"دیدارنیوز" به ارزیابی انواع «مدرسه» در دوران پس از انقلاب می پردازد؛

۴۰ سال، ۴ نسل و ۴ مدرسه

آموزش و پرورش بعد از انقلاب را اگر بخواهیم مورد ارزیابی قرار دهیم باید به سراغ مدرسه پس از انقلاب برویم و ببینیم چه صفتی را باید به این مدارس در مقاطع مختلف نسبت داد و بی تردید صفت مشترکی را نمی‌توان برای ۴۰ سال که ۴ نسل از کودکان و نوجوانان را تحت آموزش و پرورش داشته است نسبت داد، بلکه به نظر می‌رسد حداقل در این ۴۰ سال با ۴ نوع مدرسه مواجه بودیم که بصورت اجمال در این نوشتار به تفکیک و توصیف این ۴ نوع مدرسه می‌پردازم.

کد خبر: ۲۰۳۹۹
۱۰:۲۲ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۷
دیدارنیوز – محمد داوری: آموزش و پرورش باید خود را در مدرسه تجلی ببخشد و برای ارزیابی نظام‌های آموزشی هر کشوری، بهترین جا مدرسه و مهم‌ترین شاخص‌ها برای ارزیابی، همان شاخص‌های مدرسه کارآمد است. شاخص‌هایی که وقتی مدرسه آن را محقق می‌سازد واجد صفتی می‌شود که بارزترین وجه خود را نمایان می‌کند.
 
آموزش و پرورش بعد از انقلاب را هم اگر بخواهیم مورد ارزیابی قرار دهیم باید به سراغ مدرسه پس از انقلاب برویم و ببینیم چه صفتی را باید به این مدارس در مقاطع مختلف نسبت داد و بی تردید صفت مشترکی را نمی‌توان برای ۴۰ سال که ۴ نسل از کودکان و نوجوانان را تحت آموزش و پرورش داشته است نسبت داد، بلکه به نظر می‌رسد حداقل در این ۴۰ سال با ۴ نوع مدرسه مواجه بودیم که بصورت اجمال در این نوشتار به تفکیک و توصیف این ۴ نوع مدرسه می‌پردازم.

الف) مدرسه انقلابی: بارزترین صفتی را که می‌توان به ده سال نخست یعنی تا سال ۶۷ یا سال فوت امام خمینی (ره) به مدارس کشور نسبت داد، صفت مدرسه انقلابی است چراکه اگرچه دانشگاه‌ها برای انقلاب فرهنگی، ۲ سالی در تعطیلی بودند، اما مدارس حتی در روز‌های اوج انقلاب هم تعطیل نبودند و کودکان و نوجوانان با تب و تاب و شور و هیجان انقلاب در کلاس حاضر می‌شدند. هر چند معلمان دهه نخست، معلمان جذب شده در نظام پهلوی بودند، اما این قشر نیز مانند سایر اقشار مردم با انقلاب همراه بودند و بی تردید فضای انقلابی را هم با خود به مدرسه و کلاس می‌بردند و از همه مهم‌تر اینکه مدرسه نخستین جایی بود که نماد‌ها و شعار‌ها و اهداف انقلابی به سرعت خود را نمایان ساخت. جذب معلمان انقلابی و واگذاری ماموریت و رسالت انقلابی به مربیان پرورشی و برگزاری مراسمات، برنامه‌ها و جشن‌های انقلابی در مدارس، بیش از همه مدرسه را در ده سال نخست، متصف به صفت انقلابی می‌نمود و با نام گذاری یک روز تاریخی در مبارزات انقلابیون یعنی روز ۱۳ آبان به نام روز دانش‌آموز و سپس نام گذاری روز شهادت مرتضی مطهری؛ روحانی انقلابی به نام معلم و بعد هم نقش بستن نام انقلابیون و شهدای انقلابی بر سر در مدارس، بیش از همه مدرسه انقلابی تحقق یافت.
 
 
 
 
ب) مدرسه سازندگی: در دهه دوم انقلاب و با پایان یافتن جنگ و آغاز دولت هاشمی‌رفسنجانی و سکانداری محمدعلی نجفی در آموزش و پرورش، کم کم شور انقلابی در مدارس کاسته شد و تنوع مدارس و توسعه مدارس فنی و حرفه‌ای و نخبه‌گرایی در نظام آموزشی، رقابت ارزشی، ایدئولوژیک و سیاسی در مدارس جای خود را به رقابت درسی و علمی و فنی داد و محتوای کتاب‌های درسی و شیوه‌های آموزشی و در کنار آن موسسه‌های آموزشی، زمینه را برای یک مدرسه توسعه‌گرا و یا مدرسه سازندگی در دولتی که به این نام هم مشهور شده بود فراهم ساخت و رفته رفته خانواده‌ها نیز آمال‌ و آرزوهای خود را در مدارسی جستجو کردند که از فرزندان آنها یک نخبه علمی بسازد و همه راه‌ها به دانشگاه ختم می‌شد و دکتر و مهندس شدن آرزوی مشترک همه کودکان و نوجوانان و خانواده‌های آنها گردید.
 
 
 
 
ج) مدرسه اصلاحات: دهه سوم انقلاب با یک تفاوت ویژه آغاز و سپس یک بازگشت به عقب تاسف بار را تجربه کرد. مدارس نیز متاثر از دوم خرداد ۷۶ به ویژه در دور دوم دولت خاتمی رنگ و بوی اصلاحی به خود گرفت و تلفیق ساختار پرورشی و آموزشی و انتخابی شدن مدیران مدارس و انتخابات شورای دانش‌آموزی و پرسش مهر رئیس جمهوری می‌رفت که اصلاحات را مشق کودکان و نوجوانان و مشارکت را درس مشترک آن‌ها نماید. این دوران، شور و شوقی متفاوت از دهه نخست را در مدارس ایجاد نمود، شور و شوقی که نه رنگ انقلاب بلکه رنگ اصلاح داشت و بیش از همه با اصلاحاتی که در ساختار و محتوا و روند‌ها و روش‌ها ایجاد می‌شد، بارزترین صفت برای مدرسه در این دوره همان اصلاحات است و باید از آن به مدرسه اصلاحات یاد کرد، هر چند پایان خوشی نداشت و دولت بعدی همه چیز را نه به قبل؛ بلکه به قبل‌تر از آن برگرداند.
 
 
 
 
د) مدرسه بی نام و بی هویت: دهه چهارم را باید مدرسه بی هویت نامید. دولت احمدی‌نژاد بر خلاف ادعاهایش و شعارهایش، نه مدرسه انقلابی را به ارمغان آورد و نه خبری از مهرورزی و عدالت گستری در مدرسه بود. دیگر نه مدرسه، شور و حال و هوای انقلابی داشت و نه از رقابت و انگیزه‌های تحصیلی خبری بود و نه از امید و روزنه‌های اصلاحی. هم معلم و هم شاگرد، گویا در یک رابطه مکانیکی و از سر اجبار باید درسی بدهند و بخوانند و در این دوره علی‌رغم اینکه ساختار ادغامی پرورشی و آموزشی، دوباره تفکیک شد و مهارت‌های زندگی به اتهام غربی بودن به حاشیه رفت، نه از پرورش واقعی خبری شد و نه از مهارت‌های زندگی اسلامی، هر چند شعارها در این زمینه فراوان و همایش‌ها و نمایش‌ها بی شمار بود.
 
 
 
 
اکنون نیز که حدود ۵ سال از پایان آن دوره می‌گذرد و انتظار می‌رفت که مدرسه‌ای با صفت امید و اعتدال شکل بگیرد خبری از اتفاقات محسوس نیست و همچنان به نظر می‌رسد در ۴۰ سالگی انقلاب، مدرسه در ایران از بی هویتی رنج می‌برد و در نظام آموزشی ناکارآمد، قربانی می‌گیرد، قربانیانی که کودکان و نوجوانان این مرز و بوم و نسل فردای ایران هستند. تا زمانی که صفت مدرسه متاثر از سیاست و ایدئولوژی باشد، هم چنان معلم و شاگرد قربانی و نظام آموزشی ناکارآمد خواهد بود.
 
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: