دیدارنیوز - محمدرضا نیک نژاد*: کتابهای درسی، پیوندگاهِ هدفهای آموزشی خُرد و کلان از سویی، و نوآموزان از دیگر سو بشمار میآیند. یکی از بنیادیترین ویژگی کتابِهای درسی، تناسب آنها با هدفهایی مانند مهارت افزایی در زمینههای گوناگون، بینش افزایی در نوآموزان، پرورش اخلاقی متناسب با شرایط زمانه و جایگاه فرهنگی و در آخر دانش افزایی موردِ نیازِ آنان برای زیستِ اکنونی و آیندهشان است. از دیگر سو کتابِ درسی باید چارچوبی باشد برای برنامهریزی درسی مدرسه و تدریس آموزگار و پیگیریها و همکاریهای آموزشی خانوادهها.
کتابهای درسی در ایران و جهان از آغاز تاکنون دچار دگرگونیهای فراوانی شدهاند. این دگرگونیها پا به پای افزایش دانشِ انسان درباره آموزش، آگاهی از تواناییهای ذهنی و فیزیکی نوآموزان و گامهای رشد آنان، فراگیری آموزش عمومی، رایگان و رسمی، پیامدها و گرهگشاییهای آموزش مدرسهای و ضرورت آنها برای پرورش فردی و اجتماعی نوآموزان و البته تاثیر آنها در توسعه اقتصادی، صنعتی و اجتماعی در کشورهای گوناگون بوده است؛ گرچه میزانِ دگرگونیها و همچنین تاثیرگذاری کتابها در کشورهای گوناگون یکسان نبوده و نیست و کمیت و کیفیتِ درونمایههای آموزشی در کتابها همچنان یکی از چالشهایِ ساختار آموزشی نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهاست.
برای نمونه کلی دی (Kelly Day) یک آموزگارِ آمریکایی است که در سال ۲۰۱۵ و پس از بازدید از مدرسههای فنلاند با تاکید فراوان بر کامیابیهای آموزشی این کشور در آزمونهای جهانیِ مانند پیزا و پرلز در دو دهه گذشته، با انتشار نوشتاری با عنوان "Less Is More" یا "کم هم زیاد است"، در ۱۱ مورد به مقایسه آموزش و پرورشِ فنلاند و آمریکا پرداخت. یکی از این موردها مقایسه حجمِ کتابهای درسِ ریاضی در این دو کشور بود. او میگوید: " من در فنلاند چندین کلاس ریاضی از پایه پنجم تا نهم را دیدم. در فنلاند برنامه درسی ریاضی این پنج سال، درونمایه درسیِ است که ما در آمریکا باید در یک سال آموزشاش دهیم. در این کشور دیدم که موضوعات ریاضی ارائه شده در پنج سال، تنها شامل برنامه درسی پایه هفتم من در آمریکا است ... همچنین دانش آموزان در هر هفته ساعتهای ریاضی اندکی دارند. در حقیقت در بخشی از سال، همه این پایههای هفتگانه، فقط یک بار در هفته ریاضی دارند. هنوز هنگامی که این را میشنوم قلبم به تپش میافتد ... معلمی در فنلاند کتابِ یک رشته را نشانم داد و گفت که این کتاب برای من محتوای خیلی زیادی دارد. نگاهی کلی به کتاب انداختم و زبانم بند آمد! کلِ کتاب به اندازه یک فصل از کتاب درسیِ من بود! چرا ما در آمریکا برای یادگیری محتوایی به این زیادی و با این سرعت به بچهها فشار میآوریم؟ ... "
گرچه کتابهای درسیِ ایران در یکی-دو دهه گذشته از نظر حجم و کیفیت دگرگونیهای خوبی داشتهاند، اما همچنان ما در درونمایههای آموزشیِ کتابهای درسی و بیش از آن در شمارِ کتابهای درسی در هر پایه، دچار دشواریهای جدی هستیم. برای نمونه میانگینِ شمارِ کتابهای درسی در دبستان نزدیک ۷ کتاب در هر پایه است؛ آن هم در پایههایی که بیش از هر چیر خواندن، نوشتن و حساب کردن اولویت دارد. در متوسطه اول این میانگین بیش از ۱۳ و در متوسطه دوم نزدیک ۱۵ است. اگر این شمار عنوان درسی را با مدرسههای کشورهای پیشرو در آموزش و حتی مدرسههای زیر نظر سازمان ملل بسنجیم، به عدد ۵-۶ عنوان خواهیم رسید! عنوانهای زیاد و پراکنده، افزون بر این که به تمرکز بر آموزش آسیب میزند، زمینه فشارِ روحی و جسمی بر نوآموز را افزایش خواهد داد. گرچه در بسیاری از مدرسههای غیر دولتی و حتی دولتیهای سرشناس! به جز درسهای مهم در کنکور، دیگر کتابها از همان آغازِ سال به کناری پرتاب شده و زمانِ کلاسشان صرف درسهای با ضریب بالای کنکور میشوند؛ که خود زمینه افزایش استرس در دانش آموزان خواهند شد.
نکته دیگر درباره کتابهای درسی پایشِ سفت و سختِ درونمایههای آنها از سوی نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک فراسازمانی است. چند سالی است که افزون بر کتابهای دینی و قرآن، اصرارِ فراوانی برای ورودِ مفاهیم اعتقادی در کتابهای تخصصی مانند ادبیات، علوم، ریاضی و ... وجود دارد. شوربختانه نهادها و افرادِ موثر در این زمینه آنچنان از مدرسه و کلاس و آموزش دورند که نمیتوانند ببینند که چنین رویهای افزون بر فشار بیش از حد بر نوآموزان، چگونه به ضد خود بل شده و زمینه گریزِ نوآموزان از آن آموزهها را فراهم کرده و میکند! بیگمان برای چنین اصراری باید چارهای اندیشیده شود.
به هر روی به نظر میرسد نخستین گام در بهسازی گریزناپذیرِ کتابهای درسی، سپردن نوشتنِ آنها به گروهی کارشناسِ برآمده از مدرسه از سویی و آشنا با پیچ و خمهای فرایندِ یادگیری-یاددهی، روانشناسی تربیتی و البته پیشرفتهای آن در جهان نوین از دیگر سو باشند.
* معلم و فعال صنفی فرهنگیان