"دیدارنیوز" نگاهی دارد به زندگی زنانی که با رنج زندگی، پیر شده اند و نه با «فیس اَپ»؛

شگفتی‌های چالش عکس پیری در «زیلایی» بدون فیس اپ!

اینان زنان ساکن روستا‌های «زیلایی» در استان کهگیلویه و بویراحمد هستند که با دیدن چهره‌هایی که به دوربین لبخند می‌زنند و خواندن عدد سنشان در زیر عکس، حیرت می‌کنی و از خودت می‌پرسی چطور یک زن ۲۵ ساله باید ۴۰ ساله به نظر آید؟ چطور با این سن کم تا این حد پیر به نظر می‌رسد؟ این زنان در جوانی پیر می‌شوند، چون روزی ۱۸ ساعت در سخت‌ترین شرایط، سخت‌ترین کار‌ها را انجام می‌دهند. آن‌ها چوپانند، کشاورزند، تولید کننده لبنیات هستند، تامین کننده آب و غذای اهل خانه اند، نانوا و قصاب اند و بنا و هیزم شکن و سنگ شکن اند، مادرانی ضعیف الجثه و کم سن سال که در خانه مردان بزرگسالند.

کد خبر: ۳۰۱۳۶
۱۱:۵۳ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: چالش عکس پیری، چالش جذابی است که این روز‌ها مردم دنیا را به خود مشغول کرده است. افرادی که برایشان جالب است بدانند در ۶۰ یا ۷۰ سالگی چه شکلی می‌شوند، با کمک «اپلیکیشن فیس اَپ» عکس‌های فعلی خود را پیر می‌کنند و این کار برایشان سرگرم کننده است.

چالش پیری در عکس زنانی که موبایل ندارند!
 
چالش مذکور، اما روی دیگری نیز دارد که یادآور بخشی از جامعه است که فراموش شده اند. چالش عکس پیری، افکار ما را متوجه عکس زنان ۲۵ ساله‌ای می‌کند که به ۴۰ ساله‌ها می‌مانند، زنانی که عکس هایشان را به «فیس آپ» نداده اند ـ آن‌ها که برخیشان حتی موبایل را از نزدیک ندیده اند ـ، اما چهره هایشان در جوانی، پُر از خطوط چین و چروک پیری است، همان‌ها که پینه‌های دست و صورت، قد‌های خمیده و مو‌های سفیدشان، تناسبی با اعداد و ارقام شناسنامه هایشان ندارد.

اینان زنان ساکن روستا‌های «زیلایی» در استان کهگیلویه و بویراحمد هستند که با دیدن چهره‌هایی که به دوربین لبخند می‌زنند و خواندن عدد سنشان در زیر عکس، حیرت می‌کنی و از خودت می‌پرسی چطور یک زن ۲۵ ساله باید ۴۰ ساله به نظر آید؟ چطور با این سن کم تا این حد پیر به نظر می‌رسد؟ این زنان در جوانی پیر می‌شوند، چون روزی ۱۸ ساعت در سخت‌ترین شرایط، سخت‌ترین کار‌ها را انجام می‌دهند. آن‌ها چوپانند، کشاورزند، تولید کننده لبنیات هستند، تامین کننده آب و غذای اهل خانه اند، نانوا و قصاب اند و بنا و هیزم شکن و سنگ شکن اند، مادرانی ضعیف الجثه و کم سن سال که در خانه مردان بزرگسالند.
 
 
 

روایت زندگی زنانی که در زیلایی و روستاهایش زندگی می‌کنند برای بسیاری از ما تعجب آور است. منطقه زیلایی از دیرباز یکی از محروم‌ترین بخش‌های کشور بوده و هست. روستا‌های این بخش تا اوایل دهه ۹۰ از نعمت آب و برق و گاز و جاده و ... محروم بودند. در حال حاضر نیز بعضی از روستا‌ها از این امکانات ابتدایی برخوردار نیستند. محرومیت در همه جای دنیا بار سنگین‌تر زندگی را بر دوش زنان می‌گذارد، باری که سنگینی اش از خطوط چهره محر ومیت کشیده زنان زیلایی مشهود است.
 
یک سر و هزار سودای زنان زیلایی
 
در منطقه زیلایی، زنان وظایف متعددی بر عهده دارند، زیرا شوهرانشان برای کار، بیرون می‌روند و هر ۳ ماه یا ۴ ماه به خانه بازمی گردند. چوپانی کار اصلی زنان زیلایی است، در این روستا‌ها دختربچه‌ها در حالی که تنها ۴ یا پنج سال دارند وظیفه چراندن بزغاله‌ها را بر عهده دارند و دختران بزرگتر و زنان، گله را به کوه و چراگاه می‌برند.

زنان به همراه گله در جستجوی علف تازه، کیلومتر‌ها در کوه‌ها و دامنه کوه‌ها در گرما و سرمای شدید پیاده روی می‌کنند. کار آن‌ها از ۴ صبح با دوشیدن گوسفندان آغاز می‌شود. وطیفه پختن نان و تهیه آرد نیز با زنان است. تامین آب، کار بسیار دشواری است چراکه در فقدان آب لوله کشی، زنان مجبورند از چشمه‌هایی که در دل کوه جاری هستند آب بگیرند. این کار ساعت‌ها طول می‌کشد، زیرا صف طولانی است و برداشتن آب، گاهی تا نیمه‌های شب طول می‌کشد.

پس از آب گیری، زنان ظروف سنگین آب را بر سر یا شانه‌های خود گذاشته و به پایین کوه می‌آیند. تهیه محصولات لبنی برای فروش و مصرف اعم از دوغ، کشک، ماست و ... نیز برعهده زنان است. خانه‌های این مناطق، اغلب کاه گلی یا سنگی است و زنان در بنایی و ساختن سرپناه نیز مشارکت فعال دارند و در هنگام بارندگی‌های شدید و خطر خرابی سقف خانه، وظیفه تعمیر در غیاب مردان برعهده زنان است. چیدن سبزی‌ها و گیاهان دارویی و میوه‌های کوهی، کار دیگر زنان است که برای جمع آوری این گیاهان، ساعت‌های طولانی در گرما و سرما پیاده در کوه راه می‌روند تا این گیاهان را به قیمت نازلی به عطاری‌ها بفروشند.

دختران و زنان و حتی بسیاری از پسران و مردان، از آنجا که کار را در سنین بسیار پایین آغاز می‌کنند از تحصیل، محروم هستند، البته این محرومیت، بیشتر در میان دختران دیده می‌شود.
 
 
 
 
سن ازدواج در این روستا‌ها بسیار پایین است. اکثر دختران مجبورند حول و حوش ۹ سالگی اقدام به ازدواج کنند و این ازدواج، گاه با مردانی که بیش از ۳۰ سال از آن‌ها از بزرگتر هستند اتفاق می‌افتد. بارداری‌های متعدد در سنین ۱۲ تا ۱۶ سالگی، این زنان را با خطر مرگ و بیماری‌های متعدد مواجه ساخته است.

فاصله زیلایی تا شهر یاسوج با توجه به فقدان جاده مناسب، نزدیک به ۷ ساعت است که حدود یک ساعت از این زمان باید در مسیر سنگلاخی و پیاده طی شود. به همین دلیل بسیاری از زنان و دختران در تمام عمرشان حتی یکبار هم شهر را ندیده اند و تصوری از آن ندارند.

این مساله سبب شده است که دسترسی زنان به بهداشت شخصی و لوازم مورد نیاز آن بسیار محدود شود. رواج بیماری‌های مختلف در بین زنان، نتیجه این عدم دسترسی است. طیفی دیگر از بیماری‌ها به دلیل مجاورت محل زندگی افراد با حیوانات اهلی از قبیل گوسفندان که گاهی تنها با یک تیغه حلبی جدا می‌شود، عارض می‌شود.

درست است که کار اصلی زنان، چوپانی است، اما آن‌ها مسئولیت کشاورزی را نیز برعهده دارند. شخم زدن، کار بر روی زمین و برداشت گندم از جمله کار‌های آنهاست.

در زیلایی مانند سایر مناطق محروم، مردسالاری سفت و سختی حکم فرماست. زنان بیشتر از مردان کار می‌کنند و این امری بدیهی است. آنان حق اعتراض ندارند، مسائلی، چون کتک خوردن و سایر خشونت‌ها نیز چندان غیرطبیعی نیست.

سخنی با فمنیست ها
 
بی شک بسیاری از فعالین حقوق زنان و فمنیست‌های پایتخت نشین و کلانشهر نشین که پشت تریبون همایش‌ها و دورهمی هایشان سخن از حقوق برابر برای همه زنان می‌زنند و از سیمون دوبوار و نانسی فریزر (دوتن از فمنیست‌های مشهور) در نجات و رهایی زنان از ستم تاریخی نقل قول می‌کنند، حتی نام زیلایی را نشنیده اند، حتی نمی‌دانند مارگون ـ یاسوج کجاست؟ آن‌ها نمی‌دانند سبک زندگی زنان مناطق محروم، زنان روستایی و عشایر، زنان جنوبی و زنان کرد چیست و مطالباتشان کدام است. بار‌ها و بار‌ها باید گفت: همه ایران تهران نیست!

بنابراین تفاوت‌ها باید به رسمیت شناخته شوند و پس از آن می‌بایست درباره آنچه زنان در ورای این تفاوت‌ها به عنوان زن در آن اشتراک دارند، صحبت شود. درست است که زنان، بسیاری از نابرابری‌ها را صرف نظر از تفاوت‌هایی که در میان خود دارند به عنوان یک زن تجربه می‌کنند، اما مفاهیم جغرافیا، نژاد، سرزمین، قومیت، طبقه و مذهب، تجربیات متفاوت زنان از ستم و رهایی را شکل می‌دهد.

فهم یک زن روستایی از زن بودن، حق، جنسیت و ستم با یک زن شهری تحصیل کرده بسیار متفاوت است. همچنانکه یک زن افغان، ویتنامی، ژاپنی و یک زن کرد، لر یا بلوچ، شرایط زیست بسیار متفاوتی از یک زن غربی و اروپایی یا یک زن تهرانی دارد؛ هرچند قطعا در بسیاری از تجربیات به عنوان زن، بیشتر از هر مردی از طبقه، سرزمین و قومیت خودش با او اشتراک دارد؛ بنابراین اگر قرار است فمنیسم، رهایی‌بخش باشد، باید فرمولی از اندیشه و عمل بسازد که تعامل اشکال مختلف ستم را مدنظر قرار دهد و همچنین برای زنان در سرزمین‌های مختلف، نسخه‌های متناسب با وضعیت خاصشان داشته باشد.
 
 
 
 
سخن آخر

با روایت زندگی زنان زیلایی، باید برایمان قابل فهم‌تر باشد که چرا چهره این زنان، واقعی‌ترین چهره‌های پیرشده چالش پیری هستند. این عکس‌ها و رنج‌ها قابل توجه کسانی است که اعتقاد دارند زنان، ماهیتا و بالذات، جنس ظریف و ضعیف و ناتوان از انجام کار‌های سخت هستند. همچنین قابل توجه مسئولینی است که چشم بر روی مصائب مناطق محرومی، چون کهگیلویه و سیستان بسته اند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
ناشناس
|
|
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۱
واقعا از خوندن این گزارش متاثر شدم اما باورش نمی شه یه جاهایی هستند که زن هاشون هنوز این شکلی زندگی می کنند
واقعا درسته که پدیده های مثل فقر، محرومیت، قحطی و خشکسالی و سیل بیشترین فشار و آسیب رو متوجه زنها می کنه
کیا
|
|
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۲
آفرین و پاینده باشی
ناشناس
|
|
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۳
بسیار جالب و خواندنی
ممنون از مطلب فوق العاده زیبا و تاثیر گذارتان
فروشگاه اينترنتی
|
|
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۰
واقعا سختی هایی که روی انسان ها در هر منطقه از دنیا ست اصلا باورش سخت و ناگوار است و مقاله ی خوب عالی بود
.......
باسپاس
ناشناس
|
|
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
از خواندن این مطلب بسیار ناراحت شدم و اصلا فکر نمی کردم هنوز مردسالاری وجود داشته باشه.
امیدوارم مسولین به این روستا رسیدگی کنند