دیدارنیوز: توافق استراتژیک ایران و چین هفتههاست که در صدر اخبار رسانهها در ایران و حتی جهان قرار دارد. ابعاد مختلف این توافق احتمالی و تاثیر آن بر معادلات جهانی آن چنان است که بسیاری از تحلیلگران مسائل بینالمللی را به بحث و بررسی پیرامون آن واداشته است. مقالهای که در ادامه میخوانید یکی از همین تحلیلها به قلم ولی نصر است. بدیهی است که مطالب مندرج در این مقاله نظر نویسنده بوده و الزاما دیدگاه «دیدار» نیست.
نویسنده: ولی نصر*
مترجم: راستین یزدانپناه
«ناظران میگویند، آمریکا میخواهد تمرکز خود را از خاورمیانه به چین تغییر دهد، اما رسیدن به چنین هدفی آسان نخواهد بود»
واشنگتن: ایران به تازگی اعلام کرده است که برای انعقاد یک توافق ۲۵ ساله همکاری، در حال مذاکره با چین است. این قرارداد شامل همکاری دوجانبه در بخشهای تجارت، انرژی، امور زیربنایی، مخابرات و حتی نظامی میشود. برای ایران، دورنمای مشارکت استراتژیک با چین در زمانی سرنوشت ساز مطرح شده است. دولت ایران به دلیل مشکلات ناشی از اقتصادِ در حال نابودی، که هدف تحریمهای آمریکا بوده و اکنون با کرونا دست و پنجه نرم میکند، با نارضایتی عمومی روبرو است.
بروز یک رشته انفجار در سراسر کشور نیز اوضاع را بدتر و این حس را تقویت کرده است که نظام در محاصره است.
در این حوادث دست کم دو مرکز مرتبط با برنامههای هستهای و موشکی ایران خسارت دید. به نظر میرسد این انفجارها بخشی از استراتژی گستردهتر آمریکا و اسرائیل برای فلج کردن توانمندیهای ایران است.
تغییر مسیرِ خوش آیند
لذا خبر توافق گسترده با چین برای دولت ایران، نوعی تغییر مسیرِ مناسب است، و شاید برای آن زمان خریداری کند تا اوضاع موجود تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۲۰ حفظ شود.
نتایج آن انتخابات مسیر روابط ایران-آمریکا و همچنین سرنوشت توافق هستهای ایران –موسوم به برجام- را مشخص خواهد کرد. انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز که قرار است در ژوئن ۲۰۲۱ برگزار شود، از این انتخابات متاثر خواهد شد.
با اطمینان میتوان گفت، تاریخ نشان داده است ایرانیها با نزدیک شدن بیش از حد به هر قدرت بزرگی مخالف هستند و حتی چندان تمایلی ندارند که قیومیت اقتصادی دیگران را پذیرا باشند.
در شرایطی که روابط ایران و چین تا همین جا هم منشاء مناقشات داخلی است، احتمال دارد پارلمان ایران تا بازبینی توافق و رفع نشدن برخی نگرانیهای خاص، با تصویب آن مخالفت کند.
اما از سال ۲۰۱۸ که دولت ترامپ از برجام خارج شد و کمپین "فشار حداکثری" را همراه تحریمهای سنگین با هدف اعمال فشار به رژیم تهران آغاز کرد، اقتصاد ایران در حال سقوطِ آزاد بوده است.
با این وجود، در شرایطی که رژیم به طور کلی با نارضایتی عمومی مواجه است، دولت حسن روحانی تحت فشارهای شدید داخلی بوده است.
اعلام توافق با چین به دولت روحانی اجازه میدهد تا نشان دهد تمام تخم مرغ هایش را در سبد غربیها قرار نمیدهد. پیام آن به مردم ایران آن است که آنها منزوی نیستند و احتمالا با وجود تحریمهای آمریکا، از بهبود اقتصادی برخوردار خواهند شد.
ایران در سطح بین الملل همواره تلاش کرده است میان یک قدرت بزرگ علیه قدرت دیگر، توازن برقرار کند. در دهه گذشته، و در واکنش به فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا، نیروهای امنیتی ایران به روسیه و بخشهای مهم اقتصادی آن به چین نظر دوختند، و دولت روحانی سراغ اروپا رفت.
اکنون که تنش بین آمریکا و چین در حال افزایش است، ایران به چین نظر دوخته است تا اقتصاد خود را تقویت و فشارهای آمریکا را متوازن کند. روابط نزدیکتر با چین به ایران این امکان را میدهد تا در مذاکرات آتی با آمریکا و اروپا و هنگام بازبینی یا احیاء برجام، از اهرم فشار موثرتری برخوردار باشد. ایران در مواجهه با رقبای منطقهای نظیر عربستان سعودی و امارات عربی متحده نیز از چنین امکانی برخوردار خواهد بود.
میدان مین برای چین
برخلاف این، مشارکت استراتژیک با ایران، برای چین میدانِ مین است. گرچه چین به تجارت با ایران ادامه داده و در زیرساختهای آن کشور سرمایه گذار میکند، تعمیق این روابط در شرایط بسیار حساس دیپلماتیک، میتواند خشم آمریکا را برانگیزد.
چین در این شرایط به صورت بالقوه خود را در معرض تحریمهای آمریکا قرار میدهد که در این صورت با خطر از دست دادن دسترسی به بازار آمریکا مواجه میشود (امکانی که بسیار بزرگتر از بازار ایران است). جای تعجب ندارد که مقامات چینی درمقایسه با همتایان ایرانی خود در خصوص مذاکرات این قرارداد بیشتر سکوت کرده اند.
چین نیز نمیخواهد مشارکت منطقهای خود را با اسرائیل یا عربستان سعودی به خطر بیندازد، در صورتی که هر دو هم اکنون درگیر جنگهای نیابتی و عملیات مخفیانه علیه ایران هستند.
با این وجود مشخص است که از نظر چین انعقاد یک توافق جامع با ایران ارزشهایی هم دارد. به ویژه آن که ایران بازیگر بزرگ و مهم منطقهای است و با داشتن منابع گستردهی انرژی و پتانسیلهای وسیع اقتصادی، گزینهای طبیعی و مناسب برای طرح "ابتکار کمربندی و جاده " چین است.
چین تا همین جا هم از ایران نفت با تخفیف میخرد – منافعی که واقعا برای پرمصرفترین انرژی در جهان قابل چشم پوشی نیست- و به شریک مهم تجاری ایران تبدیل شده و از جمله تامین کننده اصلی ماشین آلات سنگین و کالاهای تولیدی آن است.
فراتر از آن، چین به طور پیوسته در دهه گذشته منافع خود را در غرب آسیا افزایش داده است. چین تامین کننده مالی اصلی سازمان منطقهای همکاری شانگهای بوده و بیش از ۵۷ میلیارد دلار در پاکستان سرمایه گذاری کرده است.
در شرایطی که آمریکا قرار است از افغانستان خارج شود، مشارکت با ایران به چین امکان میدهد بر مسیری استراتژیک که از آسیای مرکزی تا خلیج فارس امتداد دارد، اشراف نسبتا کامل داشته باشد.
چین، در قالب بخشی از این افزایش نفوذ، حتی میتواند کنترل بندر چابهار ایران را در اختیار بگیرد. هند به عنوان رقیب اصلی چین در آسیا، در واکنش به اقدام پکن در توسعه بندرِ گوادور پاکستان، در حال توسعهی چابهار بوده است. بندر چابهار این امکان را برای هند فراهم میکند تا در تجارت با آسیای مرکزی، دیگر رقیب خود یعنی پاکستان را دور بزند.
اما با وجود اهمیت ثابت شدهی بندر چابهار، هند به دلیل تحریمهای آمریکا از روی ناچاری در حال خروج از این طرح است، که این امر ایران را مایوس کرده است. در حقیقت بر اساس گزارش ها، ایران تاکنون هند را از طرح راه آهنی که با نادیده گرفتن پاکستان، آن را به افغانستان و آسیای مرکزی مرتبط میکند، کنار گذاشته است. خبر مربوط به این اختلاف نظر، بلافاصله پس از آن اعلام شد که ایران و چنین از توافق اولیهی خود پرده برداشتند.
رقابت استراتژیک
مناقشات مرزی اخیر بین چین و هند به سادگی نشان میدهد که چین چقدر مساله نفوذ در غرب آسیا را جدی میگیرد.
توافق همکاری امنیتی بین ایران و چین، علاوه بر آن که دریچهای را به روی پکن باز میکند تا چابهار را در اختیار گرفته، مسیرهای تجارت به سمت آسیای مرکزی را در انحصار خود درآورد، ظاهرا فرصتهایی نیز برای چین فراهم میکند تا تاسیسات دریایی خود را در خلیج عمان گسترش دهد. گرچه آمریکا از دیرباز خواستار آن بوده است که تمرکز خود را از خاورمیانه برداشته و بیشتر بر چین متمرکز شود، توافق ایران-چین یادآور آن است که این دو منطقه به هیچ وجه از هم جدا نیستند.
آمریکا با اعمال فشار بر ایران و چین، هر دو کشور را تشویق کرده است تا جبههای مشترک ایجاد کنند. گرچه روابط ایران-چین تا تبدیل شدن به یک محور جدید فاصلهی زیادی دارد، مذاکرات اخیر (بین این دو کشور) نشان میدهد که چنین ساز و کاری ممکن است.
تصمیم گیرندگان در امور سیاست خارجی آمریکا باید توجه کنند. آمریکا باید تلاش کند روابط ایران و چین را برهم زند، و برای این منظور ابتدا باید مشخص کند کدام یک تهدید بزرگ تری است.
آمریکاییها شاید نباید دنبال چیزی بیشتر از این باشند که یک بار برای همیشه از خاورمیانه خارج شوند. اما حقیقت این است که رقابت استراتژیک با چین، تنها در شرق آسیا رخ نخواهد داد.
*استاد دانشکده مطالعات پیشرفته بین الملل در دانشگاه جان هاپکینز، رشته مطالعات خاورمیانه و امور بین الملل
*منبع: چنل نیوز آسیا