دیدار آدینه ۱۰: غروب در غرب و چیز‌های عجیب!

کد خبر: ۶۹۲۷۶
۰۸:۰۰ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

 

دیدارنیوز: به سنت هر هفته «دیدار» چند محصول فرهنگی را معرفی می‌کند که می‌تواند آدینه خوبی برای شما رقم بزند. ببنید و بخوانید و بشنوید! آدینه‌تان پر از دیدار!

 

چیز‌های عجیب: نوستالژی دهه ۸۰
اگر بگوییم «چیز‌های عجیب» (Stranger Things) یکی از بهترین سریال‌هایی است که در چند سال اخیر ساخته شده، به هیچ وجه اغراق نکرده‌ایم. این سریال که پخش آن از سال ۲۰۱۶ آغاز شده تماشاگرش را با خود به دل ادبیات و سینمای علمی –تخیلی و ترسناک دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی می‌برد و با الهام گرفتن از آثار کسانی مانند استیون کینگ، استیون اسپیلبرگ، جان هیوز و جان کارپنتر دنیایی بکر و جذاب را تصویر می‌کند. ماجرای این سریال مانند آثار پرطرفداری مانند آن (رمان مشهور استیون کینگ) و ای. تی (فیلم ماندگار اسپیلبرگ) در جمع گروهی از نوجوانان عجیب و غریب در شهری کوچک رخ می‌دهد. داستان از زمانی آغاز می‌شود که در نیروگاه هسته‌ای شهر کوچک که ظاهرا محل انجام تحقیقاتی فوق سری مربوط به جنگ سرد است، اتفاقاتی عجیب رخ می‌دهد و اوضاع جوری از کنترل خارج می‌شود که امنیت ملی آمریکا در جنگ سرد را با تهدیدی جدی روبه‌رو می‌کند. این سریال با پیچش‌های ناگهانی و غافلگیری‌هایش در روایت خود خیلی زود توانست در میان مخاطبان جا بازکند و چیزی نگذشت که به یکی از تک‌خال‌های نتفلیکس بدل شد. تا حالا سه فصل از این سریال پخش شده و قرار بود تابستان امسال فصل چهارمش هم پخش شود که متاسفانه سروکله کرونا پیدا شد و انتظار طرفداران را که در برزخی تمام عیار در رابطه با سرنوشت یکی از محبوب‌ترین کاراکتر‌های «چیز‌ها عجیب» هستند، طولانی‌تر کرد. برادران دافر، سازندگان این سریال، در بازسازی حال و هوای دهه هشتادی سریال بسیار موفق بوده‌اند و علاوه بر محبوبیت در میان تماشاگران توانسته‌اند نظر منتقدان را هم جلب کنند.


سان ست: غروب در غرب
با قدرت گرفتن نازیسم در آلمان بسیاری از روشنفکران و نویسندگان این کشور از ترس جان خود مجبور به پناه بردن به کشور‌های دیگر شدند. بسیاری از نویسندگان آلمانی مانند توماس مان، لیون فویشت وانگر و برتولت برشت سر از کالیفرنیای آفتابی در آوردند. هرچند برشت به خاطر عقاید چپش در دوران مک‌کارتی مجبور به فرار از آمریکا شد و در نهایت به آلمان شرقی بازگشت. رابرت مودیک در رمان خود با نام «سان ست»، به این ماجرا پرداخته که این روشنفکر‌ها در غربت آمریکایی‌شان چه روزگاری گذرانده‌اند و چطور یا آرمان‌های قبلی را فراموش کرده یا از آن به عنوان ابزاری برای سو استفاده استفاده کرده‌اند. با این‌که این رمان داستان دوستی دو نمایشنامه‌نویس آلمانی یعنی فویشت وانگر و برشت است، اما نویسنده داستانش را جوری تعریف کرده که آشنا بودن با این نویسندگان و آثارشان اهمیتی ندارد و در دل رمان او این شخصیت‌های مستند و واقعی تبدیل به شخصیت‌های داستانی جذابی شده‌اند. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «آیا این حس آزاردهنده از آنجا سرچشمه می‌گیرد؟ حسی که می‌گوید زندگی خودش را در ادبیات بازگو نمی‌کند، خودش را در آن پنهان می‌کند. این حس با بالا رفتن سن شدیدتر می‌شود. رویداد‌های زندگی را می‌شود بعدا فهمید، شاید فهم آن‌ها سال‌ها به درازا بکشد، حتی یک عمر. آن‌گاه می‌شود در موردشان قضاوت کرد و با آن‌ها بزرگوارانه روبه‌رو شد و بخشید». سان سنت سال ۹۸ با ترجمه مریم مویدپور توسط نشر چشمه منتشر شده است.

 


آنیما؛ عشق در ویرانشهر
بدون شک یکی از طلایی‌ترین همکاری‌هایی که در چند سال اخیر اتفاق افتاده را در کار مشترک تام یورک (خواننده و آهنگساز گروه ردیوهد)، پال توماس اندرسون (سازنده فیلم‌هایی مثل خون به پا خواهد شد و ماگنولیا) و البته دیمین ژلت (طراح حرکات خلاق فرانسوی) مشاهده کرد. حاصل همکاری این سه نفر یک فیلم کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای با نام آنیما (Anima) است که در سال ۲۰۱۹ توسط نتفلیکس پخش شد. پال توماس اندرسون سازنده این فیلم با استفاده از موسیقی آلبوم آخر یورک (با نام آنیما) و حرکات خارق‌العاده طراحی شده توسط ژلت روایتی زیبا و چشم‌نواز را از دنیای ذهنی انسان معاصری که در ویرانشهر عشق را جستجو می‌کند تصویر کرده است. تصاویر فیلم تا حد زیادی یادآور رمان ۱۹۸۴ و فیلم متروپلیس است و حضور یورک در نقش اول هم جذابیت آن را چند برابر کرده است. تماشای این فیلم کوتاه و البته گوش دادن به آلبوم آنیما در این آخر هفته شدیدا توصیه می‌شود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: