«پرونده ویژه» "دیدارنیوز" با عنوان علل و عوامل بروز جنگ ایران و عراق/بخش اول

بررسی چرایی آغاز جنگ ایران و عراق

جنگ ایران و عراق از زوایای مختلفی قابل نقد و بررسی است؛ بررسی علل و عوامل بروز جنگ ۸ ساله یکی از زوایای قابل بررسی و مداقه است. یافتن دلایل واقعی بروز جنگ و بهره‌گیری از تجارب آن می‌تواند در آینده به دستگاه دیپلماسی کشور کمک کند تا مانع بروز جنگ‌های احتمالی آتی شود. مطلب حاضر در حد توان سعی کرده فارغ از تعلق خاطر به ایران، این مهم را مورد بررسی قرار دهد.

کد خبر: ۳۵۵۷۵
۱۶:۴۹ - ۰۲ مهر ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: بیش از ۳ دهه از قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل گذشته است. کشور‌های ایران و عراق به مرز‌های مشخص شده سال ۱۹۱۴ بازگشتند و اسرای جنگی نیز مبادله شدند، اما اثرات مخرب جنگ همچنان باقی است و مطمئنا تا چند دهه دیگر نیز باقی خواهد ماند.
 
فارغ از آنکه در طول ۸ سال جنگ، حاکمیت‌ها در ایران و عراق به چه صورت عمل کردند و چه اتفاقاتی در طول این سال‌ها افتاد؛ می‌توان به قبل از جنگ و ۳۱ شهریور ۵۹ رفت و علل و عوامل بروز جنگ ایران و عراق را مجددا مورد بررسی و مداقه قرار داد. چه عواملی باعث جنگ بین دو کشور همسایه با قرابت‌های دینی شد؟ طرفین مخاصمه تا چه میزان در شروع جنگ مقصر بودند؟ آیا امکان جلوگیری از جنگ بود یا خیر؟ و در آخر اینکه با توجه به نشانه‌هایی که از جنگ قریب‌الوقوع وجود داشت چرا نیرو‌های ایرانی در بدو جنگ غافلگیر شدند؟ مطلب پیش‌رو درصدد یافتن پاسخ سؤالات مزبور است.
 
علل وقوع جنگ
 
در بررسی علل و عوامل جنگ ایران و عراق می‌بایست مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، مذهبی، جغرافیایی و ... مورد توجه قرار بگیرد که ذیلا به عوامل سیاسی و مذهبی و ایدئولوژیک جنگ پرداخته می‌شود.
 
عوامل سیاسی
 
در کتاب «جنگ ایران و عراق و نخستین جنگ خلیج» در تبیین دلیل تجاوز صدام به ایران آمده است: «در ۲۸ سپتامبر، تنها ۶ روز بعد از حملات هوایی سنگین عراق به ایران، رژیم عراق به ایران پیشنهاد صلحی بر اساس شرایطی خاص پیشنهاد کرد. این شرایط عبارت بودند از شناسایی حقوق ارضی عراق از جانب ایران، دست نگه داشتن ایران از مداخله در امور داخلی عراق، تعهد متقابل برای برقراری حسن همجواری، استرداد جزایر سه‌گانه بر مالکان عرب بر حق‌شان که در سال ۱۹۷۱ به تصرف ایران درآمده بود. از این شرایط، مورد اخیر احتمالاً کم اهمیت‌ترین باشد».
 
دلایلی که حکومت بعث به بهانه آن اقدام به آتش‌افروزی کرد در متن مزبور قید شده است. مرور دلایل مذکور نشان خواهد داد ادعا‌های عراق تا چه میزان بر واقعیت استوار است.
 
۱. شناسایی حقوق ارضی عراق از جانب ایران
 
تعیین حدود مرزی ایران و عراق از جمله مباحثی است که بار‌ها و بار‌ها منجر به اختلاف و درگیری بین دو کشور شده بود. دولت عراق با پادشاهی ملک فیصل در سال ۱۳۳۸ هجری قمری شکل گرفت. پیشتر طی پروتکلی بین کشور‌های ایران، عثمانی، روس و انگلیس مرز‌های بین دول ایران و عثمانی تحدید حدود شد. پس از شکل‌گیری عراق دو طرف به عناوین مختلف از تحدید حدود سال ۱۹۱۴ م. سر باز زدند که بالتبع درگیری‌های بسیاری به دنبال داشت. در بهمن‌ سال ۱۳۵۲ شدیدترین و خونین‌ترین برخورد معروف به یکشنبه خونین در منطقه مهران روی داد و عراق مدعی بود دولت ایران ۵ کیلومتر از خاک عراق را اشغال کرده است. نهایتا در اسفند سال ۱۳۵۳ جلسه سالانه سران اوپک در الجزیره تشکیل شد و با میانجی‌گری «هواری بومدین» رئیس‌جمهوری الجزایر و طی دو جلسه مذاکرات طولانی بین شاه ایران و صدام حسین که در آن موقع معاون رئیس‌جمهوری عراق بود، توافق کلی بین دو کشور برای حل اختلافات به شرح زیر انتشار یافت.
 
الف: دو طرف مرز‌های زمینی خود را بر اساس پروتکل اسلامبول (۱۹۱۳) و صورت جلسات ۱۹۱۴ تعیین می‌کنند.
 
ب: مرز‌های آبی خود را بر اساس خط تالوگ تعیین کنند.
 
ج: به این ترتیب دو کشور امنیت و اعتماد متقابل را در امتداد مرز‌های مشترک خویش برقرار خواهند ساخت. دو طرف بدین سان متعهد می‌شوند که در مرز‌های خود یک کنترل دقیق و مؤثر به منظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ که جنبه خرابکارانه داشته باشد اعمال کنند.
 
د: مقررات فوق، عواملی تجزیه ناپذیرند و یک راه حل کلی بوده و نقض هر یک از مفاد فوق، مغایر روحیه توافق الجزیره است.
 
 
 
 
قرارداد مذکور که به قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر مشهور شد در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹) توسط صدام حسین نقض شد. وی در سخنان خود گفت: «من در برابر شما اعلام می‌کنم که موافقت نامه ۶ مارس ۱۹۷۵ الجزیره، از نظر ما کان لم یکن تلقی می‌شود».
 
۲. مداخله ایران در امور داخلی عراق
 
یکی از مواردی که در پیشنهاد صلح عراق به آن اشاره شد، دست نگه داشتن ایران از مداخله در امور داخلی عراق بوده است. عراقی‌ها معتقد بودند حکومت ایران نیرو‌های نظامی و مردم عراق را تحریک می‌کردند.
 
امام خمینی در ۱۹ فروردین سال ۵۹ فرمودند: «‏ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت‏‎ ‎‏بگرایید و دست آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع‏‎ ‎‏کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و‏‎ ‎‏جزای آن عار و نار است».
 
ایشان همچنین در ۲۸ فروردین سال ۵۹ بیان داشتند: «ارتش عراق لازم است که پشت بکند به این‏‎ ‎‏حزب غیراسلامی. پشت بکند به این افراد غیراسلامی که یک عدد‏‎ ‎‏کمی هستند؛ و همان‌طور که ارتش ایران متصل به مردم شد، متصل به‏‎ ‎‏ملت شد و کلک این نظام باطل را کند، شما هم همین‌طور‏».
 
امام در ادامه می‌افزایند: «ما می‌خواهیم مملکت اسلامی درست بکنیم. ما‏‎ ‎‏می‌خواهیم عرب و عجم و ترک و سایر چیز‌ها را همه را در تحت‏‎ ‎‏لوای اسلام [‏‏دربیاوریم‏‏]‏‏. چرا نشسته‌اند؟ چرا عشایر عرب نشسته‌اند‏‎ ‎‏و نگاه می‌کنند و این‌ها به برادران‌شان تعدی می‌کنند و فوج فوج جوان‌ها‏‎ ‎‏را این‌ها می‌کشند در سیاهچال‌ها؟ چرا ارتش عراق نشسته‌اند و یک‏‎ ‎‏کسی که مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف با قرآن‏‎ ‎‏است از او تأیید می‌کنند؟ نمی‌دانند این‌ها که خودشان را بکشند در راه‏‎ ‎‏کفر و جنگ با اسلام، عاقبت کسی که کشته بشود برای کفر و برای‏‎ ‎‏مخالفت با اسلام چه خواهد بود؟ نمی‌دانند که اگر این‌ها بخواهند‏‎ ‎‏تعدی به ایران بکنند، ایران خُردشان می‌کند و تا بغداد می‌رود. ملت را‏‎ ‎‏می‌خواهد، دولت را از بین می‌برد. آن وقت این ارتش اسلامی که برای‏‎ ‎‏اسلام باید کار بکند، آن‌ها همه سعادتمندند، چه کشته بشوند چه‏‎ ‎‏بکشند».  ‏
 
امام خمینی در پیامی به ارتش عراق در دوم اردیبهشت ۵۹ گفتند: ‏«من از ردۀ بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و‏‎ ‎‏درجه‌داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که‏‎ ‎‏یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در‏‎ ‎‏ایران واقع شد؛ و یا از پادگان‌ها و سربازخانه‌ها فرار کنند و ننگ‏‎ ‎‏ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند».
 
البته باید بررسی شود امام خمینی در چه شرایطی این بیانات را ایراد کردند. در بیانات ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ در فرازی می‌گویند: «نمی‌دانند که اگر این‌ها بخواهند‏‎ ‎‏تعدی به ایران بکنند، ایران خُردشان می‌کند و تا بغداد می‌رود». جمله مزبور نشان از آن دارد که خبر‌هایی به گوش بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی بر حمله نظامی عراق به ایران رسیده بود و امام خمینی نیز بیاناتی داشتند که حکام بعث عراق حمل بر دخالت در امور داخلی و حاکمیتی عراق کردند.
 
جدای از سخنانی که بنیانگذار ایران در مورد حاکمیت عراق بیان کرده بودند که به علت آن نیز اشاره شد، حکومت بعث عراق سید محمدباقر صدر را عامل ناآرامی‌های عراق می‌دانست و معتقد بود ایرانی‌ها نیز آن‌ها را تحریک و به ناآرامی‌های عراق دامن می‌زنند.
 
عراق مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی و بازپس‌گیری اراضی خود متوسل به زور شده است. آن‌ها معتقد بودند که حکومت ایران تمام راه‌های حل مسالمت‌آمیز اختلافات دو کشور را مسدود کرده است. پیش از آغاز یورش بار‌ها ایران را به اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب غیرقانونی الدعوه متهم می‌کردند. این ادعا‌ها در حالی عنوان می‌شد که حکومت عراق به حمایت علنی از شورشیان جدایی‌خواه در خوزستان می‌پرداخت و قول هرگونه کمک و مساعدت را داده بود. دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان گفته بود که عراق برای شورشیان سلاح ارسال می‌کند.
 
۳. استرداد جزایر سه‌گانه
 
ایران از دوره باستان بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب کوچک و بزرگ حاکمیت داشت. انگلیس در سال ۱۹۰۳ به دلیل موقعیت استراتژیک تنگه هرمز و جزایر سه‌گانه به نام حاکم شارجه آن‌ها را به اشغال خود درآورد، اما سرانجام در سال ۱۹۷۱ و پیش از تأسیس کشور امارات این جزایر در قراردادی بین دولت ایران و حاکم شارجه که در آن زمان تحت‌الحمایه انگلیس بود به ایران بازگردانده شد.
 
امارات متحده عربی پس از تأسیس و در بدو امر هیچ‌گونه ادعایی در قبال این سه جزیره نداشت، اما کشوری چون عراق کاسه داغ‌تر از آش شد و معتقد بود این جزایر باید از ایران منفک و به امارات متحده عربی ملحق شود. عراق قبل از انقلاب نیز این ادعا را مطرح کرده بود و در پیشنهادی که ۶ روز پس از شروع جنگ منتشر ساخت بار دیگر این ادعا را مطرح کرد.
 
 
 
 
۴. تجزیه ایران
 
حکومت بعث عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دنبال نقش و جایگاه ایران دوره پهلوی در منطقه بود و بدین منظور ایران تجزیه شده و ضعیف، عراق را به اهداف‌اش نزدیک‌تر می‌ساخت. بررسی سخنان مقامات حزب بعث عراق به روشنی بیانگر آن است که عراق خواستار تجزیه ایران بوده است. در دوره پهلوی همواره کشور‌های حاشیه خلیج فارس زیر سایه ایران به سر می‌بردند. پس از انقلاب اتفاقاتی روی داد که کشور‌های منطقه و از جمله عراق گمان کردند ایران در موضع ضعف قرار گرفته است. بین ایران و عراق از سال ۱۳۴۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ۱۰۴ مورد درگیری رخ داده بود که عراق از این درگیری‌ها طَرفی نبسته بود و همواره ایران دست بالا را داشت. دلایلی که ذیلا بدان اشاره می‌شود باعث شده بود صدام حسین به این ارزیابی و تحلیل برسد که برخلاف موارد متعدد قبلی، ایران توان دفاع در برابر حملات او را نخواهد داشت و در عرض یک هفته تهران را فتح خواهد کرد. تحلیلی که یک هفته پس از آغاز جنگ به کلی رنگ باخت.
 
الف: ده روز قبل از سقوط نظام شاهنشاهی، شاپور بختیار سه و نیم میلیارد دلار سلاح خریداری شده از آمریکا را بدون پس گرفتن پول پرداخت شده به آمریکا پس فرستاد که باعث کاهش توان دفاعی ایران شد.
 
ب: برخلاف رویکرد تقابل‌جویانه شاه که به دنبال ایجاد قدرت دفاعی در مقابل صدام حسین بود، پس از پیروزی انقلاب ایران، احمد مدنی، وزیر «دفاع ملی» بازرگان که مخالف هزینه در امور نظامی بود، دوره سربازی را از دو سال به یک سال کاهش داد و نیروی ارتش را به نصف تقلیل داد.
 
ج: در یک سال اول انقلاب و علی‌الخصوص بعد از وقوع کودتای نوژه، بسیاری از افسران بلندپایه ارتش تصفیه شدند که باعث از بین رفتن ساختار ارتش شد.
 
گفته‌های طارق عزیز و طه یاسین رمضان به روشنی نشان می‌دهد که حکومت عراق درپی تجزیه و از بین بردن نظام جمهوری اسلامی بوده‌ است. طارق عزیز ۸ ماه پس از آغاز جنگ اعلام کرد وجود ۵ ایران کوچک بهتر از ایرانی واحد خواهد بود. طه یاسین رمضان معاون نخست‌وزیر عراق نیز اعلام کرد این جنگ به خاطر عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک و نصف اروندرود نیست بلکه به خاطر سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است. عراق نه تنها در پی جدا ساختن استان خوزستان از ایران بود بلکه همان‌طور که پیشتر نیز عنوان شد دولت بعث به دنبال جداسازی جزایر سه‌گانه ایران بود.
 
عوامل مذهبی
 
عامل مذهب و ایدئولوژی یکی از مهمترین عوامل بروز جنگ است. در جنگ ایران و عراق نیز عامل مذهب و ایدئولوژی بسیار تأثیرگذار بوده است. کشور عراق بعد از ایران بیشترین درصد شیعیان را در خود جای داده است، منتهی دولت بعث بر طبل ناسیونالیسم عربی می‌کوبید و باعث سرکوب بسیاری از مسلمانان و بالاخص شیعیان می‌شد. همچنین اعراب در مواجهه با دولت صهیونیستی متحمل شکست‌های پی در پی شده بودند و تحقیر‌های متعاقب آن منجر به رنگ باختن پان عربیسم می‌شد و انقلاب اسلامی ایران می‌توانست به‌عنوان منبعی الهام بخش برای سایر مسلمانان جایگزین پان عربیسم شود. بنیادگرا‌های شیعی همواره خطری بالقوه برای حکومت بعث عراق بودند. حکومت بعث که از ناحیه انقلاب اسلامی و بنیادگرا‌های شیعی احساس خطر می‌کرد صدام حسین را تشویق به جنگ با ایران کرد تا بدین وسیله مانع از حرکت انقلابی شیعیان عراق شود.
 
در همین رابطه راب جانسون، پیروزی انقلاب ایران و گسترش بنیادگرایی را در وقوع جنگ دخیل دانسته و تاکید کرده که صدام حسین توانست با عنوان کردن عراق به‌عنوان سدی دفاعی در برابر گسترش بنیادگرایی ایران در منطقه، کشور‌های غربی را متقاعد به مقابله با ایران کند.
 
آلبرت حورانی نیز در این رابطه می‌نویسد: ترس از جنبش شیعیان و رشد آن در عراق و تلاش عراق برای خنثی کردن این منبع تهدید، دلیل اصلی وقوع جنگ بوده است.
 
نشانه‌های جنگ قریب الوقوع
 
جنگ رسما در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد؛ هر چند عراقی‌ها مدعی هستند جنگ از سیزدهم شهریور توسط ایرانی‌ها آغاز شد، ولی آنچه مسلم است نشانه‌های زیادی مبنی بر جنگ قریب‌الوقوع وجود داشت. ماه‌ها قبل از جنگ به صورت جسته و گریخته درگیری‌هایی در مرز بین نیرو‌های ایرانی و عراقی پیش آمد که به‌عنوان نمونه به برخی از آن‌ها ذیلا اشاره می‌شود:
 
ـ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه یکم شهریور ۵۹ گزارش داد نیرو‌های عراقی حوالی ساعت ۶ بامداد در تنگه «ترشاوه» واقع در شمال قصرشیرین با نیرو‌های لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه و سپاهیان پاسدار درگیر شدند که یک نفر از سپاهیان پاسدار شهید و یک نفر زخمی شد.
 
ـ لشکر ۹۲ زرهی مستقر در اهواز نیز در همین تاریخ گزارش داد در ساعت ۱۱ و ۵ دقیقه شب نیرو‌های ارتش عراق در پی اقدامات تحریک‌آمیز خود در طول نوار مرزی، اقدام به تیراندازی با گلوله‌های منور (روشن کننده) در اطراف پاسگاه شلمچه در منطقه خرمشهر کردند که پاسخ لازم از سوی نیرو‌های خودی به آن‌ها داده شد، همچنین در منطقه مقابل پاسگاه مذکور، ۲ فروند هلی‌کوپتر عراقی مشاهده شد که در سطح پایین پرواز می‌کردند و احتمالا در حال جابه‌جایی نیرو بودند.
 
ـ لشکر ۹۲ زرهی اهواز در سوم شهریور ۵۹ نیز گزارش داد برابر اعلام اداره دوم ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران از امروز، کادر نگهبانی و کشتی‌های عراقی در نوار مرزی ایران (مقابل آبادان و خرمشهر) به دو برابر افزایش یافته است.
 
ـ روزنامه اطلاعات نیز از درگیری بین سپاه پاسداران و ارتش بعث عراق در روز سوم شهریور خبر داد. این روزنامه نوشت: «در درگیری که بین سپاه پاسداران و ارتش بعث عراق در تنگه ترشاوه به‌وجود آمد، یک پاسدار شهید و ۲ نفر مجروح شدند و مجروحان به بیمارستان قصرشیرین منتقل شدند.
 
ـ در چهارم شهریور ۵۹ از ایلام خبر رسید که در حوالی ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه دو دستگاه نفربر زرهی و تعدادی خودروی ارتش عراق وارد پاسگاه الشهدا مقابل صالح‌آباد ایلام شده‌اند. روزنامه اطلاعات نیز اعلام کرد از صبح امروز کلیه نقاط حساس و اطراف قصرشیرین زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار گرفت.
 
ـ ساعت ۴ بامداد پنجم شهریور ۵۹ یگان‌های تیپ ۳ لشکر ۸۱ به پاسگاه مجید قادر در عراق حمله کردند که پس از اجرای مأموریت و انهدام هدف مربوطه به مواضع از پیش تعیین شده مراجعت کردند. در ساعت ۱۱ نیز پاسگاه یکه‌شان در منطقه قصرشیرین توسط نیرو‌های عراقی زیر آتش توپخانه و سلاح‌های سنگین قرار گرفت که این درگیری تا ساعت ۲۰ و ۴۰ دقیقه ادامه داشت.
 
هر چه به روز‌های آغازین جنگ نزدیک‌تر شدیم درگیری‌های مرزی نیز شدت بیشتری یافت. درگیری‌ها از وقوع حادثه‌ای جدی و قریب به نام جنگ خبر می‌داد.
 
در کنار درگیری‌ها و فعل و انفعالات مرزی، دستگاه دیپلماسی ایران نیز به خوبی از جنگ در شرف وقوع، آگاهی داشت. یک سال پیش از جنگ، آمریکا دولت مهدی بازرگان را از احتمال بروز جنگ باخبر کرده بود. مقامات آمریکایی گزارش دادند:
 
«مانور‌هایی با حضور مشترک یگان‌های مختلف و تمرین‌هایی برای گسیل و حرکت سریع یگان‌هایی بزرگ در مسیر اروندرود در جریان است. عراق همچنین مقادیر عظیمی ابزارآلات و تمهیدات جنگی را در این منطقه دارد جاساز می‌کند، این ابزارآلات و تمهیدات را پنهان و استتار می‌کند و مشغول اجرای طرح‌های مهندسی نظامی‌ای است که حمله به ایران را برایش تسهیل خواهند کرد».
 
عباس امیرانتظام نیز روایت می‌کند که سازمان اطلاعاتی ایالات متحده، حداقل دو مرتبه نسبت به تحرکات عراقی‌ها و عزم‌شان برای حمله به ایران هشدار داد، هشداری که طی جلسه‌ای با بازرگان و یزدی مطرح شد، اما آن‌ها علاقه چندانی نشان ندادند چرا که آن‌ها معتقد بودند از سطح تحرکات و تهدید‌ها آگاهند.
 
ابراهیم یزدی در این‌باره می‌گوید:   
 
«آقای دعایی سفیر ایران در عراق بسیار فعال و با گروه‌های مخالف صدام در ارتباط تنگاتنگی بود و از طریق آن‌ها اطلاعاتی به دست می‌آورد و به تهران گزارش می‌داد. در زمان شاه افسران شیعه عراق با ایران همکاری می‌کردند. ساواک برخی از چوپانان محلی را که در مرز ایران و عراق رمه‌داری می‌کردند، استخدام کرده بود. این رمه‌داران برای چرای گوسفندان خود به‌طور مرتب و تقریباً آزاد بین دو مرز تردد می‌کردند. افسران عراقی اطلاعات خود را در پاکتی سربسته به این چوپانان می‌دادند و آن‌ها، آن را در داخل مرز ایران به اولین پاسگاه ساواک تحویل می‌دادند و مسئول ایستگاه، آن را به تهران می‌فرستاد. بعد از انقلاب که این نظم بر هم خورد، ترتیبی داده شد که افسران عراقی اطلاعات خود را مستقیماً به سفیر ایران در کویت ـ دکتر شمس اردکانی ـ می‌دادند. همین افسران بودند که یک یا دو ماه قبل از آغاز جنگ، تاریخ، محل و زمان حمله عراق به ایران را گزارش دادند».
 
پروفسور گاسیورسکی که ابراهیم یزدی این توضیحات را در پاسخ به او نوشته بود، خود نیز در مقاله‌ای تحت عنوان طرح نوژه و سیاست‌های ایران، ضمن شرح حوادث مربوط به آن طرح می‌نویسد:
 
«ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه وقت، طی مصاحبه خود با نویسنده در تهران، گفت که تا اکتبر ۱۹۷۹ [نزدیک به یک سال پیش از حمله وسیع عراق!] دولت ایران از طریق منابع اطلاعاتی خود با خبر شده بود که عراق در تدارک حمله به ایران است. همچنین طی یک مصاحبه محرمانه با یک افسر بلند‌پایه سیا، او به نویسنده گفت که سازمان سیا از طریق منابع خود واقف بود که عراق در حال تدارک حمله به ایران است، که متعاقباً حکومت ایران را در جریان می‌گذارد. بازرگان طی شهادت خود در محاکمه عباس امیرانتظام، ادعای افسر سیا را تأیید کرد».
 
غافلگیری نیروهای ایرانی
 
با وجود نشانه‌هایی مبنی بر بروز جنگ در روزهای ابتدایی حمله عراق به خاک ایران، بیش از ۱۳ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال نیروهای عراقی درآمد. رصد فعل و انفعالات نظامی عراق در مرزها و گزارش‌هایی که در این مورد به مقامات ایرانی رسیده بود به نظر می‌رسد نیروهای ایرانی می‌بایست در آماده باش کامل قرار داشته باشند اما در عمل این اتفاق نیفتاد.  
 
عراق با ۱۲ لشکر کامل و مجهز به ایران تجاوز کرد و این در حالی بود که لشکر‌های ایرانی مستقر در مرز همانند ۹۲ زرهی مستقر در اهواز و یا ۸۱ زرهی کرمانشاه بیشتر نام لشکر را یدک می‌کشیدند و طبیعی بود که تاب مقاومت در برابر ۱۲ لشکر مجهز عراقی را نداشتند.  
 
امیر سرتیپ مصطفی اصلانی معتقد است نیروهای ایرانی به هیچ عنوان غافلگیر نشدند و با جانفشانی تمام کمبودها را جبران کردند و به‌طور طبیعی تا نیروهای معین برسند مقداری زمان احتیاج بود؛ ولی در رشادت و مقاومت نیروهای ایرانی همین بس که عراق روز هفتم جنگ پیشنهاد صلح داد.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: