چگونه استرس ناشی از کرونا را در خانواده شکست بدهیم؟

بیماری کرونا که باعث مرگ هم وطنان زیادی در کشور شده، ترس و استرس فراوانی را به جان مردم انداخته است، ترس و استرسی که اگر از امروز مدیریت نشود قطعاً در آینده موجب بروز اختلالات روحی و روانی فراوانی در میان افراد جامعه خواهد شد. برهمین اساس دیدارنیوز با دلبر نیروشک که دارای مدرک دکترای روانشناسی به گفتگو می‎پردازد تا در مورد راهکار‌های مناسب در زمینه حل استرس‎های ناشی از شیوع کرونا مطالبی را در اختیار مخاطبان خود قرار دهد. وی می‌گوید: من همیشه می‌گویم ما به کرونا هویت می‌دهیم و کرونا به خودی خود هیچ هویتی ندارد، یعنی ما داریم آن را بزرگ می‌کنیم. از کجا معلوم اگر حال تو بد است به خاطر کرونا است و به خاطر حوادث سه ماه گذشته نیست؟ چون از لحاظ روانشناسی ما یک ناخودآگاه داریم که تمام اتفاقات را مثل یک صندوقچه در خودش نگاه می‌دارد و با هر اتفاق غیر قابل پیش‌بینی نمایان می‌شود. الان شما به خاطر کرونا نترسیده‌اید، شما یک نگرانی‌هایی دارید و یک‌سری اتفاقاتی در بین سه الی شش ماه گذشته رخ داده و در ناخودآگاه شما به عنوان یک خاطره ثبت شده است و لذا اینک هر محرکی که اصلاً به آن فکر نمی‌کردید باعث می‌شود این اتفاقات یکی یکی بالا بیاید.

کد خبر: ۵۵۰۲۸
۱۶:۰۱ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی‌راد: کرونا مردم را خانه نشین کرده و مراسم باستانی نوروز را هم از رونق انداخته است. این بیماری که باعث مرگ هم وطنان زیادی در کشور شده، ترس و استرس فراوانی را به جان مردم انداخته است، ترس و استرسی که اگر از امروز مدیریت نشود قطعاً در آینده موجب بروز اختلالات روحی و روانی فراوانی در میان افراد جامعه خواهد شد.

 

برهمین اساس دیدارنیوز با دلبر نیروشک که دارای مدرک دکترای روانشناسی بالینی با رویکرد تغییر و تحول از آمریکا است و همچنین دارای دکترای کوچ بین الملل در حوزه توانمندسازی استعدادها و قابلیت‌ها از انگلیس می باشد به گفت‌وگو می‎پردازد تا در مورد راهکارهای مناسب در زمینه حل استرس‎های ناشی از شیوع کرونا مطالبی را در اختیار مخاطبان خود قرار دهد.

 

دلبر نیروشک در خصوص ترس و اضطراب فزاینده ناشی از بیماری کرونا در جامعه می‌گوید: «افراد با خود فکر می‌کنند که می‌ترسند، بدین معنا که آن ها خیلی با تعریف اضطراب آشنا نیستند و هر آنچه که برایشان غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل باشد، ترسناک تلقی می شود. طبیعت انسان، این را ایجاب می‌کند، برای همین مهم این است که فرد اول بفهمد آن ترس سمبل چیست. رویکرد من رویکرد توانمندسازی است و خیلی وارد فلسفه روانشناسی نمی‌شوم. چون امروز برای افراد مفید نیست که بفهمند اصطلاحات تخصصی متعلق به کدام طرح‌واره است. آنچه که مهم است، این می باشد که در ابتدا، افراد یک معناسازی از اضطراب و استرس داشته باشند. ما یک چیزی به نام روانشناسی مثبت‌گرا داریم که ارتباط با استرس و اضطراب را خیلی ساده کرده است. می‌گوید شما مادامی که بفهمید کدام محرک پیرامون شما بازدارنده است و کدام شتاب‌دهنده است نسبت به مفهومی که از آن محرک پیدا می‌کنید، می‌توانید برای آن راهکار تعریف کنید. یکی از کارهایی که در حال حاضر می‌تواند بسیار کمک کننده باشد ارتقای مهارت تاب‌آوری بین مردم است. ابتدا نقش مردم را می‌گویم و بعد به دولت، رسانه‌ها و سوشال مدیاها می‌پردازم که می‌توانند به عنوان منابع در ارتقای سلامت روانی به سلامت عاطفی تأثیرگذار باشند. چیزی که امروز تحت الشعاع قرار گرفته الزماً سلامت روانی نیست، بلکه سلامت عاطفی است. سلامت عاطفی یعنی ظرفیت روانی، و بیشتر روی ایموشن است، چون جنس استرس، اضطراب و ترس، احساسات است و  جنس آن نگرش نیست و ما اول باید هیجان را کنترل کنیم. پس قاعدتاً افراد باید بدانند که ویژگی‌های یک فرد تاب‌آور چیست؟ چگونه می‌تواند تاب‌آوری را در خود بالا ببرد که این موضوع، نیاز به یک سری مهارت‌آموزی دارد. احساس می کنم مردم نمی‌دانند چه گزینه‌هایی دارند. آنها می‌توانند این سوال را از خود بپرسند که در شرایط موجود، چه اتفاقی برای آنها می‌توانست خوشایند باشد؟ وقتی این سؤال را می‎پرسند، ذهن به صورت خودکار به فکر کردن به اتفاقات و محرک های شتاب‌دهنده تحریک می‌شود. در قدم بعدی می‌گوییم این اتفاقات خوب را لیست کنید و برای هر کدام بنویسید نقش من در ایجاد این اتفاق خوب چیست. وقتی دو سئوال پشت سر هم می‌آید دستورالعمل رفتاری برای فرد متفاوت‌تر از حالت روتین و روزمره‌اش می‌شود. بدین طریق فرد متوجه می‌شود که چقدر ظرفیت، مهارت و قابلیت برای مقابله با آن استرس دارد. این مقدمه‌ای است برای اینکه مستقیم به خود استرس نگاه نکنند و کرونا را بزرگ نکنند».

 

 

این روانشناس بالینی در ادامه بیان می کند: «من همیشه می گویم ما به کرونا هویت می‌دهیم و کرونا به خودی خود هیچ هویتی ندارد، یعنی ما داریم آن را بزرگ می کنیم. من با یک سؤال این موضوع را اثبات می‌کنم. می‎پرسم بین یک الی سه ماه گذشته به من بگویید چقدر دلایل بی‌انگیزگی در زندگیتان وجود داشته است؟ افراد می‌گویند خیلی زیاد. می‌پرسم نام ببرید. می‌گویند غمگین شده‌ایم، ناامید شده‌ایم و... و خیلی مواقع هم بلاتکلیف بوده‌ایم. می‌گویم ساختارش در زندگی چگونه بوده است، یعنی از کجا فهمیده‌اید؟ می گویند چون فلان نشانه‌ها و علایم را داشت. می‌گویم از کجا معلوم اگر حال تو بد است به خاطر کرونا است و به خاطر حوادث سه ماه گذشته نیست؟ چون از لحاظ روانشناسی ما یک ناخودآگاه داریم که تمام اتفاقات را مثل یک صندوقچه در خودش نگاه می‌دارد و با هر اتفاق غیر قابل پیش‌بینی نمایان می شود. مثلاً داشتم به دفترم می‌رفتم فهمیدم یادم رفته کیف پولم را بیاورم، این محرکی می‌شود که آن سه ماه به عنوان یک تجربه ناخوشایند، برای امروز بالا بزند، آنگاه افراد می‌گویند من آنقدر عصبانی هستم که به خاطر کیف پول داد زدم اما به خاطر کیف پول فریاد نزده است بلکه به خاطر آن اتفاقی فریاد زده که سه ماه پیش برایش رخ داده است. الان شما به خاطر کرونا نترسیده‌اید، شما یک نگرانی‌هایی دارید و یک‌سری اتفاقاتی در بین سه الی شش ماه گذشته رخ داده و در ناخودآگاه شما به عنوان یک خاطره ثبت شده است و لذا اینک هر محرکی که اصلاً به آن فکر نمی‌کردید باعث می‌شود این اتفاقات یکی یکی بالا بیاید. وقتی مردم این موارد را می‌فهمند، می‌گویند پس باید آن مشکلات را حل کنیم و اگر آن مشکل را حل کنیم ارتباطمان با کرونا به صورت اتوماتیک، یک پاسخ و برخورد منطقی پیدا می‎کند. اینجاست که ما باید از راه دیگری وارد شویم. ما نمی‌توانیم مدام به مردم بگوییم در خانه بنشینید، مثلاً رسانه همین را می گوید. می‌گویند برای چه در خانه بنشینیم؟ ذهن پرسشگر است. می‌گویند چون در بیرون ممکن است این بیماری را انتقال بدهید، اما تا زمانی که فرد آن سناریو را نتواند برای خودش ملموس کند، سناریوی او نمی‎شود و نسبت به آن احساس مالکیت پیدا نمی‌کند. چند کار خوب انجام شده است، مثلاً گفته شد ۱۰۰ گیگ اینترنت رایگان اختصاص می‌دهیم، اما ۱۰۰ گیگ رایگان به تنهایی به درد نمی‌خورد، باید یک‌سری برنامه‌های سرگرم کننده تهیه کنیم».

 

نیروشک در بیان علل اهمیت فضای مجازی و حضور خود در این فضا نیز می‌گوید: «شما فکر می‌کنید چرا  من به فضای مجازی آمده‌ام و هر شب صحبت می‌کنم؟ من اصلا در این فضا نبودم ولی احساس مسئولیت کردم چون کار من بیشتر پروژه نیروی انسانی است، ولی دکترای اولیه من در حوزه روانشناسی با رویکرد تغییر و تحول از آمریکا است. دومین تخصص من در حوزه تحول منابع انسانی از لندن است. من این دو را با هم تلفیق می‌کنم. جامعه را به عنوان یک سازمان می‌بینم و همه آدم‌ها را به عنوان منابع انسانی می‌بینم. می‌گویم رئیس سازمان مثلا دولت است. باید تا جایی که می‌تواند سرگرمی‌های خوب در تلویزیون و رسانه تعریف کند؛ سرگرمی که افراد حرف بزنند. مثلاً برنامه عصر جدید کار خوبی کرده و همچنین در روبیکا فیلم‎های رایگان گذاشته‌اند. هر چیزی که سرگرمی باشد و از نوع سرگرمی جمعی  باشد خوب خواهد بود».

 

 

 

وی در مورد ضرورت شخصیت شناسی در رسانه‌ها اظهار می‎کند: «ما در روانشناسی چیزی به عنوان شخصیت‌شناسی داریم. کاش رسانه‌های ما و حتی کسانی که در فضای مجازی فعالیت می‌کنند، این نگرش را بلد بودند. این سبک نگرش به آن ها می‌فهماند افراد از لحاظ تیپ شناسی سه گروه اصلی هستند و باید برای این سه گروه برنامه‌سازی کرد. آن زمان شما همه افراد را در دست خود دارید. امروز اتفاقی که رخ می‌دهد یک گروهی داریم که بقای نسلی هستند. آنها را شما هم نگویید در خانه نشسته‌اند، به خاطر اینکه جانشان را دوست دارند و به اصطلاح علمی، بقای نفس هستند و  خدمت به خود برایشان اولویت است. یک گروه دیگر گروه‌های صمیمی هستند، آنها دو نفره برنامه‌ریزی می‌کنند، مثلاً زن و شوهر باشند، این هم خوب است و هم بد است. بستگی به قدرت افراد دارد که چقدر اعتماد به نفسشان بالا است. اگر قدرت داشته باشند فرد مقابل را راضی می‌کنند وگرنه همیشه فرد دوم هستند. اما افرادی که به سمت شمال می‌روند اصطلاحاً افراد اجتماعی هستند، یعنی هویت و بودن خودشان را تحت الشعاع یک جمع می‌بینند. اینها برای تفریح و لذت‌جویی نمی‌روند، بلکه می‎خواهند در یک جمع باشند. اگر این افراد بفهمند و جمع را حداقل با خانواده خودشان تعریف کنند و نیاز به سمت جمع رفتن نداشته باشند، سفر رفتن را محدود می‎کنند. به خاطر همین من می‌گویم برنامه‌های مجازی باید برگزار کنیم. در فضای مجازی امکانش بیشتر است و در رسانه امکانش کمتر. در اطلاعاتی که به من می‌دهند، متوجه می‌شوم سفر کردنشان الزاماً لذت و عشق و حال نیست و همه این موارد بهانه است. مغز به راحتی با انسان بازی می‎کند که اگر ما فرآیند ذهنمان را نشناسیم از خودمان فریب می‌خوریم. مردم ما باید این را یاد بگیرند».

 

نیروشک ادامه می دهد: «من در حوزه اجتماعی، یک کمپین راه اندازی کردم، اول گفتم با شوهر بعد با بچه‌های خود، رو به دوربین صحبت کنید. بچه ها دوربین را دوست دارند، یک وجهه خودنمایی است و بیشتر به این کار مایل هستند. به آنها گفتم در مورد کرونا از بچه‌ها سؤال بپرسند و نظرشان را راجع به کرونا بدانند. فیلم‌های بسیار جالبی برای من فرستاده می‌شود که احساس لطیفی در فضای پر استرس کرونا دست می‌دهد و با بچه‌هایشان نیز حرف زده‎اند. یعنی فضای ارتباطی را به بهانه‌های مختلف باید در خانواده‌ها ایجاد کنیم. یک کار دیگری هم کرده‌ام، گفته‌اند دو هفته باید قرنطینه شوید و من می‌گویم دو هفته با من «قرنطینه مهارتی» شوید و هزینه‌ای نمی‌گیرم. بعضی از دوستان، برنامه‌هایی با هزینه اجرا می‌کنند، من کاملاً مخالفم. الان زمان درآمدزایی نیست. آنها گروه‌های بقای نفسی هستند. می گویند از هر چیزی باید استفاده کنیم. چون بقای من از هر چیزی مهم تر است، ما به افراد یاد می‌دهیم که چگونه تهدید کرونا را با رویکرد اخلاق محور تبدیل به فرصت کسب و کار کنند، اما نباید به هر بهایی این کار صورت گیرد. مدیریت همه این موارد با هم، من را به یک انسان توانمند تبدیل می‌کند. برای همین در آن برنامه‌ها من یک ساعت‌هایی را کلاس درسی دارم و ساعت‌های زوج را پرسش و پاسخ گذاشته‌ام. من مغز افراد را به کار می‌کشم و با رویکرد کوچینگ کار می کنم. یعنی به افراد خدمتی ‌برسانی و او را بدون اینکه برایش تعیین تکلیف کنی یا برایش کاری انجام دهی، توانمند کنی. بیشتر مدیران وارد حوزه کوچینگ می‌شوند، من می‌گویم زن خانه هم می‌تواند یک کوچ یا هدایتگر برای اعضای خانواده‌اش باشد یا یک پدر. در این دو هفته تمرین‌ها را با هم جلو برویم و من کنار شما هستم.

 

 

وی در  مورد نقش پزشکان در آرام کردن جامعه نیز می‌گوید: «الان زمانی است که مردم گیج شده اند و کاملاً منطقی است، چون کرونا به خودی خود از لحاظ پزشکی به اندازه دیگر ویروس‌ها قدرت کشندگی ندارد و فقط معضلی که کرونا دارد متأسفانه مزیت رقابتی‌اش از جنس منفی این است که خیلی راحت منتقل می‌شود. افراد باید بفهمند وقتی فرد به کرونا مبتلا شد نمی میرد. به راحتی با ارتقای سیستم ایمنی بدن مشکل حل می‌شود و نیاز به هزینه آنچنانی هم ندارد. یک کار دیگر هم که اگر بتوانیم انجام دهیم خوب است، من این را به کمیته بحران استان گفته‌ام، اگر ما بتوانیم این توانمند سازی را به یک سبک زندگی  تبدیل کنیم برده‌ایم. اگر من سبک زندگی خودم و دیگران و محیط بیرون را توانمندساز کنم دیگر از امروز به بعد کرونا که سهل است، آخر الزمان هم بشود، همه بمیرند و من تنها فردی باشم که روی کره زمین باقی مانده‌ام، می‌دانم چگونه به بهترین شکل ممکن زندگی کنم. این سبک زندگی است که با تغییر نگرش باید رخ دهد و ما آن دو هفته قرنطینه را در این راستا می‌خواهیم طی کنیم و از آن ها می‌خواهم به من بازخورد دهند. این تعریفی که من در مواجهه و مقابله با شرایط موجود دارم، تمام حرف‌ها را به یک فرصت یادگیری تبدیل می‌کنم و بین نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه حرف می‌زنم، اسلاید نشان می‌دهم، افراد را به مشارکت می‌کشانم و سوالات زیادی می‌پرسم. چون خیلی مهم است در فضای مجازی کاری کنید که افراد بخواهند با شما مشارکت کنند. این هم در بحث الگوی رفتاری می‌تواند مؤثر باشد».

 

نیروشک در خصوص عواقب باقی ماندن استرس در جامعه نیز می‌گوید: «باقی ماندن این استرس در جامعه خیلی خطرناک است. ما وقتی از سلامت عاطفی صحبت می‌کنیم یک الگوی روانشناسی مدرن و تخصصی است. فراتر از نگرش‌ها و نظریه‌پردازی‌های قدیم است. الان می‌گوید هر اتفاقی که رخ می‌دهد اگر نتوانید آن را در زمان خود مدیریت کنید، تبعات آن به اندازه‌ای است که تا آخر عمر برای شما می‎ماند و تبعات این مسئله مثل پرخاشگری باقی می‌ماند. الان اکثر خانم‌های ما پرخاشگر شده‌اند، مردهایی برای کمک گرفتن و مشاوره تماس می‌گیرند و می‌گویند که من هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روزی به مشاوره نیاز پیدا کنم و همسر من به خاطر قضیه کرونا با پرخاشگری با بچه‌ها رفتار می‌کند. اختلال دیگر نیز وسواس است.»

 

این روانشناس در پایان با بیان اینکه باید تبعات آتی را هم اکنون مدیریت کرد بیان می‎کند: «در سازمان نظام روانشناسی، ما انجمنی به نام انجمن علمی روان درمانی داریم که با بقیه همکاران که متولی این امر هستند به این مسئله می‌پردازیم. از الان به بعد با یک سونامی اختلالات روانی مواجه خواهیم بود و این خیلی خطرناک‌تر از کرونا است، آن را دیگر نمی‌توان جمع کرد. بعد از قضیه کرونا انبوهی از مردم به کلینیک‌های درمانی هجوم می‌آورند. ما فوبیا، پانیک‌اتک پیدا می‌کنیم، یعنی هراس پیدا می‌کنیم. به زبان عامیانه این است که بدن فرد خالی می‌کند، به زمین می‌افتد و دهن فرد کف می‌کند. فرد از روز اول پانیک نداشته است، درصدی از این اختلالات وراثت است، اما الان می‌گویند وراثت دارد به نقطه زیر ۵ درصد می‌رسد و تأثیر اتفاقات پیرامون خیلی بیشتر است. ما برای چه می‌گوییم الان محرک‌ها را مدیریت کنند؟ اگر الان این محرک را مدیریت کنیم، در حقیقت اتفاقات، تبعات و پیامد‌های بعد از این جریان را مدیریت می‌‎کنیم. ما داریم به خودمان خدمت می‌کنیم، چون آن زمان شما یک خانواده را مختل می‌کنید و کارآمدی و خشنودی یک خانواده و کنار هم بودن را خراب می‌کنید. در نگاه بزرگتر ارتباط بین فردی خراب می‌شود و محیط کار متشنج می‌شود. مثل دومینو، بعد به جامعه می‌آید و جامعه مختل می‌شود و اختلالات روانی به عنوان آسیب اجتماعی اصلی ما مطرح می‌شود. ما داریم آن روز را می‌بینیم. خارجی‌ها خیلی باهوش‌تر هستند، اروپایی‌ها یک‌سری کلینیک‌های مجازی راه‌اندازی می‌کنند. از دوست چینی من که یک فرد تحصیل کرده است و از ۱۶ سالگی دارد کار می‌کند، برای کشف حقیقتی که دولت می‎گوید، پرسیدم در چین راه مقابله چیست؟ او می‌گوید من فقط هفته‌ای یک روز آن هم در یک ساعت خاص بیرون می‌روم و ما یک جدول درست کرده‌ایم که زمانی که من بیرونم، دوست من بیرون نرود، چون ممکن است یا من ناقل باشم یا او. با یک برنامه سیستماتیک بیرون رفتن خود را مدیریت می‌کنند. من نمی‌گویم مثل آن‌ها باشیم، می‌گویم یک رنج خاکستری وسط را باید رعایت کنیم. او به من می‌گوید من نگران الان نیستم، ما داریم برنامه‌ریزی می‌کنیم برای افرادی که دچار یک شوک می‌شوند. چون این بیماری در جامعه یک شوک ایجاد می‌کند. این استرس در دراز مدت می‎تواند تبعات بالینی و اختلالی داشته باشد، بالینی یعنی تبعات مرض‌گونه است. فرد از خط نرمال پایین می‌آید و نیرو‌های کمکی باید به او کمک برسانند و قطعاً تبعات زیادی دارد».

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: