سیاست انتخاباتی، بایدها و نبایدهای جریان اصلاحات

کد خبر: ۸۲۳۱۲
۱۹:۲۶ - ۰۹ اسفند ۱۳۹۹

دیدارنیوز ـ مردان حیدری*: سیاست را می‌توان شیوه دستیابی به متناسب‌ترین نتیجه با امر مطلوب دانست که باید با کمترین هزینه و در کمترین زمان محقق شود. به باور بنده امر مطلوب خیر، رفاه و منافع عمومی است. تناسب، هزینه و زمان متغیر‌های کیفی هستند که در شرایط مختلف تعاریف متفاوت دارند.

 

سوالی مهمی که در این نگاشته قصد پاسخ به آن را دارم بدین شرح است؛ چرا جریان اصلاحات در سیاست‌ورزی‌های انتخاباتی توان تحققِ نتیجه متناسب با امر مطلوب را نداشته است؟ پیش فرض این سوال این است که جریان اصلاحات نتوانسته خیر، رفاه و منافع عمومی را آن‌طور که خود در شعار‌های انتخاباتی بیان داشته است به نسبت قابل دفاعی محقق کند.

 

پاسخ به این سوال را از دو منظرِ ساختاری و عاملیتی می‌توان بیان داشت. مدعای رویکرد ساختاری که عمدتاً پس از پیروزی‌های انتخاباتی و توسط نیرو‌های مستقر در مسند بیان می‌شود این است که؛ تنگنا‌های ساختاری موجود در منظومه سیاسی کلان کشور امکان تحقق نسبی امر مطلوب را نمی‌دهد. توجیهی که مورد پذیریش بدنه آرای جریان اصلاحات نیست. زیرا خود بدنه آراء به‌طور کلی و تا حدودی از این تنگنا‌ها آگاه است و اساساً انتخابات را جنبشی کم هزینه و جایگاه‌های کسب شده انتخاباتی را فرصت و ظرفیتی برای توسعه سیاسی و به پیروی از آن توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌داند.

 

معتقدم رویکرد ساختاری از یک سو؛ با کم رنگ کردن نقش عاملیت، سبب مسئولیت گریزی، تعهد گریزی و توجیه عملکرد منفعت گرایانه و از دیگر سو؛ سبب انفعال، استیصال و سوق بدنه به سمت تغییرات ساختاری پرخاشگرانه و خشونت گرایانه بدون ارزیابی از هزینه و با چشم انداز غیر روشن می‌شود. کما اینکه شاهد برخی واکنش‌ها در جامعه بوده‌ایم که هزینه‌های سنگینی در پی داشته است.

 
ناگفته نماند که نقد رویکرد ساختاری به معنای تایید عملکرد نیرو‌های مسلط در ساختار قدرت نیست. قاعده بازی این است که نیرو‌های مسلط در ساختار قدرت بنا به اهداف و منافع خود از پذیرش رویکرد اصلاحی سر باز زنند. بر هم زدن این قاعده به نسبت زیادی متاثر از توان و قابلیتِ عاملان جریان اصلاحی جهت اقناع و قاعده سازی جدید است. به طوری که در صورت پذیرش رویکرد اصلاحی از جانب نیرو‌های مسلط در ساختار قدرت، احساس بازندگی به آنان دست ندهد. چنین رویکردی بر مبنای خیرخواهی اصلاحگرانه نسبت به حاکم و محکوم شکل می‌گیرد.


اینکه در برخی از برهه‌های تاریخی دو قطبی حاکم و محکوم یا به بیانی ساختار و عاملیت از سر فصل اصلاحی عبور می‌کند مورد نظر نگارنده نیست و البته باور دارم که شرایط سیاسی کشور هم در چنین وضعیتی قرار ندارد؛ لذا شرایط انسداد کامل موضوعی جدا و راهبردی جدا می‌طلبد.


از منظر عاملیتی معتقدم آنچه سبب شده تا جریان اصلاحات به نتیجه متناسب با امر مطلوب خود نرسد در سازوکار‌های پیشا انتخاباتی قرار دارد. سازوکار‌های معیوبی که امکان نمایندگی این گفتمان را از افراد مستعد می‌ستاند. سازوکار‌های معیوب حاصل روابط خونی و قومی، منفعت گرایی، حامی پروری و ... است. نیرو‌های سیاسی برآمده از سازوکار‌های معیوب در دوران پسا پیروزی امر مطلوب را فدای منافع شخصی، قومیتی، خونی و سودگرایانه می‌کنند. در نتیجه رابطه میان بدنه آراء، پایگاه اجتماعی و نیرو‌های پیشران از هم گسیخته می‌شود و جامعه به‌سمت توده‌وارگی میل می‌کند.

*فعال سیاسی

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: