"دیدارنیوز" به بهانه روز جهانی پادکست، به این رسانه جدید پرداخته است؛

پادکست؛ تریبونی برای بی تریبون‌ها

پادکست راهی آسان برای دستیابی به برنامه‌های دیجیتالی موجود در اینترنت و پخش آن‌ها در زمان و مکان دلخواه است. پادکست در همه دستگاه‌های پخش موسیقی دیجیتال قابل شنیدن است و از آن تحت نام‌های «بلاگ کَست» و «آدیو بِلاگ» نیز یاد می‌شود. با نگاهی دقیق به آن‌چه برای پادکست رخ داده است، می‌توان گفت پادکست همان میکروبلاگینگ در قالب صوتی است، ابزاری که در اختیار میکرو استار‌های طبقه میانی در فرآیند انتقال دو مرحله‌ای پیام قرار گرفته است تا با کمک آن بتوانند محتوایی خارج از چهارچوب‌های رایج رسانه‌های سنتی و بی نیاز از تجهیزات گران قیمت آن‌ها تولید کنند و در اختیار عموم مردم قرار دهند و اگر این محتوا‌ها منطبق با نظریه استفاده و رضامندی مطابق ذائقه مخاطبین باشند، آن‌ها خودشان اقدام به نشر و پخش آن میان سایر افراد می‌کنند.

کد خبر: ۳۷۰۴۲
۱۳:۵۰ - ۰۹ مهر ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ سبحان محمدیان*: در واپسین ساعات روز هشتم مهرماه در مرکز همایش‌های کتابخانه ملی ایران، همایشی برای گرامیداشت روز جهانی پادکست برگزار شد. در این همایش بسیاری از تولید کنندگان پادکست که در اصطلاح به آن‌ها پادکستر گفته می‌شود حضور داشتند. اطلاعاتی که توسط برگزارکنندگان این همایش ارائه می‌شد حکایت از رشد چشمگیر مخاطبین این رسانه نسبتاً نوین داشت، اما شاید پرسشی که برای بسیاری مطرح می‌شود این است که اساساً پادکست چیست؟ و جایگاه «این حالا دیگر رسانه» قابل توجه کجاست؟

برای پاسخ به این پرسش بیایید در خط سیر تحولات رسانه‌ای، چند گامی به عقب برویم تا ببینیم رسانه برای چه چیز و چگونه خلق شده است تا پس از آن تصویری واضح‌تر از هم‌آورد این رسانه نوین یعنی پادکست، با سایر رسانه‌های سنتی داشته باشیم.
 
کارکرد رسانه چیست؟
 
مفهومی به نام «افکار عمومی» نخستین بار در قرن هجدهم میلادی توسط ژان ژاک روسو، فیلسوف، نویسنده و آهنگساز سوئیسی مطرح شد، روسو که در دوران اوج روشنگری اروپا می‌زیست، در نوشته‌های خود برای اولین بار از مفاهیمی مانند اراده مردم، خواست مردم و افکار مردم نام برد. برخی طرح این مفاهیم توسط روسو را متاثر از انقلاب کبیر فرانسه می‌دانند، این در حالی است که بازه ده ساله‌ی ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ میلادی زمان وقوع آن چیزی است که از آن به عنوان انقلاب کبیر فرانسه یاد می‌کنند و روسو چند سال پیش از آن و در ۲ ژوئیه ۱۷۷۸ میلادی چشم از جهان فرو بسته بود، اما دیدگاه‌های این اندیشمند در جریان تغییرات سیاسی اجتماعی فرانسه و اروپا در زمان انقلاب کبیر فرانسه که از آن به عنوان یکی از انقلاب‌های مادر تاریخ نام می‌برند، بار دیگر پر رنگ و نهایتاً منجر به تغییر ساختار سیاسی فرانسه از نظام پادشاهی به نظام دموکراتیک شد.

با پیدایش مفهوم افکار عمومی و به تبع آن بحث و تبادل نظر پیرامون آن توسط اندیشمندان مختلف، رفته رفته اهمیت افکار عمومی برای حاکمان و رهبران جوامع مختلف آشکارتر از پیش می‌شد و روز به روز تلاش برای مدیریت افکار عمومی شکلی جدی‌تر به خود می‌گرفت. بر همین اساس شاید بتوان این بخش از تاریخ را مبدأ تلاش برای ایجاد رسانه‌های عمومی دانست، جایی که در پاسخ به نیاز برای مدیریت افکار عمومی، ساز و کاری به نام رسانه‌های عمومی شکل گرفت، اما آیا عمر رسانه‌های عمومی و اساساً رسانه در همین حد است؟ برای رسیدن به جواب این پرسش لازم است کمی مو شکافانه‌تر به ماهیت وجودی رسانه بپردازیم.
 
رسانه چیست؟
 
واژه‌ی رسانه در فارسی واژه‌ای نسبتاً جدید محسوب می‌شود. این واژه که گاه به معنای مفرد و گاه به معنای جمع به کار می‌رود، معادلی برای واژه‌ی Medium (رسانه) و نیز Media (رسانه‌ها) است. همان‌طور که از واژه‌ی رسانه هم مشخص است، ماموریت رسانه، رساندن است: رساندن حرف‌ها و پیام‌ها و دیدگاه‌های من و شما به فرد یا افراد دیگر.

مستقل از تاریخچه‌ی این واژه، امروزه معمولاً آنچه به عنوان رسانه در گفتگو‌ها و مقالات و نوشته‌های ما مورد استفاده قرار می‌گیرد، به رسانه‌های ارتباطی (Communication Media) اشاره دارد. «دن لافی» در فصل اول کتاب «موضوعات کلیدی در نظریه رسانه‌ها» می‌گوید: «[برای تعریف رسانه]می‌شود به فهرستی شامل تلویزیون، فیلم، رادیو، روزنامه و اینترنت فکر کرد اما چنین فهرستی، ویژگی مشترک عنوان‌های خود را به سادگی آشکار نمی‌کند، شاید راه‌حل این باشد که رسانه را به صورت تکنولوژی‌هایی که پیام‌ها را به مخاطبانی در نقاط مختلف منطقه، کشور و حتی جهان منتقل می‌کنند تعریف کنیم».
 
اگرچه این تعریف شاید چندان جامع و دقیق نباشد، اما بر اساس همین تعریف، نمونه‌های متعددی از رسانه‌ها را می‌توان در طول تاریخ نام برد، از نگاشتن بر روی پوست حیوانات گرفته تا چاپ مطالبی بر روی کاغذ یا پاپیروس توسط چینی‌ها در فاصله زمانی ۴۰۰ سال پیش از اختراع ماشین چاپ توسط گوتنبرگ، و حتی بسیار پیش از آن، کشیدن نقش و نگار‌هایی بر دیواره غار‌ها و یا حتی ضرب سکه توسط حکومت‌ها در شرایطی که بر روی این سکه‌ها شعار‌های مورد تایید دستگاه حاکمه حک شده بود، همه و همه ابزار‌هایی برای رساندن پیام‌هایی به شماری از افراد در نقاط مختلف منطقه، کشور و حتی جهان بوده‌اند.
 
 
 
 
رسانه‌های پیرِ در زمانِ خود بُرنا
 
در قرن ۱۸ میلادی، جزوه‌ها و اوراق اطلاعاتی برای نخستین بار در اروپا، به طور روزانه، چاپ و پخش می‌شد. پس از پایان سده ۱۹ تعداد خوانندگان روزنامه‌های اروپایی افزایش یافت و به هزاران یا میلیون‌ها نفر رسید. روزنامه‌های اولیه، بسیاری از انواع اطلاعات را در قطعی محدود و قابل تکثیر جای می‌دادند. روزنامه‌ها اطلاعاتی را دربارهٔ امور جاری، سرگرمی و آگهی در یک‌جا ارائه می‌کردند.

در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم فن آوری جدیدی اختراع شد که تا سال‌ها بعد به عنوان فراگیرترین رسانه در دنیا شناخته می‌شد. رادیو، ابزاری که بسیاری مخترع آن را گولیلمو مارکنی می‌دانند، اما اگر به موزه نیکولا تسلا در شهر بلگراد صربستان سری بزنید اسنادی را مشاهده می‌کنید که اختراع این وسیله را متعلق به تسلا می‌دانند. این اسناد بیان می‌کنند که در سال ۱۹۴۳ دادگاه عالی آمریکا به دلیل اینکه تسلا سال‌ها پیش رادیو را اختراع کرده بود، حق اختراع مارکنی را باطل کرد. امواج رادیویی مبتنی بر فرکانس‌هایی هستند که نیاز به فرستنده و گیرنده دارند و تسلا در سال ۱۸۹۳ طی سمینار ملی لامپ‌های الکتریکی این موضوع را عنوان کرده بود. در سال ۱۸۹۷ تسلا اختراع رادیو را در اداره ثبت اختراعات آمریکا به ثبت رساند؛ با این حال در سال ۱۹۰۴ این اداره تصمیمش را عوض و اختراع رادیو را به نام مارکنی ثبت کرد. حمایت توماس ادیسون و آندره کارنجیو از مارکنی دلیل اصلی این موضوع بود که تسلا را از دریافت مزایای اختراعش محروم کرد، این در حالی است که تسلا و ادیسون برای چند سال در شرکت وستینگ هاوس با یکدیگر همکار بوده‌اند.

ترک‌تازی رادیو ادامه دار بود تا در دهه ۱۹۵۰ میلادی رقیبی جدید پا به عرصه گذاشت، تلویزیون، رسانه‌ای که اگر چه به چابکی رادیو نبود اما از جادوی تصویر بهره می‌برد و طبعاً خیلی سریع‌تر از آن‌چه که تصور می‌شد فراگیر شد.

هر سه این رسانه‌ها یعنی روزنامه، رادیو و تلویزیون تا سالیان متمادی دوشادوش یکدیگر و بدون حضور هیچ نوع رقیبی بار اصلی مدیریت افکار عمومی را عهده‌دار بودند، تا اینکه با نزدیک شدن به اواخر سده ۲۰ میلادی دانش بشر پرده از بستر تکنولوژیکی جدیدی برداشت، فناوری نو پایی به نام اینترنت.

تا به اینجای کار جریان اطلاعاتِ انتشار یافته توسط رسانه‌ها مانند آبشاری از سوی سیاست‌گذاران رسانه‌ای به سوی افکار عمومی هدایت می‌شد، مبنای نظری این نگرش نیز نظریه گلوله جادویی یا سوزن تزریق بود که در جریان جنگ‌های جهانی اول و دوم به شکل وسیعی توسط ارتش نازی مورد استفاده قرار می‌گرفت، هرچند لازارسفلد در جریان بررسی‌هایی که در خلال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در سال ۱۹۴۰ میان فرانکلین و روزولت برگزار شد تا حدود زیادی این نظریه را رد کرد و نظریه جریان انتقال دو مرحله‌ای پیام را مطرح کرد، اما با تمام این‌ها باز هم تا پیش از فراگیری اینترنت عمدتاً درب بر همان پاشنه سابق می‌چرخید و مخاطب رسانه چندان فعال در نظر گرفته نمی‌شد.
 
 
 
 
اینترنت؛ افکار سنجی در کنار مدیریت افکار عمومی
 
در اواخر قرن بیستم و با شروع سده بیست و یکم و در شرایطی که چند سال از معرفی اینترنت می‌گذشت، کم کم قابلیت‌های این فن آوری نمایان شد. جدا از کارکرد انتشار وسیع اطلاعات در وب‌سایت‌ها، با نگاهی به نظریه‌های نوین ارتباطی، رفته رفته شأن و جایگاهی فعال‌تر برای مخاطبین رسانه‌ها در نظر گرفته شد. اگر در گذشته مخاطب رسانه Passive یا منفعل قلمداد می‌شد حالا ذره ذره مخاطب را Active یا فعال می‌پنداشتند، مخاطبی که خود بر اساس نظریه لازارسفلد بخشی از فرآیند انتقال پیام به حساب می‌آمد. در چنین شرایطی سنجش افکار عمومی، با در نظر گرفتن این بخش به‌عنوان یکی از عناصر ساختار انتقال پیام، اهمیتی دو چندان پیدا کرده بود.
 
گام نخست، پیدا کردن درکی درست از روابط میان‌فردی بود، بر همین اساس با حمایت‌های مالی عظیم توسط دولت‌ها، سرویس‌های ارائه دهنده خدمات ایمیل، یا با ترجمه عجیب آن به فارسی، پست الکترونیکی، در ابتدا بسیار محدود اما بعد از آن به شکلی وسیع و البته رایگان شروع به خدمات‌دهی کردند. یاهو از پیشگامان این بخش بود و در شرایطی که اکثر سرویس دهنده‌ها امکانات و قابلیت‌هایی محدود در اختیار کاربران می‌گذاشتند، سرویس دهنده‌های دیگری که مستقیماً زیر نظر دولت‌ها فعالیت می‌کردند نیز کم کم شروع به ارائه رایگان و پر قابلیت این خدمات کردند. به‌عنوان مثال می‌توان از سایت Walla نام برد که مستقیماً زیر نظر دولت اسرائیل فعالیت می‌کرد و از بیان این موضوع نیز ابایی نداشت. این گام، اگرچه مهم اما نا کافی بود. در قدم بعد لازم بود تا مکنونات قلبی افراد نیز مورد ارزیابی قرار بگیرد، در همین راستا حمایت‌های مالی به سمت توسعه دهندگان خدمات وبلاگ‌ها سرازیر شد. افراد در وبلاگ‌ها عموماً دل‌نوشته‌هایی منتشر می‌کردند که در شرایط عادی دسترسی به این حوزه توسط دولت‌ها عملاً غیر ممکن بود. blogspot و wordpress از پیشرو‌های این گام بودند. تا به اینجا اگرچه اطلاعات گرانبهایی در اختیار مدیریت کنندگان افکار عمومی قرار گرفته بود، اما کشف روابط خصوصی افراد قدم جذاب بعدی بود. در این مقطع این بار سرمایه‌ها به سمت پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی سوق پیدا کرد، شبکه‌های اجتماعی Friendster، Orkut و Linkedin و کمی پس از آن فیس‌بوک از مطرح‌ترین سرویس دهنده‌های این حوزه محسوب می‌شوند.

حال دیگر می‌توان گفت آن‌چه میان افراد در جریان است به طور کامل قابلیت سنجش دارد و به تبع آن می‌توان مدیریت بهتری بر افکار عمومی داشت، مدیریتی که اکنون دیگر لازمه‌ی دوام و قوام حکومت‌هاست.

در این بین اما در سال ۲۰۰۶ میلادی شبکه اجتماعی توئیتر توسط جک دورسی پایه ریزی شد. این شبکه در ابتدا با شعار What are you doing? (چه کار می‌کنید؟) پا به میدان گذاشت، اما سه سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۹ شعار آن به What’s happening? (چه چیزی در حال رخ دادن است؟) تغییر کرد و رفته رفته به یکی از اثرگذارترین اجزای زندگی بشر تبدیل شد، تا جایی که به اعتقاد بسیاری، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا با بهره‌گیری فراوان از توئیتر، موفق به پیروی در انتخابت سال ۲۰۱۶ آمریکا شد. شبکه اجتماعی تویتر مبتنی بر میکروبلاگینگ یا وبلاگ نگاری خرد فعالیت می‌کند.

اما اهمیت توئیتر در چه چیز است؟ در ساختار میکروبلاگینگ توئیتر افرادی پدیدار می‌شوند که از آن‌ها به عنوان میکرو استار یا ستاره‌های خرد (در مقابل سوپر استار‌های رسانه‌های سنتی) یاد می‌شود. این افراد بدون نیاز به تجهیزات و امکانات رسانه‌های سنتی، چهره و ستاره می‌شوند. حال بیایید یک بار دیگر به نظریه انتقال دو مرحله‌ای پیام لازارسفلد برگردیم، در ساختار انتقال دو مرحله‌ای پیام سه طبقه وجود دارد، طبقه الیت یا نخبه، طبقه‌ی انتلکت یا روشنفکر و طبقه مردم عادی. کلیت پیام توسط طبقه نخبه تولید می‌شود، این پیام توسط طبقه روشنفکر کمی پردازش می‌شود و سپس در اختیار طبقه مخاطبین عادی قرار می‌گیرد، از اینجا به بعد انتشار پیام توسط خود افراد عادی جامعه انجام می‌پذیرد. در این ساختار طبقه روشنفکر همان ستاره‌های توئیتر هستند که رابط انتقال پیام قلمداد می‌شوند، پیام با تولید در این قسمت به دست مردم عادی می‌رسد و آن‌ها نیز با پیام رسان‌هایی نظیر واتس اپ و تلگرام پیام‌ها را در میان خودشان نشر می‌دهند. اما این انتقال پیام همچنان متکی به نوشتار است، در نتیجه دو خلأ بزرگ وجود خواهد داشت، صوت و تصویر. اگرچه تولید سهل الوصول تصویر همچنان فراگیر نشده، اما تا به امروز برای صوت چاره‌ای بسیار هوشمندانه اندیشیده شده است، راه حلی به نام «پادکست».
 
 
 
 
عبارت پادکست به چه معناست؟
 
واژهٔ پادکست از هم‌آمیزی واژه‌های iPod (آی‌پاد) و broadcasting (پخش گسترده) پدید آمده است. آیپاد دستگاهی است که توسط شرکت اپل برای پخش موسیقی از اینترنت طراحی و ساخته شده است، دستگاهی کوچک به شکل mp3 player‌های رایج با این تفاوت که از امکان اتصال به اینترنت نیز پشتیبانی می‌کند. هر چند عده‌ای نیز پادکست را سرواژه کلمات (Personal On-Demand Narrowcasting) می‌دانند که واژه NarrowCasting به معنی ارسال محدود در مقابل broadcasting به معنی ارسال به صورت کلان به کار رفته است.
 
واژه‌نامهٔ جدید آمریکایی آکسفورد تعریف لغوی این واژه را بدین شکل آورد است: «برنامه‌ای رادیویی یا مشابه که دیجیتالی ضبط شده و جهت بارگیری برای دستگاه‌های شخصی پخش صدا در اینترنت گذاشته می‌شود».

پادکست راهی آسان برای دستیابی به برنامه‌های دیجیتالی موجود در اینترنت و پخش آن‌ها در زمان و مکان دلخواه است. پادکست در همه دستگاه‌های پخش موسیقی دیجیتال قابل شنیدن است و از آن تحت نام‌های «بلاگ کَست» و «آدیو بِلاگ» نیز یاد می‌شود.

این روش تا سال ۲۰۰۳ پیشرفت کرد و وبلاگ‌نگاری را به سمت جدیدی برد. نمونه‌ی تأثیرگذار استفاده از این فناوری در وبلاگ کریستوفر لیدون نویسنده سابق نیویورک تایمز بود. در اکتبر سال ۲۰۰۳ بود که اولین بار از iTunes برای انتقال محتوا به آی‌پاد استفاده شد. در فوریه ۲۰۰۴ بن همرسلی در روزنامه گاردین مقاله‌ای نوشت که در آن به کار لیدون اشاره می‌کرد و برای شرح این کار، کلمات مختلفی بکار برد که در بین آن‌ها پادکست هم به چشم می‌خورد، به این ترتیب اولین استفاده از این کلمه توسط بن همرسلی بود.
 
وبسایت‌های خبری مثل BBC برنامه‌هایی رادیویی با کمک پادکست راه‌اندازی کردند و شرکت اپل امکان دریافت پادکست را به نرم‌افزار iTunes افزود و در سال ۲۰۰۵ نسل جدیدی از آی‌پاد‌ها با قابلیت پخش فیلم به بازار ارائه شد. در اواخر سال ۲۰۰۵ دستگاه‌های بازی قابل حمل شرکت سونی هم از پخش پادکست پشتیبانی می‌کردند، در سال ۲۰۰۴ گسترش و محبوبیت این پدیده به حدی بوده‌است که حتی کاخ سفید هم تعدادی از سخنرانی‌های جرج بوش پسر را به صورت پادکست آماده کرد و بر روی وب‌گاه رئیس جمهور آمریکا قرار داد.

از سوی دیگر با انتشار یک فایل صوتی بر روی وب‌گاه ناسا که در آن یکی از متخصصین - استیو رابینسون - حاضر در فضاپیمای دیسکاوری راجع به مأموریت این سفینه توضیح می‌داد، رسانه‌ها با هیجان بسیار از «اولین پادکست ارسال شده از خارج از زمین» و «راهیابی تولید پادکست به منظومهٔ شمسی» نوشتند.

با نگاهی دقیق به آن‌چه برای پادکست رخ داده است، می‌توان گفت پادکست همان میکروبلاگینگ در قالب صوتی است، ابزاری که در اختیار میکرو استار‌های طبقه میانی در فرآیند انتقال دو مرحله‌ای پیام قرار گرفته است تا با کمک آن بتوانند محتوایی خارج از چهارچوب‌های رایج رسانه‌های سنتی و بی نیاز از تجهیزات گران قیمت آن‌ها تولید کنند و در اختیار عموم مردم قرار دهند و اگر این محتوا‌ها منطبق با نظریه استفاده و رضامندی مطابق ذائقه مخاطبین باشند، آن‌ها خودشان اقدام به نشر و پخش آن میان سایر افراد می‌کنند.
 
 
 
 
پادکست؛ رقیبی جوان، آماده و جویای نام در مقابل رادیو
 
یکی از راز‌های ماندگاری رسانه رادیو تا به امروز ماهیت این رسانه است که از آن به عنوان رسانه گرم یاد می‌کنند، به این معنا که استفاده از این رسانه نیاز به توجه صد در صدی – مانند آن‌چه برای استفاده از رسانه تلویزیون مورد نیاز است – ندارد و مخاطب ضمن انجام سایر کار‌های خود نظیر رانندگی و انجام کار‌های منزل، امکان گوش دادن به رادیو را نیز دارد. حال اما رقیبی پیدا شده است که مهمترین عیب رسانه‌های خطی مانند رادیو و تلویزیون، یعنی برگشت ناپذیر بودن محتوا را ندارد، امکان دانلود دارد و مخاطب می‌تواند هر زمان که خواست به آن گوش فرا بدهد، در یک کلام مخاطب فعال در نظر گرفته می‌شود و اوست که تصمیم می‌گیرد چه چیز را، چه زمان و به چه میزان گوش دهد.

شاید مهم‌ترین دلیل اینکه اکثر سرویس دهنده‌های میزبانی محتوای پادکست تا به امروز عرضه خدمات خود را رایگان نکرده‌اند – مانند اتفاقی که برای سرویس دهندگان ایمیل و وبلاگ در طی سالیان رخ داده است – این باشد که این رسانه، یعنی پادکست، در قامت رقیبی جدی برای رسانه‌ای فراگیر و قدرتمند و صد البته در خدمت مدیران افکار عمومی ظاهر شده است، البته این قدرت تا به امروز در بعد توان فنی نمایان گشته و هنوز به فراگیری پوشش رادیو نرسیده است، شاید اگر روزی مخاطبین پادکست هم اندازه و یا حتی نزدیک به شمار مخاطبین رادیو شوند، این بار سیل جریان سرمایه به سمت ارائه دهندگان خدمات میزبانی محتوای پادکست سرازیر شود.
 
سخن پایانی
 
با نگاهی به تحولات عرصه فن آوری تا حدودی می‌توان به درکی واقع بینانه از سپهر رسانه‌ای جهان در آینده‌ای نه چندان دور رسید. با معرفی و انجام برخی تست‌های بستر انتقال اطلاعاتی 5G (که آزمایش سرعت و کیفیت آن چندی پیش در ایران و در شرکت ایرانسل هم انجام شده است) شاهد سطح جدیدی از سرعت و پهنای باند هستیم که تا پیش از این بی سابقه بوده است. سرعت انتقال اطلاعات به سمتی نیل می‌کند که رفته رفته سرعت انتقال داده از طریق شبکه‌های انتقال اطلاعات که در اصطلاح به آن Stream یا جریان انتقال اطلاعات می‌گویند به حدی رسیده است که دیگر انتقال داده‌ها در بستر شبکه، سریع‌تر از انتقال آن‌ها از هارد دیسک‌ها و سخت افزار‌های ذخیره اطلاعات نصب شده بر روی دستگاه‌هاست. این به آن معنی است که دیگر نه تنها وقفه‌ای در نمایش و پخش محتوا از طریق شبکه‌های انتقال داده وجود نخواهد داشت، بلکه این کار به مراتب سریع‌تر از هر ساز و کار دیگری انجام می‌پذیرد.
 
بر همین اساس می‌توان پیش‌بینی کرد رسانه‌ای مانند تلویزیون سال‌های پایانی عمر خود را سپری می‌کند و به زودی ساختاری نظیر پادکست، منتهی این‌بار برای تصویر، جایگزین رسانه جذاب تلویزیون خواهد شد. رادیو هم تا زمانی که ابزار‌های دریافت و پخش پادکست به اندازه ابزار‌های پخش امواج رادیویی فراگیر نشده اند به حیات خود ادامه خواهد داد و به محض گسترش بستر‌های فناورانه پخش و دریافت پادکست، کم کم می‌بایست غزل خداحافظی را بخواند.

همه این‌ها در شرایطی است که در چند سال گذشته در ایران خدمات دهندگان میزبانی پادکست خدمات خود را به شکل رایگان در اختیار استفاده کنندگان قرار داده‌اند و این میزبانان نیز با جذب سرمایه گذاران دولتی و خصوصی در تلاش برای گسترش خدمات خود هستند. از پیشگامان این سرویس دهنده‌ها می‌توان به دو استارت‌آپ ناملیک و شنوتو اشاره کرد. شاید مهم‌ترین دلیل توجه به این بخش در ایران، زاویه‌ای است که عموماً رسانه اصلی داخلی، یعنی سازمان صداوسیما، با دولت‌ها داشته و دارد، امری که باعث تلاش برای ایجاد رسانه‌هایی شده است که سعی می‌کنند تریبونی باشند برای بی تریبون‌ها.

باید منتظر ماند و دید نهایتاً کفه ترازو به نفع کدام سمت ماجرا سنگینی بیشتری خواهد داشت، ترازویی برای سنجش وزن افکار عمومی در مقابل افکار خصوصی!
 
*کارشناس ارشد رسانه
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: