اجتماع تکثر و وحدت ملت در حماسه بدرقه سردار سلیمانی

دیروز تهران شاهد یک حماسه واقعی ملی بود، همانگونه که هشتاد میلیون ایرانی و صد‌ها میلیون بیننده خارجی شاهد آن بودند. این هماهنگی و همگرایی طی سه روز از کجا آمد؟ مگر همین ۵۰ روز قبل خیابان‌ها و شهر‌های ایران شاهد چهره خشن و نامتعارف مردم معترض و واکنش حکومت نبود؟ آیا این چهره که ما دیدیم پیامی دارد؟ دیروز تهران حال و هوای دیگری داشت. تاکنون راهپیمایی‌های زیادی برگزار شده است، اما هرگز و در هیچ مناسبتی شاهد این تعداد تهرانی نبودیم. خیلی خوب می‌شد فهمید روز بدرقه پیکر سردار سلیمانی، با دیگر مناسبت‌ها زمین تا آسمان متفاوت است چراکه اولا مردم در دسته‌های سازمان یافته نبودند و ثانیا شاهد بنر‌ها و پرچم‌های متداول در راهپیمایی‌ها به آن معنایی که پیشتر می‌شناختیم نبودیم. در ادامه می‌توانید گزارش میدانی خبرنگار دیدارنیوز را بخوانید.

کد خبر: ۴۷۷۵۵
۱۰:۰۴ - ۱۷ دی ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: شاید مردم ایران هنوز ملتی ناشناخته باشند، دیروز وقتی از میدان امام حسین (ع)  به سمت میدان فردوسی و سپس انقلاب راه افتادم، حدود ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه بود. هنگامی که از جلوی ایستگاه مترو شهید مدنی رد شدم، فکر کردم اشتباهی آمده ام، چون از روزی که این ایستگاه افتتاح شده با چنین صحنه‌ای مواجه نشده بودم. نه در ۲۵ خرداد سال ۸۸، نه در ۲۲ بهمن ماه و نه در هیچ مناسبت دیگری، این حجم از جمعیت را پشت درب ورودی این ایستگاه مشاهده نکرده بودم. به هیچ وجه نمی‌شد وارد ایستگاه شد، به همین دلیل پیاده‌روی را انتخاب کردم.

 

به همه بگو، ایران من مظلوم است

 

همان ابتدای مسیر، زن و شوهری را دیدم که شتابان به سوی ایستگاه مترو می‌رفتند. خواهش کردم اندکی توقف کنند. گفتم گویا عجله دارید؟ خودم را معرفی کردم، با مهربانی پذیرفتند که با آن‌ها گفتگو کنم. پرسیدم کجا می‌روید؟ در پاسخ، ابتدا خانم جوان که از نظر پوشش عرفی، در دسته افراد با پوشش راحت دسته بندی می شد و گاهی روسریش عقب می‌رفت صحبت کرد. او گفت: «۳۵ سال سن دارم، در ۲۰ سال گذشته در هیچ راهپیمایی دولتی و غیر دولتی شرکت نکرده ام. ولی امروز می‌خواهم در مراسم وداع با پیکر سردار سلیمانی شرکت کنم.»

 

وی ادامه داد: «می‌دانید چرا؟ چون صبح جمعه که متوجه ترور سردار سلیمانی شدم، دو صحنه از ذهنم گذشت. یکی صحنه غواصان ایرانی که با دست‌های بسته در اروند رود غرق شدند و به مظلومانه‌ترین شکل پر پر شدند و دیگری صحنه‌هایی بود که داعش اسرای خود را به ردیف روی زانو می‌نشاند و در سر و بدن آن انسان‌های بی دفاع تیر خالی می‌کرد. در آن اوایل که داعش در عراق موصل را گرفته بود، در جاده‌های بین شهر‌ها همه ماشین‌های در حال عبور را به رگبار می‌بستند. باور کنید شهادت سردار سلیمانی صحنه سوزانده شدن خلبان اردنی را هم جلوی چشمانم مجسم کرد.»

 

این بانوی ایرانی ادامه داد: «من به سختی منتقد اعمال و رفتار مقامات جمهوری اسلامی هستم و معتقدم حتی قانون اساسی هم نیاز به تغییر دارد. از ضعف در روابط بین الملل و برخی سیاست‌های داخلی به شدت شاکی هستم. از فساد و دخالت‌های غیر حرفه‌ای نهاد‌های انتصابی در انتخابات به تنگ آمده ام، ولی موضوع سردار سلیمانی را متفاوت می‌بینم. چون حرف، حرف ایران است. سلیمانی توانست بعد از قرن‌ها نام ایران را در جهان پر آوازه کند.»
 
وی که خود را عضو هیات علمی یکی از واحد‌های دانشگاه آزاد اسلامی معرفی کرد، یادآور شد: «همین سلیمانی‌ها بودند که توحش صدام حسین را کنترل کردند. همان صدامی که به شهروندان خود هم رحم نکرد و با بمب شیمیایی به استقبال آن‌ها رفت. گفتم شهادت سردار سلیمانی صحنه‌های هراسناک و دهشت آوری را از اقدامات داعش برایم تداعی کرد. به پاس خدمات و رشادت‌های سردار سلیمانی در تمام کردن قائله داعش امروز راه می‌روم که هر چه قدر توانستم به پیکر مطهر این قهرمان ملی نزدیک‌تر شوم. می‌خواهم به او بگویم ما قدردان زحمات شما هستیم.»
 
این خانم تحصیل کرده و سخنور که به طور اتفاقی بر سر راهم قرار گرفته بود، با بغضی همراه با عِرق ملی ادامه داد: «ایران من مظلوم است. آقای خبرنگار بنویس ایران من مظلوم است که شاید صاحبان قدرت در این کشور، راهی پیدا کنند تا این کشور را بسازند. بسازیم و بعد به دنیا فخر بفروشیم. من به مردم ایران سلام می‌کنم، ولی به مسئولان نظام می‌گویم ما گلایه داریم. ما انتظار داریم. ما مردم ایران پیشینه و عزت نفس داریم، ممکن است گلایه و انتقاد داشته باشیم و گاهی هم بر سر حکام خود فریاد بزنیم، ولی بی غیرت نیستیم و یک تار موی سربازان وطن را با تمام زرق و برق دنیا عوض نمی‌کنیم.»

 

 

 

پیام مردم در این راهپیمایی، اتحاد ملی است

 

شوهر این خانم هم در تائید صحبت های همسرش گفت: «من به آمریکایی ها یک پیام دارم. می‌خواهم به آن‌ها بگویم، این مردم که آماده راهپیمایی می‌شوند توسط هیچ سازمان دولتی، سازمان دهی نشده اند. ما مردمی مهربان و با تمدن هستیم، ولی در یک موضوع بسیار نامهربان و جدی هستیم و آن عدم کرنش در برابر دشمن است. به ترامپ می‌گویم، شما یک ایرانی را هدف قرار دادید و اگر پیش از این کشور شما را دشمن نمی‌دانستیم از امروز شما دشمن هستید و همان رفتاری را با شما خواهیم کرد که در طول تاریخ با دیگر دشمنان کردیم.»


هوشنگ که خود را آرشیتکت معرفی کرد، ادامه داد: «من هم به شرایط کنونی کشور انتقاد دارم و معتقدم کار‌های اساسی باید انجام شود. من در حرفه خود طراحی می‌کنم، تست می‌کنم و به اجرا می‌گذارم ولی معتقدم در کشورداری کار راحت‌تر است، چون نمونه‌های زیادی در دنیا الگو طراحی، تست و اجرا شده است که می‌تواند مبنای تصمیم حاکمان ما باشد.»


وی با ذکر این نکته که هنوز هم وقت داریم که کشور را بسازیم، اظهار کرد: «نمایش اتحادی که مردم ایران در خوزستان، مشهد و تهران داشتند، بزرگترین سرمایه اجتماعی برای افرادی است که به تک روی و خود محوری عادت کرده اند. سردار سلیمانی چهره‌ای ملی و فراجناحی بود و پیام مردمی که به این خیابان‌ها سرازیر شده اند، همان پیام شهید سردار قاسم سلیمانی است.»


دیروز تهران حال و هوای دیگری داشت. فکرش را نمی‌کردم ساعت ۸ صبح در میدان امام حسین (ع) متوقف شوم، چون تجربه راهپیمایی‌های زیادی داشتم. هرگز و در هیچ مناسبتی شاهد این تعداد تهرانی نبودم. خیلی خوب می‌شد فهمید روز بدرقه پیکر سردار سلیمانی، با دیگر مناسبت‌ها زمین تا آسمان متفاوت است چراکه اولا مردم در دسته‌های سازمان یافته نبودند و ثانیا شاهد بنرها و پرچم های متداول در راهپیمایی ها به آن معنایی که پیشتر می‌شناختیم نبودیم. مردم فقط به سوی میدان انقلاب می‌رفتند و حتی مسافت زیادی شاهد شعار هم نبودیم، گویی مردم منتظر تنظیم خود با محیط بودند. حوالی پل چوبی و نرسیده به میدان فردوسی بود که بلندگو‌ها شعار‌هایی را می‌گفتند و عده‌ای آن را تکرار می‌کردند و برخی نیز هنوز راه خود را می‌رفتند.

 


 
قاسم سلیمانی فرزند ایران بود

 

یک پیرمرد را در میان جمعیت دیدم که به نظرم متفاوت آمد. یک کلاه شاپو بر سر و یک پالتوی بلندِ کرم رنگ پوشیده بود و عصای بسیار زیبا با حکاکی منحصر به فردی در دست داشت. به او نزدیک شدم و گفتم: سلام حاج آقا! با نگاه خیلی عجیبی گفت: «مثلا به من احترام گذاشتی؟ از کجا فهمیدی من مکه رفتم؟ من «ذبیح الله دامدار» هستم. یک ایرانی، مانند این همه ایرانی.


از او پوزش خواستم و خودم را معرفی کردم. با صدایی پدرانه و تاثیرگذار و با رویی گشاده پذیرای من شد. او که نشانه‌های خمیدگی در قامتش هویدا بود، خود را دوبلور معرفی کرد و گفت: «ایران سرمایه گران سنگی را از دست داد.»


از او در مورد دلیل حضورش در مراسم امروز پرسیدم. گفت: «پسرم! من ۷۴ سال از خدا عمر گرفته ام. سال ۵۶ و ۵۷ یکی دو مرتبه در تجمعات مردمی که علیه حکومت پهلوی شکل می‌گرفت، شرکت کردم و شعار دادم. ولی بعد از پیروزی انقلاب تا امروز در هیچ گردهمایی و مناسبتی شرکت نکرده ام.»


آقای دامدار پاسپورت خود را به من نشان داد و به بلیط هواپیمایی که همراهش بود اشاره کرد و گفت: «روز شنبه پرواز داشتم، باید به پاریس می‌رفتم ولی سفرم را کنسل کردم که در این راهپیمایی شرکت کنم. سردار قاسم سلیمانی فرزند ایران بود و به طرز ناجوانمردانه‌ای توسط نیرو‌های نظامی ایالات متحده آمریکا ترور شد و به شهادت رسید. او در بیرون از کشور برای امنیت ایرانیان جنگید و برای همه مردم قابل احترام بود.»


وی در پاسخ به این پرسش که چرا سردار قاسم سلیمانی برای مردم ایران قابل احترام است، افزود: «چون در منازعات و دعوا‌های ثروت و قدرت وارد نشد و به عنوان یک سرباز در حوزه کاری خود تلاش کرد. ما کمتر شخصیتی در ابعاد این فرمانده جسور و با درایت داشتیم. من کاری با خط کشی‌های داخلی ندارم، ولی یک مطلب را خوب می‌دانم. اگر در این کشور هر کس کار خود را انجام دهد از احترامی نزد مردم برخوردار خواهد شد که این مرد بزرگ برخوردار است. من نظامی نیستم و با هر جنگی مخالفم. من انتقام هیجانی را هم نمی‌پسندم. خونی که به ناحق ریخته شده است تلافی می‌شود و باید بشود، ولی ابتدا باید خود را مهیا کنیم. مردم ایران همیشه از آب، خاک، ناموس و تمامیت ارضی خود صیانت کرده و می‌کنند لذا از بابت تلافی شهادت سردار سلیمانی خیالم آسوده است.»
 
این دوبلور سالخورده یادآور شد: «این جمعیت که امروز شاهد هستیم سرشار از تنوع در فکر و نظر هستند، ولی جنایت آمریکایی‌ها را بر نمی‌تابند. اما به وجوه دیگر هم باید توجه کرد، این جمعیت در احترام به فرمانده شهیدشان متفقند ولی نسبت به مسایل و مشکلات کشور نظرات مختلف و گاه متضاد دارند. حضور امروز نشانه اتحاد ملی است، ولی نافی اختلاف نظر و مخالفت‌های درون خانوادگی نیست.»
 
دیروز تهران شاهد یک حماسه واقعی ملی بود، همانگونه که هشتاد میلیون ایرانی و صدها میلیون بیننده خارجی شاهد آن بودند. این هماهنگی و همگرایی طی سه روز از کجا آمد؟ مگر همین ۵۰ روز قبل خیابان‌ها و شهر‌های ایران شاهد چهره خشن و نامتعارف مردم معترض و واکنش حکومت نبود؟  آیا این چهره که ما دیدیم پیامی دارد؟ تا ساعت ۱۳ با تعداد زیادی از بدرقه کنندگان پیکر مطهر شهید قاسم سلیمانی صحبت کردم که می‌توان نتیجه تمامی آن سخنان را در یک جمله خلاصه کرد: «تنوع و تکثر در عین وحدت».

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: