ایران درودی درگذشت؛ گریز از نقطه پایان

حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است، یا دزد به یک‌بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است. هنرمند هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی‌هنر لقمه چیند و سختی بیند.

کد خبر: ۱۱۲۹۱۴
۱۰:۴۲ - ۰۸ آبان ۱۴۰۰


دیدارنیوزـ حامد شجاعی:
وقتی افتاد فتنه‌ای در شام
هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند

روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند

پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند"

خوش به سعادت سعدی که در سده‌ای می‌زیست که هنوز حکیمانش پسران را پند به هنرآموزی می‌دادند و شاهد مثالشان فتنه شام بود که روستازادگان دانشمند را پاداش، وزیری پادشاه بود و پسران وزیر ناقص عقل را عاقبت، گدایی در روستا! از روزگار سعدی تا عصر ما، زمین و زمان آنقدر عوض شده که بعید است اگر سعدی در سال هزار و چهارصد خورشیدی فرصت بازنویسی حکایت فوق را پیدا می‌کرد صدر و ذیل حکایتش بر همان سیاق می‌ماند. مصادیق این ادعا آنقدر زیاد و متعددند که اگر صاحبنظری آگاه، رندی کند و سیاهه‌ای از نام هنرمندان نیم قرن اخیر ایران با ذکر حال زندگان و سرنوشت رفتگان تهیه نماید و در کنارش مخاطب را به فهرست منصوبین و منسوبین و برخورداران از خوان گسترده ملک و دولت دنیا (که از قضا این روز‌ها مورد توجه بسیار است) ارجاع دهد زاینده بودن چشمه هنر و لقمه‌چینی و سختی کشیدن بی‌هنر، چندان محلی از اعراب پیدا نخواهد کرد.

جمعه، هفتم آبان هزار و چهار صد، نام ایران درودی هم به فهرست بلند بالای هنرمندان رفته این سال‌ها اضافه شد. نقاشی صاحب‌سبک، هنرمندی دارای ایده و فرهیخته‌ای اهل مطالعه که خوشبختانه به پشتوانه طبقه اجتماعی و سابقه خانوادگی، روزگارش را در بی‌نیازی به سر برد و نه تنها هنرش را برای معاش، حراج نکرد که لااقل تا جایی که نگارنده می‌داند در دهه پایانی زندگی، آنچه از مکنت و سرمایه اجتماعی داشت صرف ایجاد و راه‌اندازی مرکزی برای به نمایش گذاشتن آثار هنری خود کرد. آرزویی که تحققش علیرغم حمایت‌های زبانی و وعده‌های وزیر و وکیل و شهردار و عضو شورا با تفکرات و سلایق سیاسی مختلف در ادوار گوناگون به عمر ایران درودی وصال نداد. این چند سطر در پی مرثیه‌سرایی یا سوگواره‌نویسی برای درودی نیست که حسب عادت جمعی مرده‌پرستی ما، تا چند روز، روزنامه‌ها و سایت‌ها و صفحات اینستاگرام و گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی پر از عکس‌ها و اشک‌ها و آه‌ها در فراق بانوی نور است و بعد، این شعله فرو می‌نشیند تا خبر مرگی دیگر.
مراد از نگارش این سطور، سوزن زدن به اهل رسانه و اصحاب فرهنگ و علاقمندان به کاروان هنر و فرهنگ ایران‌زمین است که هر از چندی با شنیدن خبر رفتن یکی از بزرگانش متاثر می‌شود و سراغ خاطراتش با فرد درگذشته می‌رود. ایران درودی، یکی از قله‌های هنر معاصر ایران است. چهره‌ای که در زمان حیاتش می‌توانست الهام‌بخش بسیاری از دختران جوان و زنان این سرزمین باشد و اکنون، پس از رفتنش نیز، به سبب هنر و دیدگاه‌هایش همچنان ظرفیت الگو شدن برای بخش‌های بزرگی از جامعه را داراست. در این راستا و در عصری که هنر‌های تجسمی همچون ساز‌های موسیقی در بلاتکلیفی و سرگردانی میان حرمت و تعیین حد حلیت باقی مانده‌اند و ملاک متولیان رسمی متعدد فرهنگ و هنر، برای به رسمیت شناختن هنرمندان (حتی برای تسلیت مرگشان) عقاید و دیدگاه‌های سیاسی یا سبک زندگی‌شان است و بخش قابل توجهی از جامعه، با هر زحمتی خود را به آن سوی مرز می‌رساند تا تحت عنوان کنسرت موسیقی، شنونده الفاظ آنچنانی و بیننده برهنه شدن خواننده در صحنه اجرا باشد یا تا پاسی از شب چشم به گوشی تلفن همراه می‌دوزد تا بیننده سیاه‌مستی فلان هنرپیشه‌ای باشد که اتفاقا از نردبان شهرت رسانه‌های رسمی بالا رفته است، شناساندن امثال درودی‌ها، در مقام الگو و چهره‌هایی ارزنده برای تقلید و پیروی، حکم یک وظیفه ملی پیدا می‌کند. در ادای این وظیفه، بنا به دلایلی واضح و مبرهن توقعی از صاحب منصبان نیست که اگر تکالیف معمول هر متولی درجه چندم، اما حرفه‌ای فرهنگ و هنر را به جا آورده بودند وداع با ایران درودی در محل موزه آثارش قابل انجام بود.

از این رو، معرفی و شناساندن چهره‌های بی‌شمار اینچنینی و توجه دادن جامعه به ویژگی‌های ایشان، نه در حد یادداشت یا مصاحبه‌ای کوتاه، که در قالب پروژه‌هایی دائمی (البته در حد مقدورات) باید تبدیل به اولویت رسانه‌های مستقل خصوصی و اصحاب و دغدغه‌مندان فرهنگ و هنر شود؛ چنانکه هنرمندان، نه در صحنه نمایش اصحاب قدرت که در میان مردمی که قرار است همزمان سوژه و مخاطب هنر ایشان باشند همچنان قدر بینند و بر صدر نشینند.

در عصر اعوجاجات بی‌پایان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، هنرمندانی همچون ایران درودی، ستون‌هایی استوار هستند که نمی‌گذارند آوار تلخی‌ها بیش از این بر سر ساکنان این سرزمین فرو ریزد و تقویت و حمایت از این ستون‌ها، حداقل کاری‌ست که می‌شود انجام داد به این امید که آیندگان حکایت سعدی را چنان بخوانند که نوشته شده است.

در هفتمین روز آبان هزار و چهارصد، ایران درودی به نقطه پایان زندگی رسید، اما ایران تا وقتی که تکیه بر صلابت و اصالت ستون‌هایی مستحکم همچون درودی دارد نقطه پایان نخواهد داشت. بیش از دو هزار سال پس از به آتش کشیده شدن تخت‌جمشید توسط مهاجمان یونانی، هنوز ستون‌های آن بر پا و استوارند و تخت جمشید به لطف آن‌ها جاودانه شده است.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
ناشناس
|
|
۱۷:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۱۲
یادش گرامی