اختلافات قوای سه‌گانه؛ بازتاب فضای سیاسی نزاع محور

اشاره رهبری به لزوم حل اختلافات سه قوه از طریق مذاکره، توجه‌ها را بیشتر از قبل به فضای منازعه و رابطه نه چندان خوب قوا با یکدیگر معطوف کرده است. قوای سه‌گانه در واقع سه شاخه حکومتند و تنظیم روابط میان آن‌ها از اصول اولیه کارکرد دستگاه حکومت است. با این حال چرا روابط بین سه قوه در ایران تا این اندازه پرتنش است. آیا این مسئله، مشکلی متعلق به ساختار حقوقی است یا باید ریشه آن را در فضای سیاسی پرتنش و سیاست جناحی پر از منازعه جستجو کرد. گزارش حامد سیاسی راد به بررسی این مسئله اختصاص دارد.

کد خبر: ۷۸۲۵۳
۱۹:۱۰ - ۲۹ آذر ۱۳۹۹
دیدارنیوز ـ حامد سیاسی راد: صحبت‌های اخیر رهبری در دیدار با اعضای ستاد برگزاری بزرگداشت سالگرد شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی و خانواده این شهید، به عنوان راهبردی جدیدی در حل مسئله تحریم‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفت. رهبری از تمرکز بر خنثی سازی تحریم‌ها گفتند اگرچه تأکید کردند: «نمی‌گوییم دنبال رفع تحریم نباشیم، چرا که اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم.» موافقین مذاکره با آمریکا، اصلاح‌طلبان و حامیان دولت این سخنان را نشانه‌ای از تصمیم‌گیری در سطح حاکمیت برای پیش‌برد مذاکرات با آمریکا و سایر کشور‌های ۱+۵ قلمداد کردند، اما مخالفین مذاکره از تحریف شدن سخنان رهبری گفتند و اظهار داشتند که منظور رهبری همان خنثی سازی تحریم‌ها بوده که معطوف به اقدامات داخلی است و نه مذاکرات خارجی.

سخنان رهبری یک بخش دیگر داشت که از یک منظر از دید تحلیلگران و رسانه‌ها دور نماند و بسیاری آن را اشاره‌ای به دولت قلمداد کردند. رهبری در بخشی از سخنانشان گفتند: «اختلافات خود را با مذاکره با یکدیگر حل کنید. مگر نمی‌گویید باید با دنیا مذاکره کرد، آیا نمی‌شود با عنصر داخلی مذاکره و اختلافات را حل کرد؟» بسیاری به جنبه نارضایتی رهبری نسبت به نوع مواجهه دولت با سایر ارکان قدرت در ساختار جمهوری اسلامی توجه کردند، اما به نظر می‌رسد می‌توان از این سخن برداشت دیگری هم داشت.


اختلاف بین قوا و سازوکار حقوقی حل اختلاف


تشابهی که بین روابط درونی ساختار قدرت در ایران وجود دارد با آن‌چه که بین ایران و کشور‌های غربی دیده می‌شود، وجه دیگری از سخنان رهبری است. اختلاف بین قوا در ساختار‌های سیاسی دارای تفکیک قوا، پدیده بعیدی نیست و سازوکار حل اختلاف هم عموماً در قوانین مکتوبی که بنا دارد قدرت را ساختارمند کند دیده شده است. در قانون اساسی ایران هم در اصل ۱۱۰ و در بند ۷ آن به عبارت «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه» می‌رسیم و آن را بخشی از اختیارات و وظایف رهبری می‌بینیم. از همین رو، سخنان اخیر رهبری را می‌توان در راستای همین وظیفه قلمداد کرد. حدود یک دهه پیش و در دورانی که اختلافی شدید بین محمود احمدی‌نژاد و علی لاریجانی، روسای جمهور و مجلس وقت به وجود آمده بود، رهبری دستور تشکیل «هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه» را دادند تا تنظیم روابط بین قوا از طریق آن انجام شود. در اصول دیگری از قانون اساسی به تعریف ساختار، اختیارات و وظایف «مجمع تشخیص مصلحت نظام» می‌رسیم که این نهاد هم وظیفه حل اختلافات درون ساختار نظام بین دولت، مجلس و شورای نگهبان را بر عهده دارد. با این حال، اما شرایط بین قوا به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد واقعاً نیاز به مذاکره بین این نهاد‌ها است.
 

جنگ درون ساختاری و ساختار حقیقی قدرت در ایران


مذاکره به نوعی روی دیگر دشمنی است. وقتی گفته می‌شود که باید بین ایران و آمریکا مذاکره صورت گیرد از این منظر است که جمهوری اسلامی آمریکا را دشمن می‌داند و آن‌ها هم در رابطه با ایران از لفظ «ENEMY» به معنای دشمن استفاده می‌کنند و حالا، برای کنترل تخاصم بنا دارند که با هم مذاکره کنند. اما چه وضعیتی باعث شده تا نیاز به مذاکره بین قوای درونی یک نظام سیاسی لازم به نظر برسد؟

وقتی منتسکیو ساختار تفکیک قوا را تعریف کرد، بنا داشت تا این نهاد‌ها مستقل از هم عمل کنند و امور هیچ یک در گرو اعمال نفوذ دیگری نباشد، اما این به معنای شکل گیری دشمنی در درون ساختار سیاسی نبود. رابطه بین قوا قاعدتاً باید با تفاهم و تعامل صورت بگیرد؛ در واقع هر قوه باید ملاحظات سایر قوا را فهم و درک کند و هر سه قوه و سایر نهاد‌های حکومتی در عین استقلال از هم در یک ساختار کم تنش سیاست‌های بالا دستی کشور را پیش ببرند.

منازعه بین سه قوه در ایران، اما مربوط به این چند سال اخیر نیست، کما اینکه «هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه» در دوران پیش از روی کار آمدن حسن روحانی شکل گرفت، در زمانی که بنا بود حاکمیت یکدست اهداف جریان اصولگرایی را به مثابه سیاست‌های کلان حاکمیتی پیش ببرد. با این حال این هیئت و نیز «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نتوانسته‌اند آن‌طور که باید و شاید منازعه درون ساختاری را کنترل کنند. در واقع به نظر می‌رسد که مشکل درونی ساختار محدود به ایرادات ساختار حقوقی نیست و ساختار حقیقی و سیاسی قدرت در ایران است که رقابت سیاسی را به دشمنی تبدیل کرده است.
 
حالا می‌بینیم که رئیس دولت حاضر به حضور در قوه مقننه نیست، نه از وزیرش دفاع می‌کند و نه بودجه را به مجلس می‌برد. از سویی مجلس مدام با ارائه طرح‌هایی بر سر راه تصمیمات کلان دولت سنگ‌اندازی می‌کند. هر سه رئیس قوه رقبای سیاسی هم هستند و در واقع اختلافات ایجاد شده طی سال‌ها سیاست‌ورزی و نیز اختلافات به خصوصی که در بزنگاه انتخابات بین ایشان پدید آمد در امور هر سه قوه عیان است. در فضای قطبی سیاسی و در شرایطی که سیاست جناحی در ایران ناقص تعریف شده است، می‌توان انتظار داشت که با پایان کار دولت فعلی و حتی در صورت شکل گیری مجدد حاکمیت یکپارچه، باز هم ساختار، اختلاف بین نهاد‌های حکومتی را رقم بزند.
 

راه‌کار، دموکراسی، مشارکت 


منازعه در بین نهاد‌های حاکمیتی مختص ساختار ایران نیست. در درون کشوری که حالا بحث مذاکره با آن داغ است، یعنی آمریکا هم به واسطه حضور یک شخصیت اساساً ناسازگار در رأس قوه مجریه، یعنی ترامپ منازعه سیاسی به اوج خود رسیده بود. سازوکار دموکراسی، اما بعد از چهار سال طوفانی توانست این ایراد را از ساختار سیاسی خارج کند. اما رسیدن به شرایط پایدار در آمریکا به سهولت امکان پذیر نیست. دولت تازه آمریکا، ولی به نظر تمهیدات خاصی برای حل این منازعه پیش‌بینی کرده است. حضور یک زن سیاهپوست به عنوان نفر دوم دولت و حضور چهره‌هایی از میان اقوام و گرایشات سیاسی و حتی جنسیتی مختلف در درون ساختار، راهکاری برای رسیدن به یک وحدت و آشتی ملی است. برای مثال، قرار است که «دب هالند» سیاست‌مدار زن سرخپوست تصدی‌گری وزارت کشور آمریکا را بر عهده بگیرد. به نظر می‌رسد که راه کار منازعه داخلی در ایران هم به همین نحو است. شاید حضور گرایش‌های سیاسی و قومی و مذهبی و جنسیتی مختلف در درون ساختار سیاسی ایران بتواند تا حدودی از اختلافات درون نظام را کم کرده و کشور را در مسیر آشتی و وحدتی ملی قرار دهد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: