"دیدارنیوز" به بررسی انیمیشن «بنیامین» می‌پردازد؛

آنگاه که آموزش مفاهیم از لذت هنری پیشی می ­گیرد!

این پوزخند‌های مخاطب سینما به نابلدی­‌ها و سخنرانی­‌های ایدئولوژیک؛ نه از سر بی­ دینی که از سر بی­ دانشی و ناآگاهی صاحب اثر در عرصه انتقال محتوای هنری­ است. گویا آنچه اولویت و اهمیت دارد، تنها انتقال پیامی است که حالا چه در قالب مذهب و چه در هر قالب دیگری قرار است منتقل شود و هیچ توجهی به "روش" و "نوع" انتقال نمی­ شود.

کد خبر: ۲۰۹۴۳
۱۶:۵۷ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ ایمان رضایی: اصلی­‌ترین ایراد فعالیت ­های هنری/فرهنگی در جهان سوم و بزرگترین علت عقب­ ماندگی هایمان در دستاورد‌های هنری، برخورد ایدئولوژیک با مقوله آثار هنری است. برخلاف آنچه که هست، ما فکر می­ کنیم که هنر و مدیوم هنری، ابزاری است صرفا در راستای بیان عقاید. البته کاش بیان باشد! آنچه که می­ بینیم عملا تحمیل است؟! از این حیث، خروجی آثار هنری­مان، معمولا یا از این سمت بوم افتاده اند یا از آن سمتش. به این منظور که گاهی ممکن است با ژست اپوزیسیون، اثری کاملا شعار زده با ژست رادیکال بسازیم، یا با حمایت سیستم، آثاری کاملا سفارشی را فراهم آوریم. اتفاقا آنجاست که هنر از طریق تاثیرگذاری در ناخودآگاه، به انتقال یک حس، از جنس پیام می­ پردازد.

 



اینکه کاراکتر‌های انیمیشن بنیامین به شخصیت تبدیل نشده و صرفا در مرحله تیپ­‌هایی با سطحی­‌ترین شمایل اجتماعی و مذهبی شان تصویر می­ شوند، موجب ایجاد یک کنتراست ایدئولوژیک می­ شود که گستره مخاطبانش را به شدت محدود می­ کند. یعنی هدف خود را مخاطبی قرار می­ دهد که با تفکر خودش موافق است و این مسئله، ضعف کار است چراکه قدرت تاثیرگذاری بر جبهه مقابلش را از دست می­ دهد. در ادامه، این کنتراست ایدئولوژیک، پررنگ­تر هم می­ شود و گا‌ها به ورطه تبلیغات نیز می­ افتد. بنیامین، قصد دارد تا عقاید اسلامی/قرآنی را با زبان و روایتی کودکانه ارائه دهد، محبتِ انتظارِ منجی را به دلِ مخاطب کودکش بنشاند و رفاقتی بین کودک و مذهب ایجاد کند که بعضا به بیراهه می­ رود. حالا این تبلیغ نگاه و طرز فکرش، آنقدر خام­ دستانه اجرا شده که گاهی فکر می­ کنید حتی اثر به سمت ضد ارزش بودن پیش می­ رود. آنقدر آماتور و غیرحرفه­‌ای است که ناخواسته از چهره قهرمان­ هایش، تیپ­‌هایی احساساتی می­ سازد و اعمال نیکشان نیز در سالن سینما با قهقهه­ تمسخرآمیز تماشاگر روبه­ رو می­ شود.


این پوزخند‌های مخاطب سینما به نابلدی­‌ها و سخنرانی­‌های ایدئولوژیک؛ نه از سر بی­ دینی که از سر بی­ دانشی و ناآگاهی صاحب اثر در عرصه انتقال محتوای هنری­ است. گویا آنچه اولویت و اهمیت دارد، تنها انتقال پیامی است که حالا چه در قالب مذهب و چه در هر قالب دیگری قرار است منتقل شود و هیچ توجهی به "روش" و "نوع" انتقال نمی­ شود. این مورد، معضلی است که نه فقط در عرصه انیمیشن و نه فقط در بینامین، که در خیل عظیمی از مدیوم‌های هنری در کشور‌هایی مثل ایران، گریبانگیر فیلمساز‌ها و باقی هنرمندان شده است.

 



جُدا از بحث محتوایی و مفهومی اثر، بُعد تکنیکال آن نیز چیزی ماقبل بد و ماقبل توصیف است. ما هنوز به بدترین انیمیشن­‌های قرن بیست غربی­‌ها و شرقی­‌ها هم نرسیدیم. در این انیمیشن، گا‌ها صحنه­‌هایی وجود دارد که تجمع مثلا دویست نفر را در بر می­ گیرد، در صورتی­ که برای تمام این دویست نفر، تنها پنج یا شش چهره منحصر به فرد تعریف شده و همین پنچ/شش چهره، در رنگ­‌های متفاوت، کپی و تکثیر شده اند، به طوری­ که در نمای اکستریم لانگ از جمعیت یک دهکده، ما دویست بدن می­ بینیم که چهره­‌های تکراری روی آن­ها سوار است و یکی در میان شبیه هم­ هستند. اینجاست که فاجعه­ متن با فاجعه­ ساختار، همراه می­ شود. صداپیشه­‌هایی که به­ جای با نمک بودن، لوده و لوس به نظر می­ آیند و موشن­ گرافی‌هایی که در حد اتود دانشجو­های انیمیشن سازی­ است.


اضافه­ گویی نخواهم کرد، در همین حد قابل توصیف است که بنیامین، نمونه­‌ای است از آثاری که حقیقتا "هنر" شمرده نمی­ شوند و در بهترین حالت، نقش رسانه­‌های موظف به انتقال مفاهیم را بر عهده دارند و آنقدر از شناخت فن هنری و شناخت ماهیت هنر به دور هستند که قابلیت تحلیل و نقد برای منتقد هنری را نمی­ گذارند.

 

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: