معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش از تجربیات دیگر کشورها برای اصلاح نظام تعلیم و تربیت میگوید
دیدارنیوز – رسول شکوهی – استفاده از تجربیات دیگر کشورها امروزه تبدیل به یک ضرورت شده است. نمیتوان دیگر به تنهایی مسیری را طی کرد و از تجربیات کشورهایی که آن مسیر را رفتهاند استفاده نکرد. کشورهایی که در سطح بالایی از توسعه یافتگی و رفاه قرار دارند و یکی از شاخصهای این توسعه یافتگی نظام تعلیم و تربیت یا همان آموزش و پرورش است.
نظام آموزشی یکی از شاخصههایی است که میتوان با آن توسعه یافتگی را مورد سنجش قرار داد. نمیتوان حرف از توسعه یافتگی و پیشرفت زد ولی توجهی به نظام آموزش و پرورش نداشت. بدون شک برای یک توسعه پایدار آموزش و پرورش یکی از ارکان اصلی آن باید باشد.
استفاده از تجربیات دیگر کشورها در کنار آسیب شناسی وضع موجود موضوعی است که میتواند در کنار هم به کمک نظام تعلیم و تربیت ایران بیاید تا از این وضعیت نا بسامان و بحرانی رفته رفته خارج شود. حمیدرضا کفاش از مدیران اسبق آموزش و پرورش کشور است که از معلمی تا معاونت پرورشی را در کارنامه خود دارد. او سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشته و بررسیهای دقیقی بر نظامهای تعلیم و تربیت آن کشورها انجام داده است. کفاش هم آموزش و پرورش ایران را با تمام وجود لمس کرده و هم نظام تعلیم و تربیت دیگر کشورها را دیده است و به همین علت برای این موضوع حرفهای زیادی دارد.
کفاش که این روزها دیگر بازنشست شده است دیگر درگیر مناسبات اجرایی نیست و به راحتی صحبت میکند. از پذیرش اشتباهات نمیترسد و با واقعیتهای موجود در آموزش و پرورش نیز بیگانه نیست. در ادامه نکات مهم گفتگوی دیدارنیوز با حمیدرضا کفاش آمده است.
توجه به محتوا به جای تغییر ساختار
تغییرات در ساختار وزارتخانه و نسبت آن با عملکرد آموزش و پرورش یکی از مسائل مهم هر وزارتخانهای مخصوصا آموزش و پرورش است. در طول سالهای بعد از انقلاب چندین بار ساختار آموزش و پرورش در سطح دفاتر و معاونتها تغییر کرده. نکتهای که کفاش به آن اشاره میکند این است که در هیچ کجای دنیا این حجم از تغییر در ساختار دیده نمیشود و آنها بیشتر روی محتوا تمرکز دارند.
او در این باره میگوید: مثلا یک دفتر مثل «دفتر کار و دانش» و «دفتر فنی و حرفهای» چند بار ادغام شده و بعد تفکیک شدهاند ... من در طول دوران خدمتم ادغام و تفکیک این دو دفتر را و تکرار ادغام و تفکیک آنها را هم دیدهام. این تغییرات از ستاد تا منطقه و شهرستان را شامل میشود.
کفاش بر این باور است که تکلیف تعلیم و تربیت را ساختار و قالب مشخص نمیکند، بلکه محتوا و نیروی انسانی است که این امر را مشخص میکند. او خاطرنشان میکند که در بسیاری از کشورها کتب دانشگاهی در رشته علوم تربیتی را برای دورههای ده ساله تدوین میکنند تا این ثبات در ساختار و توجه به محتوا بیش از پیش خود را نشان دهد.
حقوق معلمان نروژی: 45 میلیون تومان
کفاش وضعیت معیشت معلم را مهم ترین آسیب در نظام آموزش و پرورش ایران و نقطه قوت دیگر کشورها عنوان میکند. او معلم را رکن اصلی آموزش و پرورش میداند و بر این باور است که تمام رفتار و اعمال معلم در دانشآموزان تاثیر خواهد داشت. به همین خاطر است که در بسیاری از کشورهای دنیا درآمد و شان اجتماعی معلمان بسیار بالاست تا او بتواند تمام تمرکز و انرژی خود را در زمینه کاری خود خرج کند تا در نهایت خروجی آموزش و پرورش مثبت باشد.
کفاش بر این نکته تاکید میکند که در مقام حرف و نظر همواره بر اهمیت معلمان و تعلیم و تربیت تاکید میشود ولی در عمل وقتی زمان تخصیص بودجه و اعتبارات میرسد شرایط متفاوت میشود. طبق گفتههای کفاش یک معلم در کشوری مانند نروژ دریافتی ماهانه اش به تومان عدد 45 میلیون را نشان میدهد که کاملا با هزینههایی که دارد رقم مناسبی است و یک معلم در رفاه کامل به سر میبرد و میتواند به راحتی خرج کند و سفر کند.
کفاش در بحث بودجه میگوید: آموزش و پرورش هر سال کسری خود را به سال بعد منتقل میکند و مشکل هم از وزراء نیست. چون همه وزرای بعد از انقلاب به نحوی معلم بوده و هستند و به دنبال این هستند که بتوانند اعتبارات را از دولت بگیرند و بدهیها را بپردازند. این کار بسیار سختی است. من وزرا را مقصر نمیدانم. آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت باید به اولویت اول سیستم تبدیل شود.
مدارس مارکدار، عدالت آموزشی را خدشهدار میکنند
در کشور ما مدارس عناوین مختلفی دارند. به جز مدارس دولتی و غیر دولتی مدارس هیات امنایی، مدارس تیزهوشان، مدارس شاهد، مدارس نمونه دولتی و ... از جمله این مدارس هستند. این موضوع باعث شده که عدالت آموزشی بر اساس آنچه قانون اساسی آن را دنبال میکند خدشه دار شود. کفاش در این زمینه باز به مسائل بودجه و اعتبارات اشاره میکند و بر این نکته تاکید دارد که وقتی مدارس دولتی از کیفیت پایینی برخوردار باشند و در مقابل این مجوز به بخش خصوصی داده شود برای جذب منابع مالی از مردم این شکاف بین مدارس دولتی و غیر دولتی طبیعتا ایجاد میشود.
کفاش با اشاره به اینکه در اکثر کشورها دولت مسئول اصلی آموزش و پرورش عمومی است و در قالب مالیات هزینههای آن را تامین میکند میگوید: درآنجا تنوع مدارس محدود است، اما در کشور ما بسیار زیاد است. این اشکال را باید پذیرفت. خانوادهها نمیدانند باید چه کنند. به خصوص این که ریشه این تنوعها این باشد که ما بخواهیم به نحوی مشارکت مالی خانوادهها را جذب کنیم و این را خانوادهها متوجه شدهاند که اگر پولی داشته باشند و بتوانند برای فرزندان خود خرج کنند، فرزندشان میتواند از سطح تعلیم و تربیت بالاتری در داخل و خارج مدرسه برخوردار شود. به نظر من این یک بی عدالتی در حوزه آموزش و پرورش است ... هنگامی که وزیر وارد وزارتخانه میشود و نمیتواند تأمین اعتبارات کند، باید برای حل مشکلات خود راههایی را پیشبینی کند. یکی از این راهها توسعه مدارس غیر دولتی برای پایین آمدن هزینهها است.
سیستم سیاسی همه چیز را متمرکز میکند
سالانه هزاران بخش نامه به مدارس ارسال میشود و بخش زیادی از شئون مدرسه از جانب ستاد آموزش و پرورش ابلاغ میشود. علی رغم برگزاری انواع و اقسام همایشها و سمینارها در رابطه با تمرکز زدایی اما در عمل شاهد این مساله هستیم که تمرکزگرایی به شدت وجود دارد. کفاش تمرکزگرایی را مختص آموزش و پرورش نمیداند و معتقد است که این موضوع در بخشهای دیگر کشور نیز وجود دارد و دلیل آن سیستم متمرکز سیاسی است که باعث شده در نهادهای اجرایی شاهد این حجم از تمرکزگرایی باشیم.
او به کشورهای اسکاندیناوی اشاره کرد که در آنها حاکمیت خطوط کلی را مشخص میکند و در عمل این مدرسه است که مسیر خود را طی میکند. به عنوان مثال شرایط و ضوابط کلی جذب معلمان از طرف مرکز مشخص میشود ولی در استخدام و نوع سنجش این مدرسه است که به اختیار خود عمل میکند. حتی در بسیاری از کشورها در مقطع پیش دبستانی کتاب درسی وجود ندارد و این مدرسه است که تصمیم میگیرد با چه روشی مفاهیمی اصلی را به آنها آموزش دهد.
خلط تربیت و امور تربیتی
مسائل مربوط به حوزه پرورشی تخصص اصلی کفاش محسوب میشود. او که سالیان طولانی در این حوزه مشغول به کار بوده امروز دیدگاههای خاصی نسبت به امور تربیتی و نسبت آن با تعلیم و تربیت دارد. کفاش به نکتهای ظریف در رابطه با بحثهای تربیتی اشاره داشت. او بر این باور است که ما در آموزش و پرورش به اشتباه دو مفهوم تربیت و امور تربیتی را خلط کردهایم.
در این باره میگوید: امور تربیتی بخشی از آموزش و پرورش است که عهدهدار انجام یک سری وظایف در دستگاه تعلیم تربیت است. اما تربیت، غایت آموزش و پرورش است و باید به سمتی حرکت کند که خروجی آن، یک متربی بشود که نظام تربیتی لازم دارد.
برخی بر این باورند که تفکیک تو مقوله آموزش و پرورش که در نام این وزارتخانه نیز وجود دارد باعث این امر شده و گویا عدهای در این سیستم متولی امر آموزشند و عده ای دیگر در حوزه پرورش باید کار کنند. حال آنکه این مساله در تمام دنیا حل شده و این دو مقوله با هم تعریف میشوند و به هیچ وجه جدا نیستند.
کفاش از عبارت منظومه آموزش و پرورش صحبت میکند و عوامل متعددی را در آن دخیل میداند: بعد از این چهار دهه خدمت در آموزش و پرورش به اعتقاد عرض میکنم که نقش تربیتی یک خدمتگذار و بابای مدرسه به مراتب ممکن است از معلم و مربی بالاتر باشد. ممکن است که یک ناظم با عتاب و خطاب خود، همه زیر بناهای تربیت را خراب کند یا آن را بنا کند. منظومه آموزش و پرورش خانواده و جامعه را هم شامل میشود. هر نظامی که توانست این سه را به هم نزدیکتر کند در خروجی تعلیم و تربیت موفقتر بوده است.
کفاش به جد این نگاه تفکیکی را رد کرده و بر این نکته تاکید میکند که امور تربیتی متصدی بخشی از فعالیتهای تربیتی است و نباید این نگاه و توقع وجود داشته باشد که مسئولیت تربیت دانشآموزان با این نهاد است.
تعویق بیکاری با مدرکگرایی
حمیدرضا کفاش در بخش دیگری از صحبتهای خود به بحرانی که کنکور در نظام تعلیم و تربیت ما ایجاد کرده است اشاره میکند. کفاش بر این نکته تاکید میکند که غایت تربیت رفتن به دانشگاه نیست و متاسفانه در کشور ما غول کنکور و ذهنیت مدرک گرا باعث شده است که اکثریت به دنبال رسیدن به دانشگاه باشند. اما اتفاقی که در عمل میافتد این است که با این فرآیند بیکاری به تعویق میافتد و ما نیروی توانمند برای بازار کار تربیت نمیکنیم. جدای از اینکه در حوزه کار توانمد نیست در مهارتهای اجتماعی و زیستی نیز با مشکل روبرو میشود.
کفاش در این باره میگوید: حرکت نابسامانی که در حوزه تعلیم و تربیت انجام دادیم و جریانی ایجاد کردیم که همه به سوی تحصیلات عالی بروند و بدون مهارت مدرک بگیرند بزرگترین فاجعهای بود که در نظام تعلیم و تربیت ما اتفاق افتاد. خانواده میگوید ما فرزند را در اوقات فراغت به کلاسهای کنکور میبریم تا یاد بگیرد تست بزند. چرا باید به مهارت آموزی بپردازد. تمام اوقات فراغت باید صرف تست شود. خانواده فعالیت فوق برنامه و تربیتی و پرورشی را به رسمیت نمیشناسد و همین الان هم مربیان ما درمدارس در غربت هستند و گاهی اوقات با اعتراض خانوادهها مواجه هستند.
دیگر مسالهای که کفاش در این راستا به آن اشاره میکند عدم توجه به مهارتهای لازم برای دانشآموزان است. دانشآموزان ما بعد از دوره متوسطه دوم هیچ مهارتی ندارند که در صورت نرفتن به دانشگاه با آن مهارت جذب بازار کار شوند و از آن ارتزاق کنند. مهارت آموزی مساله ای است که در بسیاری از نظامهای تعلیم و تربیت دنیا صورت میگیرد.
کفاش در بخش پایانی صحبتهای خود تغییرات مثبت نظام تعلیم و تربیت اشاره میکند و در این باره میگوید: الان نظام در یک دگر دیسی در آموزش و پرورش و آموزش عالی رسیده و باید بحث مهارت و مهارت آموزی را محور کار قرار دهیم. قوانین و مقررات آن تصویب شده و نیازمند یک خیزش ملی است. باید تربیت را هم در این فعالیتها باز تعریف کنیم. اعتقاد فعلی من این است دانشآموز، تربیت را در محیطهای تلفیقی یاد میگیرد. دانشآموز در اردو صبر و حوصله را یاد میگیرد و ایجاد ارزشها در محیط کار اتفاق میافتد. ما باید شکل کار را از هدایت مستقیم که مثلاً من معلم اخلاق هستم که همه دین را من منتقل میکنم و بقیه دانش را، تغییر دهیم. دیگر این روشها جوابگو نیست.