، یعنی دور ماندن از رشد اقتصادی و دور ماندن از رسیدن به مسائل اساسی کشور. حتی من در نامه آخری که به آقای عیسی کلانتری نوشتم وقتی که استعفا دادم صراحتاً از ایشان خواستم که در سه حوزه، پیگیرانه تلاش‎هایی را که ما در طی چهار سال اخیر کردیم را دنبال کنند؛ یکی بحث جلب مشارکت‌های مردمی و مشارکت جدی مردم در فرآیند تصمیم‎گیری بود؛ دومی بحث مدارس طبیعت بود. سومین مورد بحث، تغییر مبلمان شهری از خودرو محوری به زیست‌محوری بود. ایشان در پاسخ به نامه من نوشتند که این‎ها مسائل روبنایی و سطحی هستند و در برنامه‌های من به این مسائل توجه نمی‎شود، صراحتاً این را مطرح کردند. حقیقت ماجرا این است که ما پیش نرفتیم، بلکه فرو رفتیم. شما در خاطرات اولین رؤسای محیط‎زیست بعد از انقلاب می‎بینید که صراحتاً گفتند به ما این مأموریت را دادند که بیاییم و این سازمان را تعطیل کنیم و برویم. یکی از آن‌ها معلم هم بود (در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی هم هست)، آقای رفسنجانی می‌گوید یک روز سراسیمه آمد و گفت در منطقه پارک ملی کویر، مانور می‎گذارند و حیات وحش آسیب می‎بیند. بعد آقای هاشمی رفسنجانی گفته بودند تو که آمده بودی سازمان را منحل کنی چرا علاقه‌مند شدی؟ او گفت که ماجرا این است وقتی درگیر موضوع شدم و با محیط‌بان‎ها صحبت کردم، تازه متوجه شدم که محیط‎‏زیست چقدر مهم است. کسی را رئیس سازمان محیط‎‏زیست گذاشتند که هیچ نوع علاقه و دلبستگی به محیط‎زیست ندارد. بعد از ۴۰ سال دوباره کسی به محیط‎زیست آمده است که صراحتاً اعلام می‎کند به ۹۵ درصد حوزه محیط‎زیست اشراف ندارم، می‎گوید حفاظت از یوزپلنگ آسیایی مسئله‎ای جزئی است و تشکل‎های مردم نهاد در حوزه محیط‎زیستی افرادی احساساتی، سیاسی و یا نادان هستند. کلماتی که معمولاً در چنین حدی از شفافیت هرگز حتی از تمامیت‎خواه‎ترین و اصولگراترین دولت‎های بعد از جمهوری‎اسلامی هم نشنیده‎ایم. دولتی که خودش را محیط‎زیستی می‎داند، وقتی مسئول محیط‎زیست این دولت چنین سخنانی می‎گوید، نشان‎دهنده این است که عمیقاً به موضوع محیط‎زیست توجه نشده است.

دیدارنیوز: مگر دولت آقای روحانی ادعای محیط‎زیستی بودن نداشت و تنها دولتی نبود که ادعای برنامه داشتن برای محیط‌زیست را داشت؟

درویش: این ادعا را داشت. ولی وقتی پای کار رسیدیم دیدیم که بین ادعا و عمل خیلی تفاوت وجود دارد. بنده به یاد دارم که در اولین سال دولت آقای روحانی، تمام مدیران کل محیط‎زیست در شیراز جمع شدیم. در آنجا استاندار وقت فارس در حضور خانم ابتکار برای ما سخنرانی کرد. ایشان به خانم ابتکار گفتند که مرا سرباز خود بدانید و گفت آقای دادستان، اولویت شما از این به بعد رسیدگی به مسائل محیط‎زیستی است، من خودم کتم را در می‎آورم و درخت می‌کارم و محیط‌زیست برای من خیلی مهم است. همه با خود گفتیم ایشان عجب مدیر خوبی هستند و‌ ای کاش ایشان رئیس محیط‎زیست می‎شدند. همین آقا با این که می‎گفت محیط‎زیست خیلی برای من اهمیت دارد، پایش را در یک کفش کرد که پارک ملی بمور را باید به پالایشگاه تبدیل کنیم. همین آقا قصد تبدیل منطقه حفاظت شده بهرام گور به بزرگ‌ترین سایت حفاری معدن را داشتند که مردم از بیکاری نجات پیدا کنند. یعنی محیط‎زیست فقط در حد یک ژست بود. ولی حاضر نبودند برای حفظ آن هزینه کنند. همه دولت‎ها محیط‎زیست را مانند حیاط خلوت خود می‎دانند.

دیدارنیوز: امروز شاهد دستگیری یک سری از فعالین محیط‏زیستی هستیم و برخی نگاه‌های امنیتی و بعضا عدم تمایل به این حوزه دیده می‌شود. شما که سال‌ها روی این موضوع کار کرده‎اید، این عدم علاقه را ناشی از چه موضوعی می‌بینید؟ به نظر می رسد یک مقداری ناشی از هزینه و مقدار دیگری هم برخورد‌های انتظامی با محیط‎زیست و افراد آن است. شما علت را در چه چیزی می‎دانید؟

درویش: بخش مهم آن به این برمی‎گردد که در ذهنیت دولت مردان ایران پرداختن به محیط‎زیست، انگار سوسول‌بازی و سانتی‎مانتال است. این که چند کله بز حالشان خوب یا بد باشد در مقایسه با مردمی که این همه مشکلات معیشت دارند، محلی از اعراب ندارد. آن ها محیط‎زیستی‎ها را افرادی مرفه و بی‎درد می‎دانستند که مشکلی ندارند و به محیط‎زیست می‎پردازند. محیط‎زیستی‎ها هم ادبیاتشان تند است، در همه جای دنیا اینطور هستند و دولت را به چالش می‎کشند. دولت‎های بزرگ و تمامیت‎خواهی که همیشه در ایران بوده‎اند، با تکیه به درآمد سرشار و بی‎انتهای نفت، هیچ نیازی ندارند به سرمایه اجتماعی بپردازند و نیاز ندارند از مردم کمک بگیرند. دوست ندارند کسی به آن‌ها انتقاد کند. ناخودآگاه در برابر این افراد موضع می‎گیرند. دوست ندارند قدرتشان را با کسی به اشتراک بگذارند. بخش دیگر آن به توانمندی NGO‌ها و فعالان محیط‎زیست برمی‎گردد. یعنی وقتی به اصطلاح یک جوالدوز به دیگران می‎زنیم باید یک سوزن هم به خودمان بزنیم. باید قبول کنیم که بسیاری از NGO‌هایی که به عنوان فعالان محیط‎زیست شکل گرفته‎اند، آن‌ها هم یک محیط‌زیستی واقعی نبوده‎اند. محیط‎زیستی واقعی فقط به این نیست که برای تراشیده شدن جنگل‎ها، آلوده شدن طبیعت، خشک شدن دریاچه ارومیه اشک بریزد و ناراحت و غمگین شود. یک محیط‎زیست واقعی این است که راهکاری برای جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارائه دهد، چه باید کرد که پل شهید کلانتری احداث شود بدون اینکه منجر به افزایش بارگذاری رسوب گردد؟ چگونه می‎توان زباله را به پول تبدیل کرد؟ چگونه پسآب‏‎ها را می‎توان احیا کرد؟ یک محیط‎زیستی واقعی فقط نباید امر و نهی کند، بلکه باید علاوه بر امر و نهی، راهکار‌هایی ارائه دهد که درآمد به مراتب بیشتری کسب شود.
 
همچنین اگر چهره‎ای از محیط‎زیست به تصویر می‎کشیدیم آن موقع این همه دافعه و ترسی که از محیط‎زیستی‎ها وجود داشت، کمتر می‎شد. در واقع ما با معضلی به نام محیط‎زیست هراسی در بین دولتمردان روبرو هستیم. بخشی از این محیط‎زیست هراسی ناشی از لکنت‎های من به عنوان فعال و متخصص محیط‎زیست است که نتوانسته‎ام به خوبی حوزه‌ای را که به آن اشراف و در آن تخصص دارم ارائه و معرفی کنم. وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط‎زیست ما می‏ گوید اگر قوانین زیست‎محیطی در کشور ما اجرا شود، یعنی ۸۰ درصد صنایع و کشاورزی کشور باید تعطیل شود، شما خود را جای نماینده مجلس و مدیر سازمان برنامه و بودجه بگذارید که با خود می‎گوید اگر من بخواهم به محیط‎زیست توجه کنم یعنی ۸۰ درصد صنعت، اشتغال و کشاورزی تعطیل خواهد شد؛ بنابراین بهتر است همان‎گونه این حوزه حقیر شود و فقیر و عقب افتاده باقی بماند و کمترین بودجه را داشته باشد و کارشناسان آن پول نداشته باشند یک دوره بازآموزی ببینند. زیرا اگر بخواهد قدرت بگیرد باید صنعت کشور تعطیل باقی بماند، این ادبیات بسیار غلطی است. این که رئیس سازمان محیط‎زیست می‎گوید مردم در عسلویه یا باید مهاجرت کنند یا بمیرند و یا دچار سرطان شوند، یا پارس جنوبی را تعطیل کنیم، این ادبیات خیلی بدی است. مگر در قطر همین تشکیلات در محیط بزرگ‎تر کار نمی‎کند. آیا مردم از منطقه رفته‎اند و یا مجبور شده‎اند تعطیل کنند؟
 
اصل مسئله این است که سازمان محیط‎زیست و محیط‎زیستی‎ها نباید خود را در هیبت سازمان «محیط ایست» معرفی کنند. آن‌ها باید تلاش کنند تا به نحوی فعالیت کنند که مردم و دولتمردان و رهبران احساس کنند هزینه برای حفظ محیط‎زیست اتفاقاً به نفع اقتصاد پایدار کشور است. ما در این زمینه لکنت داشتیم و این باعث شده است که سوءتفاهم‎ها بیشتر شود. ما نتوانسته‎ایم بگوییم که اگر شما به حرف ما گوش کرده بودید امروز لازم نبود تا صد هزار میلیارد تومان برای احیای دوباره دریاچه ارومیه هزینه کنید. شما برای اینکه ۲۰۰ هزار شغل ایجاد کنید، همه مسلمات و قوانین و آموزه‎های محیط‌زیستی را نادیده گرفتید، ۷۲ تا سد بر روی ۱۱ رودخانه‎ای که به سمت دریاچه ارومیه می‎رفت احداث کردید، وسعت اراضی کشاورزی را از ۳۲۰ هزار هکتار به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش دادید. یعنی ۳۶۰ هزار هکتار به وسعت اراضی کشاورزی اضافه کردید. هر هکتار به طور متوسط ۱۰۰۰۰ متر مکعب آب نیاز دارد. یعنی ۳.۶ میلیارد متر مکعب آب به حوزه تحمیل شده است، آبی که وجود نداشت. حقابه دریاچه ۳.۱ است که همه مصرف شد. برای ۵۰۰ میلیارد متر مکعب دیگر شما اجازه دادید چاه حفر شود و این بلا بر سر دریاچه ارومیه آمد. الان همه باغ‎ها و زمین‎های کشاورزی شرق دریاچه از حیز انتفاع خارج شده، موج مهاجرت رخ داده است، بر طبل جریان‎های پان‎ترکیسم کوبیده شده و می‎گویند فارس‎ها به عمد دریاچه را خشک می‎کنند و کلی تبعات امنیتی ایجاد شده است. آیا اگر به حرف ما گوش می‎کردید به نفع اقتصاد و امنیت نبود؟ ما با این ادبیات صحبت نمی‎کنیم. اگر با این ادبیات صحبت کنیم، بعد آرام آرام صدای ما شنیده می‎شود و از ما مشورت می‎خواهند. این اتفاق در مجموع سبب شد که چنین لکنتی پیش آید. همان‎طور که شما گفتید در پیشگاه بسیاری از مدیران ارشد در این کشور، محیط‎زیستی‎ها چهره چندان مطلوبی نیستند.
 
 
 

دیدارنیوز: در این سیری که شما تحلیل کردید، این عدم فهم و عدم شناخت درست همواره وجود داشته است. چیزی حدود ۱۰ سال یا کمتر است که نگاه امنیتی هم به این مسئله اضافه شده است. یعنی فعالین محیط‎زیستی را به عنوان یک همراه نمی‎بینند. آن‌ها را بعضاً به عنوان یک جاسوس، رقیب و عناوینی از این دست می‎بینند. تا حدی که کاوه مدنی را هم تحمل نمی‎کنند و با اتهامات جاسوسی و اخلاقی، به تعبیری او را فراری هم می‎دهند. این از کجا شروع شده است؟ چرا منطق مسائل امنیتی را بر مسائل زیست‎محیطی حاکم کرده‎اند؟

درویش: یک تفکری در جمهوری اسلامی ایران هست که می‎گوید چون خلاف جریان رود شنا می‎کنیم، باید مایملک غذایی خود را تولید کنیم و کاملاً به آن اشراف داشته و امنیت غذایی داشته باشیم. چون ممکن است دنیا با ما مشکل پیدا کند و گندم، جو، برنج و سویا به ما ندهند. حال هر کسی در این کشور اگر صحبتی کند که بوی این را دهد که باید کشاورزی کاهش داده شود و به سراغ کاهش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک برویم، آن‌هایی که در این راستا فکر می‎کنند، گمان می‎کنند که این افراد عوامل امپریالیسم جهانی هستند که در قالب فعالان محیط‎زیستی می‎خواهند از نظر غذایی کشور را به غرب وابسته کنند تا ما در نهایت به آن‌ها کرنش کنیم. اصل ماجرا و تضاد و نگرانی در اینجا به وجود آمده است؛ یعنی من احساس می‎کنم در اثر یک سوءتفاهم است. فعال واقعی محیط‎زیست، مخالف کشاورزی نیست، اما حرف این است که ما باید براساس مزیت‎های نسبی کشورمان، چیدمان توسعه را طراحی کنیم. فعال واقعی محیط‎زیست می‎گوید در کشوری که میانگین ریزش‎های آسمانی یک سوم میانگین جهانی است، در کشوری که تبخیر آن دست کم ۵۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی است، اگر همه تخم‎مرغ‎ها را در آن سبدی بگذاری که چشم به آسمان باشد، آسیب‎پذیرتر می‎شود و از نظر پدافند غیر عامل، وضعیت به مراتب وخیم‎تر می‎شود. چرا در این کشور هنگامی که خشکسالی یا ترسالی می‎شود این همه خسارت به بار می‎آید؟ امسال ۳۵ هزار میلیارد تومان از سیل و سال گذشته ۲۲ هزار میلیارد تومان از خشکسالی خسارت دیده‎ایم. زیرا همه سبد‌ها را در کشاورزی، دامداری، شیلات، مرغ و طیور و زراعت و باغ، یعنی همه آن‌هایی که چشمشان به آسمان است، قرار دادیم؛ آن هم با الگوی غلط. اینکه بتوانیم از کشاورزی، صادرات داشته باشیم یعنی صادرات آب مجازی در کشوری که خود به شدت مشکل دارد. ما باید تعیین تکلیف کنیم که سه الی چهار تا محصول جزء محصولات استراتژیک است، ما باید در حد نیاز کشور، آن‌ها را تولید کنیم. ما می‎توانیم این کار را به هر قیمتی انجام دهیم اما این که ما بخواهیم برای مثال دو میلیون تن مازاد هندوانه، گوجه فرنگی و خیار و انواع و اقسام محصولات جالیزی آب بر را تولید کنیم، بعد بخواهیم این محصولات را بفروشیم اشتباه است. برای مثال سیب که ۵ برابر انگور آب‌بری دارد و حوزه آبخیز دریاچه ارومیه که زمانی بهترین تاکستان‌های ایران را داشته است، تبدیل به باغ سیب شده و هر هکتار سیب ۵ برابر هر هکتار انگور آب مصرف می‎کند، این برنامه‌ها اشتباه و از نوع اشتباهات راهبردی است. این برنامه‎ها نه ما را به امنیت غذایی و نه به پایداری زیست می‎رساند. اشتباه راهبردی که رخ داده این است که به جای اینکه آرمان ما تامین امنیت غذایی باشد، آن را خودکفایی در کشاورزی گذاشته‌ایم و این غلط است. باید درمورد این مسئله بحث کنیم تا سوء‌تفاهمات برطرف شود.

دیدارنیوز: آقای درویش این برنامه‎ای که دولت‌ها، مثلا دولت روحانی بر اساس آن راهبرد حرکت می‎کند، کجا برنامه‎ریزی شده است؟ محیط‎زیستی‎ها که می‎گویند ما این برنامه‎ریزی‎ها را انجام نداده‎ایم. دانشگاهی‎ها هم این برنامه‎ریزی‎ها را قبول نمی‎کنند. پس براساس چه راهبردی این برنامه را پیاده می‎کنند؟

درویش: باید با جدیت به شما بگویم که ما هرگز برنامه‎ای به نام برنامه محیط‎زیستی نداشته‎ایم. شما به برنامه‎ریزی‎های ۵ ساله که در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تدوین شده است نگاهی بیندازید، تحلیلی که سازمان مدیریت و برنامه‎ریزی وقت، اعلام کرده بود این بود که ما بین ۲۰ تا ۳۰ درصد به اهداف این برنامه‎ها می‎رسیم. حالا تصور کنید در حوزه‎ای مانند محیط‎زیست که من برای مثال به عنوان مدیر کل آموزش و مشارکت‎های مردمی سازمان، وقتی وارد سازمان شدم، باید برنامه‎ای باشد که طبق آن پیش رفته و اهداف برنامه را اجرا کنم، بعد مدیر بالادستی بر اساس این که من چه مقدار در اجرای این برنامه موفق بوده‎ام، من را عیار بگذارند که آیا مدیر خوبی هستم یا نه؟ علاوه بر این که هیچ برنامه‎ای وجود ندارد، تازه از ما برنامه می‎خواهند. در سازمان حفاظت محیط‎زیست دفتری که مغز برنامه‎ریزی باشد، وجود ندارد. این‎ها همه نشان دهنده این است که قرار نبوده محیط‎زیست جدی گرفته شود. محیط‎زیست قرار بوده یک ویترین باشد که بگویند ما هم مثل همه کشور‌ها محیط‎زیست داریم.
 
ببینید در این کشور انتخاب رؤسای محیط‎زیست بر چه اساسی رخ داده است؟ چرا تاکنون نتوانسته‎ایم یک متخصص محیط‎زیست را به عنوان رئیس سازمان محیط‎زیست معرفی کنیم؟ یعنی یا معلم یا پزشک و یا ایمونولوژیست و متخصص کشاورزی بوده است. محیط‎زیست یک فن و دانش پیچیده و مهم است. یک سازمانی است که به شدت راهبردی است اما چون قرار بوده حیاط خلوت باشد، نمی‎خواستیم خیلی جدی گرفته شود. اگر در برخی مقاطع گاهی اتفاقاتی هم افتاده است، به سرعت سرکوب شده و نگذاشته‎اند که رشد کند. من وقتی وارد سازمان محیط‌زیست شدم و قرار بود یگان حفاظت محیط‎زیست را آموزش دهیم، متوجه شدم که محیط‎بان‎هایی در این سازمان هستند که ۲۲ سال است هیچ نوع آموزشی ندیده‎اند. محیط‌بانی که با مردم، متخلفان و حیات‎وحش درگیر است. شما فیلمی را دیدید که چند تن از محیط‎بانان ما یک خرس را در طبیعت رها کردند، آنقدر دانش آن‌ها ضعیف بوده که همان خرس آن‌ها را دنبال کرده و آن‌ها پا به فرار گذاشتند. یعنی بر روی اصول این که این خرس چقدر باید بیهوش باشد، کجا باید رها شود، محیط‎بان‎ها بعد از آن باید چه رفتاری داشته باشند، پیش‎بینی آن‌ها چیست، جامعه محلی چگونه باید باشد، در این موارد هیچ‎گونه اطلاعاتی نداشتند. آیا محیط‎بان مقصر است؟ وقتی که گفته می‎شود پول برای آموزش محیط‎بان نداریم، محیط‎بان‎ها نمی‎توانند به کشور‌های پیشرفته رفته و دوره‎هایی با همتایان خود در این کشور‌ها بگذرانند، وقتی کارشناس ما به محیط‎زیست وارد می‎شود، به فسیل تبدیل شده و اجازه گذارندن دو دوره ضمن خدمت را ندارد، محیط‏زیست به محیط ایست تبدیل می‎شود. افتخار اغلب مدیران ما در سازمان محیط‎زیست این است که جلوی فلان پروژه یا فلان سد را گرفته‎اند. این افتخار آخر آن‌ها است. این که افتخار محسوب نمی‎شود. افتخار این است که بگویند استان و منطقه تحت حفاظت خود را هم به رونق اقتصادی رسانده و هم محیط‎زیست را حفظ کرده اند. این آن اتفاقی است که باید بیفتد.

دیدارنیوز: آیا ابزار آن را دارند؟ بودجه سازمان محیط‎زیست چقدر است؟

درویش: ابزار آن را ندارند. بودجه سازمان محیط‎زیست امروز بین ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلیارد تومان است. یعنی از بودجه شهرداری ناحیه ۵ منطقه ۲ تهران هم کمتر است. دولت هر سال حدود ۵۰۰ میلیارد تومان به مناطق آزاد کشور کمک بلاعوض می‎کند؛ حتی در این حد دولت سازمان محیط‎زیست را جدی نمی‎گیرد. اما عدم توجه به ملاحظات محیط‎زیستی باعث شده گردش مالی سرطان در کشور ما ۱۰ میلیارد دلار باشد. ستاد احیای دریاچه ارومیه برای احیای دریاچه ارومیه، در طول این چهار سال ۳۵۰۰ میلیارد تومان، یعنی در حدود ۱۰ برابر بودجه سازمان، هزینه کرده است. همچنین گفته است که ما به ۱۰۰ هزار میلیارد تومان پول نیاز داریم. عدم توجه به ملاحظات محیط‏زیستی در خوزستان مانند خشک کردن هورالعظیم سبب شد ۱۰ هزار معلم از خوزستان مهاجرت کنند و ۱۰ هزار معلم دیگر قصد رفتن داشتند که جلوی آن‌ها گرفته شده است. آسیب‎های ناشی از ریزگرد‌ها غوغا می‎کند و تنش‎های امنیتی ایجاد کرده است و هزینه‎های هنگفتی را بر دوش دولت و ملت گذاشته است.
 
من به یک جنگل بی‌نظیر به نام عثمانوند در استان کرمانشاه که زیستگاه خرس قهوه‎ای است، رفته بودم. قرار بوده در این منطقه یک خط لوله گاز رد شود و به سمت شمال غرب کشور برود. من مشاهده نمودم این خط لوله را به عرض ۱۵۰ متر در دل جنگل عبور می‎دهند. یک خط لوله که طبق قانون باید حداکثر بین ۲۰ تا ۳۰ متر معبر برای آن تعبیه شود، ۱۵۰ متر برای آن معبر درست کرده بودند. در فاصله‎ی کمتر از ۲۰۰ متری این خط، یک زمین کشاورزی وجود داشت که راحت می‌توانستند این خط لوله را از این زمین کشاورزی عبور دهند. اما این کار را نکردند. زیرا تفکرشان این بود که جنگل برای دولت بوده و مجانی است. اما برای خرید زمین کشاورزی باید هزینه کنند. این دقیقاً نگاه دولت‎ها به محیط‎زیست است و آن را حیاط خلوت خود می‎پندارند. آن‌ها می‎گویند که اگر مردم در این زمینه دانش‎افزایی کنند، بعد یقه ما را می‎گیرند که چرا از دل جنگل عبور کند و از زمین کشاورزی عبور نکند.
 
مهم‎ترین و قدیمی‎ترین باغ اکولوژی که در بندر نوشهر است و نزدیک ۸۰ سال عمر داشته و در آن درختان ۲۵۰ ساله وجود دارد، در زمان آقای احمدی‎نژاد می‎خواستند برای توسعه بندر نوشهر کنار گذر ایجاد کنند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند اگر از دل باغ گیاه شناسی نوشهر، کنار گذر زده شود، هزینه‎هایش برای آن‌ها کمتر خواهد بود. چون اگر بخواهند از کنار این باغ، آن را احداث کنند می‎بایست خانه‎های مسکونی مردم را بخرند. در حالی که در این باغ تنها باید ۳۰ هزار درخت قطع شود و اصلاً برایشان مهم هم نبود. اما اینکه ۸۰ سال همه پژوهش‎های حوزه محیط‎زیست، منابع طبیعی و گیاه‎شناسی در آنجا انجام شده و آزمایشگاه زنده است، اصلاً برایشان مهم نبود. در آخر فراخوان دادیم مردم با فرزندان خود جلوی لودر‌ها بایستند و توانستیم جلوی این کار را در دولت احمدی‎نژاد بگیریم.
 
 


دیدارنیوز: در اینجا نقدی به خود محیط‎زیستی‎ها وجود دارد. سال‌ها است دولت با شما همیاری نکرد و ممکن است هیچ‎گاه این همیاری میسر نشود. چرا محیط‎زیستی‎ها، پایگاه‎‏های مردمی و NGO ایجاد نکردند؟ ما در همه جای دنیا می‎بینیم که اگر قرار باشد پارک، جنگل، دریا و یا دریاچه‎ای دچار خطر شود، مردم و محیط‎زیستی‎ها در کنار هم تظاهرات می‎کنند، بیانیه می‎دهند. اما در ایران چرا این اتفاق رخ نمی‎دهد؟ در ایران خیلی کم شاهد این هستیم که NGO‌ها وجود داشته و مردم در آن‌ها آموزش داده شوند و مردم همراه باشند. قطعاً وقتی مردم جلوی یک اتفاق بد زیست‎محیطی بایستند، دولت مجبور است که سکوت کرده و در مورد این موضوع ایست کند.

درویش: دو اتفاق در این زمینه رخ داده است؛ اول اینکه زمانی مردم متوجه می‎شوند که این الماس از این شکلات بیشتر می‎ارزد که در مورد ویژگی‎های شکلات و الماس به آن‌ها اجازه داده شده باشد که اطلاعات کسب کنند. وقتی حتی در این سامانه سیاسی، مدارس طبیعت تحمل نمی‎شود و هیچ بستری برای آموزش‎های جذاب محیط‎زیستی به مردم نداریم، چگونه باید برای مردم مسئله محیط‎زیست جدی شود که بخشی از وقت خود را در قالب ایفای مسئولیت‎های اجتماعی در حوزه تشکل‏‌های مردم نهاد محیط‎زیستی و فعالیت‎های مدنی مصروف بدارند؟ بسیاری از NGO‌هایی که در کشور ما شکل گرفته است، در تأمین حق عضویت از اعضایشان درمانده شده‎اند. شخص بیان می‎دارد همین که عضور NGO شما شده‌ام کافی است؛ حال پول نیز پرداخت کنم؟! در صورتی که در دنیا عیار توجه به محیط‌زیست را با میزان مشارک مالی مردم برای حفظ محیط‎‌زیست می‎سنجند که اگر واقعا مهم است چقدر حاضری برای آن پول پرداخت کنید. متاسفانه وجود این شرایط بیانگر این است که دولت و حکومت در ایران هیچ‌گاه به سمت آگاه‌سازی واقعی مردم در این زمینه حرکت نکرده‌اند. هر شخصی هم که در این حوزه توانسته است حرکتی کند، شخصاً تلاش کرده، جنبشی برپا کرده و اگر از حدی از بدنه اجتماعی برخوردار می‌شود، آن وقت شاخک‎های نهاد‌های امنیتی تیز می‎شود و با همان‎ها برخورد می‎کنند. جبهه سبز در دهه ۷۰ یکی از قوی‎ترین NGO‌های کل آسیای جنوب غربی و خاورمیانه بود. آن را از عمد و با ترفند‌های مختلف متلاشی کردند. سعی می‎کنند بین آن‌ها اختلاف بیندازند. دوست ندارند که یک نهاد مدنی تا این حد قدرت یابد که بتواند ۴۰ هزار نفر را به خیابان بکشاند؛ بنابراین این دو را کنار هم بگذارید؛ نه نهاد‌های امنیتی دوست دارند مردم در این حوزه‎ها با یکدیگر متحد شوند و عمل کنند و نه اصولاً به مردم اجازه دادیم که در این حوزه آگاهی یابند.
 
اما اتفاقاتی افتاده و استثنائاتی هم انجام شده است. برای مثال کارخانه سرب و روی زنجان چرا با آن همه قدرت در دولت احمدی نژاد تعطیل شد؟ من به خاطر دارم که آن کارخانه سه مدیرکل عوض کرد زیرا سبب مزاحمت شده بودند. اما وقتی ۸۰ هزار نفر از مردم به این که پساب این کارخانه، سفره‎های آب زیرزمینی و منابع آب سطحی ما را آلوده می‎کند و آینده فرزندان ما را به خطر می‎اندازد، اعتراض کردند آقای احمدی‎نژاد دستور داد تا کارخانه تعطیل شود تا بتواند تنش‎های امنیتی را ساکت کند. برای مثال در موضوع معدن کوه شاه بافق، یک سرمایه‎گذار گردن کلفت با استاندار بست؛ به بهانه اینکه ۲۰۰ شغل می‎خواهیم ایجاد کنیم و قصد برداشت داشتند. قله کوه شاه، سرچشمه هلیل رود بوده و تنها رودخانه دائمی در جنوب شرق ایران است که به سوی جازموریان حرکت می‌کند. اگر آن‌ها کوه شاه را برداشت می‎کردند، چون ارتفاعش بالای ۴۰۰۰ متر بوده و تنها منبع تأمین آب و یخ دائم کرمان است، نابود می‎شد. موج مهاجرت بزرگ از شرق که در حال حاضر نیز با بی‎آبی مواجه است به سوی مناطق مرکزی که خود چالش بی‎آبی دارد، راه می‎افتاد. ما فراخوان دادیم و مردم در ارتفاع ۳۸۰۰ متری جمع شدند. توانستیم ۱۱۰۰ نفر کوهنورد را جمع کنیم و در زیر لودر‌ها خوابیدند. خبر به استاندار رسید و به دلیل ترس، دستور تعطیلی آن معدن را صادر کرد. اخیراً نیز در آب پخش، وزیر صمت برای افتتاح یک کارخانه پتروشیمی به آنجا رفت و مردم اعتراض کردند وگفتند ما پتروشیمی نمی‎خواهیم و نخلستان‎هایمان را می‎خواهیم و مانع از این کار شدند. این اتفاقات در ایران کم سابقه است. همیشه مردم برای این مواهب توسعه دست می‎زدند. قبل از ایام عید، وزیر نیرو برای افتتاح یک سد در بالادست مسجد سلیمان به لالی رفته بود که با اعتراض مردم مواجه شد. سدی که زمانی نماد سازندگی بود مخالفت کردند. الان ببینید چه مخالف‎های جدی با سد لاسَک در گیلان اتفاق می‎افتد. این‎ها نشان‎دهنده چیزی است که من آن را بیداری محیط‎زیستی می‎‌نامم و ناشی از حضور جریان آزاد اطلاع‎رسانی است که به کمک دنیای مجازی و شبکه‎های اجتماعی و ماهواره‎ای ایجاد می‎شود. یعنی هر چه بخواهند مجرا‌های اطلاع‌رسانی را ببندند باز دنیا به همین سمت می‎رود. هر کدام از ما با یک گوشی هوشمند می‎توانیم یک خبرنگار و رسانه باشیم و به تبادل اطلاعات بپردازیم. الان مانند قدیم نیست که فکر کنند خیلی راحت می‎توانند با یکدیگر هماهنگ کنند که فلان سد و فلان کارخانه را احداث کنند. بلافاصله مردم در شبکه‎های اجتماعی عکس‎های آن را منتشر می‎کنند و شروع به اطلاع‎رسانی می‎کنند. این‌ها امیدبخش است و سبب می‎شود که به رغم اینکه بخشی از حاکمیت دوست ندارد مردم در این حوزه حساس شوند، مردم دارند حساس و مطالبه‏ گر می‎شوند. این می‎تواند برای ما امید ایجاد می‎کند تا به سمتی حرکت کنیم که با دولتمردانی روبرو شویم که عمیقاً به محیط‎زیست بهاء دهند و حاضر به امضای پروژه و طرحی نباشند که به تخریب غیر قابل جبران محیط‎زیست منجر شود.
 
ادامه دارد...
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: