عربستان و پیشنهاد مذاکره با ایران

چشم انداز روابط ایران و عربستان در کنار موضوعاتی چون برجام و مذاکرات وین نقل محافل سیاسی و بی المللی است؛ محمد مسجد جامعی هم درباره روابط ایران و عربستان نقطه نظراتی دارد که در گفت و گو با روزنامه اطلاعات مطرح کرده است.

کد خبر: ۹۰۴۱۲
۱۸:۱۰ - ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰

دیدارنیوز: محمد مسجدجامعی پیرامون چشم انداز روابط ایران و عربستان علی الخصوص پس از سخنان تلویزیونی اخیر محمد بن سلمان ولیعهد سهودی مبنی بر لزوم برقراری روابط بهتر میان ریاض و تهران مصاحبه‌ای انجام داده که در ادامه آن را از نظر می‌گذرانید:

- در مصاحبه‌ای که قبلاً با خبرآنلاین داشتید پیش‌بینی کرده بودید که عربستان خودش می‌آید. حال با توجه به صحبت خودتان، پیشنهاد بن سلمان برای ایجاد روابط خوب و قوی با ایران را تا چه اندازه می‌توانیم بگوییم که سعودی در این باره جدی است؟ آیا این یک تصمیم استراتژیک است یا یک راه فرار از بحران فعلی؟

شرایط دنیا به‌گونه‌ای است که آن جدیتی که مورد نظر شماست کمتر یافت می‌شود. خصوصاً در منطقه ما که خیلی اوضاع آن متغیّر و شناور است؛ لذا جدیت مورد نظر نه تنها در مورد ایران و عربستان، حتی در مورد اردن و عربستان و حتی در موارد امارات و مصر و پاکستان و قطر و عربستان نیز، یافت نمی‌شود؛ یعنی قابل پیش‌بینی و ضمانت نیست. ممکن است با کوچکترین بهانه‌ای این روابط و حتی رابطه بحرین و عربستان هم بهم بریزد و این در مورد روابط متقابل کشور‌های دیگر منطقه هم صدق می‌کند. باید واقع بین باشیم؛ در حال حاضر رویکرد عربستان به گشایش با ایران با توجه به مجموعه شرایط می‌توان گفت جدی است. با توجه به این نکات باید گفت این اقدامی نیست که ناشی از تصمیمی شخصی باشد، مجموع نظام حاکم عملاً به این نقطه رسیده و از زبان ولیعهد بیان شده است؛ لذا می‌توان گفت این مساله جدی است.

البته «سیاست ایرانی» عربستان صرفاً ناشی از محاسبات سیاسی نیست و در آن عناصر فراوان تاریخی و دینی و هویتی و حتی اجتماعی دخالت دارد. خوشبختانه در حال حاضر تصمیم‌سازان سیاسی در عربستان، کمتر تحت تأثیر عوامل وهابی و سلفی هستند و قبلاً چنین نبود و اصولاً رویکرد آنان با دیگران هم کمتر تحت تأثیر انگیزه‌های دینی است. وهابیت در تعیین سیاست خارجی عربستان عملاً کمرنگ شده و این برای ایران یک فرصت و بلکه یک غنیمت است. این نکته مهمی است در تنظیم رابطه دوجانبه، مقامات ما، چه دیپلمات‌ها و مذاکره‌کنندگان و چه شخصیت‌ها و رسانه‌های داخلی می‌باید به این مسئله توجه کنند و با توجه به ویژگی‌های ذهنی و روحی و اخلاقی آنان صحبت کنند. دیگرانی هم که موفق هستند چنین می‌کنند؛ برای نمونه انگلیسی‌ها در بین غربی‌ها به خوبی با این نکات آشنا هستند. چه دیپلمات‌هایشان و چه بخش سیاسی و فرهنگی‌شان و چه حتی توده مردمشان. اگر یک عربستانی مریض شود و یا بخواهد به گردش برود، انتخاب اولش انگلیس است و نه فرانسه و آلمان و حتی سوئیس و اسپانیا. علی‌رغم اینکه این دو کشور اخیراً برای جذب آنان بسیار تلاش می‌کنند. چرا؟ چون کادر بیمارستانی و یا مسئولان فروشگاه‌ها و مراکز تفریحی می‌دانند چگونه با آن‌ها و به طور کلی با شیخ‌نشین‌ها رفتار کنند. به اصطلاح رگ خواب آن‌ها را می‌شناسند. در حال حاضر اسرائیلی‌ها گویی گوی سبقت را از انگلیسی‌ها هم ربوده‌اند و به خوبی می‌دانند چه بگویند و چه نگویند و چه بکنند و چه نکنند. بخشی از توسعه رابطه کشوری مانند امارات با اسرائیل به همین دلیل است. بهترین نمونه‌ها سخنان و یا توئیت‌هایی است که مقامات اسرائیلی در مورد اعراب و اماراتی‌ها به کار می‌برند. نمونه خوب آن توئیت دیروز افیخای ادرعی در مورد قربانیان مراسم دینی اصول‌گرایان یهودی است.

مخصوصاً دیپلمات‌های ما می‌باید به این نکات توجه کنند. بدانند چگونه با آن‌ها صحبت و مذاکره کنند. مذاکره با آن‌ها با تکیه بر پروتکل‌های سیاسی چندان به نتیجه نمی‌رسد؛ برای جلب احترام و اعتماد آنان می‌باید متناسب با روحیات آنان سخن گفت و عمل کرد.

چه مساله‌ای باعث این جدیت شده است؟
این جدیت مربوط می‌شود به مسائل داخلی، منطقه‌ای و برون منطقه‌ای (غرب). در بعد داخلی؛ عربستان و آن تیمی که سلمان و بن سلمان را پشتیبانی می‌کنند و سیاست‌های داخلی و خارجی را تعیین می‌کنند و خود این دو، در مقایسه با چهارپنچ سال قبل و حتی یکی دو سال پیشتر، واقع‌بین‌تر شده‌اند و این واقع‌بینی در ابعاد مختلف است. اگر اطلاعیه‌ای که بر اساس آن عربستان و سه کشور دیگر با قطر قطع رابطه کردند در نظر بگیریم و دعوت اخیر رسمی سلمان از امیر قطر را که توسط وزیر خارجه عربستان ابلاغ شد، لحاظ کنیم؛ به اندازه کافی توضیح دهنده است. به این خواهیم رسید که از آن بلندپروازی‌ها و از آن انتزاعی‌اندیشی‌ها درآمده‌اند که این خود نتیجه برآمدن مسائل و مشکلات داخلی است، اعم از اقتصادی و عدم موفقیت در سیاست‌های خارجی، که به واقع‌بین‌تر شدن دستگاه حاکمیت سعودی انجامیده است. به طور طبیعی این تحول ایران را هم شامل می‌شود. ایران در این منطقه، بسیار مهم و تأثیرگذار است و وقتی تجدید نظری صورت می‌گیرد طبیعتاً ایران را نیز در بر می‌گیرد. آن‌ها به‌واقع یافته‌اند که سیاست خارجی و منطقه‌ای‌شان با نادیده گرفتن ایران، ره به جایی نمی‌برد.

اولین سفر خارجی ترامپ به عربستان بود و در کنار آن مجموعه کشور‌های عربی و اسلامی را گرد آوردند و هدف تشکیل «ناتوی عربی» و حتی «ناتوی اسلامی» بود برای منزوی کردن حداکثری ایران. در این راستا تلاش‌های فراوانی انجام شد، اما عملاً ناموفق بود. گرایش به سوی ایران صرفاً در عربستان نیست، در مجموع منطقه است، اگرچه عربستان پیشگام است. در بعد فرامنطقه‌ای؛ مهمترین عامل عدم انتخاب ترامپ است و نه انتخاب بایدن. ترامپ یک استثنا در بین روسای جمهور آمریکا بود و استثنایی‌تر، سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ بود. چه در مورد کشور‌های عربی منطقه و چه در مورد اسرائیل. هیچ رئیس جمهوری در آمریکا چنین اقداماتی انجام نداده بود. جهان ما و منطقه ما مجبور است تا مدت‌ها تاوان سیاست‌های «لجبازانه» ترامپ و گروهش را بپردازد. به هر صورت، سیاست‌های ترامپ سیاست‌گذاران منطقه را عملاً از واقعیت‌هایی که در آن زندگی می‌کنند، خیلی دور کرد. از منزوی کردن قطر گرفته تا خصومت کامل با ایران و تا ادامه جنگ غیر قابل فهم و غیر انسانی یمن و تا شتاب گرفتن برای برقراری رابطه همه جانبه با اسرائیل. واقعیت این است که سیاست‌های منطقه‌ای ترامپ در این میان خیلی نقش داشت و هم اکنون دیگر او نیست. در نتیجه آن‌ها در موارد مختلف به نتایج جدیدی رسیدند که از جمله گشایش نسبت به ایران.

اشاره کردید به اقدامات ترامپ در خاورمیانه، به زعم خود ترامپ آخرین دستاوردش عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشور‌های عربی بود. برخی رسانه‌های خبری امریکا مدعی شده‌اند که ممکن است سعودی تا سال آینده روابط خود را با اسرائیل عادی کند. آیا این عادی‌سازی روابط تاثیری در مذاکرات میان ایران و سعودی خواهد گذاشت؟
رابطه با اسرائیل، به‌ویژه در مورد شیخ‌نشین‌ها، بحث مفصلی را می‌طلبد. تحولاتی فکری و فرهنگی در بطن جهان عرب اتفاق افتاده که بیشترین آن در شیخ‌نشین‌ها است. اینان در سومین مرحله تحول تاریخی خویش‌اند که از توضیحش می‌گذریم. به هر حال شتاب اولیه غیرقابل توجیه یک سال اخیر فروکش کرده و باز هم تعدیل خواهد شد. البته برنامه‌های توسعه‌ای زیربنایی ادامه خواهد یافت، اما در آغاز برقراری رابطه، طرفین خواهان تغییر کامل نقشه و واقعیت‌های خاورمیانه تا یکصد سال آینده بودند. این مسئله به کلی تغییر کرده است. به هر حال به نظر می‌آید رابطه اینان با اسرائیل و ایران به طور موازی به پیش خواهد رفت.

اگر گفتگو‌های ایران و سعودی جدی شود. چقدر امکان دارد ایران با کشور‌های خلیج فارس خصوصاً کشوری مثل بحرین روابطش را به سطح دیپلماتیک برساند؟
اولاً مسئله بحرین و زندانیان بی‌گناه فراوانش در حال حاضر به دغدغه‌ای اروپایی تبدیل شده است. از پارلمان اروپا گرفته تا انگلیس و ایرلند و اسپانیا. در پارلمان‌های این کشور‌ها درباره پایمال شدن وسیع و فراوان حقوق بشر در بحرین صحبت می‌شود و به دولت‌هایشان فشار می‌آورند که واکنش نشان دهند. ساختار قدرت در بحرین به گونه‌ای است که نمی‌تواند فشار‌های غربی را تحمل کند، به مراتب شکننده‌تر از آن است که به نظر می‌آید. اگرچه ظاهراً آنان سخنی درباره مصاحبه اخیر بن سلمان نگفته‌اند، اما به احتمال قریب به یقین مایلند کانال گفتگویی و تعاملی جدیدی با ایران باز کنند. این گفتگو مشکلات داخلی آن‌ها را به مراتب تخفیف خواهد داد و لذا آن را پیگیری خواهند کرد.

 بپردازیم به مساله یمن؛ بحثی که این روز‌ها خیلی مطرح شده نوع برخورد سنا و دولت بایدن با عربستان برای پایان جنگ یمن است. از طرفی نیرو‌های وابسته به عربستان و امارات در جنوب عدن با یکدیگر درگیر هستند. برخی تحلیلگران می‌گویند عربستان در بحث یمن تنها شده است یا به معنای واقعی در باطلاق این جنگ گرفتار شد. آیا این گرفتاری باعث چرخش بن سلمان به سمت ایران شده است؟ بن سلمان در صحبت‌های خود که از شبکه العربیه پخش شد رسماً اعلام کرد که عربستان و ایران در هر دو کشور منافع مشترک دارند. آیا فقط منافع مشترک شامل یمن می‌شود یا مسائل دیگر هم دخیل است؟ و یا اینکه بن سلمان از ایران می‌خواهد که در پایان جنگ یمن ورود کند؟

یک اشتباه بسیار بزرگ عربستان جنگ یمن بود. حسنین هیکل روزنامه‌نگار معروف مصری در اواخر عمر مصاحبه بسیار مفصلی داشت که به صراحت گفت عربستان در این جنگ موفق نمی‌شود، که البته آن‌ها را خوش نیامد و از او به تلخی انتقاد کردند. مشخص بود که عربستان در یمن ره به جایی نمی‌برد. یمن، افغانستان جهان عرب است. کشور خیلی خاصی است به لحاظ ساختار‌های قبیله‌ای و عشیره‌ای و اختلافات مناطق مختلف و واقعیت‌های طائفی و نفوذ فراوان گروه‌های تکفیری، به همراه موقعیت ممتاز و بلکه بسیار ممتاز استراتژیک.

علی‌رغم این همه کشوری است با منابع انسانی بسیار غنی. مردمی دارد که به هر حال سابقه تاریخی و تمدنی طولانی دارند. نمونه خوب آن موفقیت حوثی‌هاست. اگرچه ممکن است از کمک‌های بیرونی استفاده کرده باشند، اما قابل انکار نیست که توانایی لازم جهت استفاده از این پهپاد‌ها و موشک‌ها را دارند و اینکه کیفیت استفاده از آن‌ها را به این سرعت فرا بگیرند و مسلط بشوند و از آن به نحو صحیح استفاده کنند. این قابلیت ناشی از مجموع تاریخ و فرهنگ و علم و هنر آن‌ها است. یک فرد صحرانشین نمی‌تواند با چنین سرعت و توانی این همه را فراگیرد. این کشور به دلائلی فقر اقتصادی دارد، اما نه فقر انسانی.

عربستان با حمله بدون دلیل به یمن، خود را در چاه ویلی قرار داد. آن‌ها می‌توانستند با ابتکارات دیگر و احیاناً مذاکره مشکل را حل کنند، اما به سلاح‌های امریکایی غرّه شدند و بدون مقدمه جنگ و بلکه تجاوز را آغاز کردند. در حال حاضر حوثی‌ها به دلیل این جنگ خیلی توسعه یافته و به یک واقعیت نیرومند تبدیل شده‌اند. واقعیت حوثی در یمن به مراتب از واقعیت اخوانی و سلفی قوی‌تر است. به هر صورت عربستان مجبور است مسئله‌ای را که خود خلق کرده قبول کند، با مشکلات و پیامد‌های بسیارش.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: