اصلاح‌طلبان و انتخابات ۱۴۰۰: مطرح شدن نام‌ها در غیاب راهبردها!

کارشناسان عرصه سیاسی در پیش‌بینی‌ها و گمانه‌های خود حول کیفیت مشارکت اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ علاوه بر معرفی، تمرکز و توجه نسبت به جایگاه کارزماتیک سیدمحمد خاتمی؛ «محمدرضا خاتمی»، «محسن صفایی فراهانی»، «محمدجواد ظریف»، «اسحاق جهانگیری»، «محدرضا عارف» را نیز پیشنهاد می‌دهند یا آمدن آن‌ها را پیش‌بینی می‌کنند. حتی ناصر قوامی در اظهارنظری مطبوعاتی علاوه بر افراد ذکر شده از عبدالله نوری و صادق زیباکلام هم به عنوان گزینه‌های مطلوب یاد کرده است. با این حال به نظر مهم‌ترین مشکل اصلاح‌طلبان نه انتخاب و جابجایی افراد که فقدان راهبرد و نداشتن ساختارهای اجماع‌بخش است.

کد خبر: ۶۶۴۵۸
۱۵:۳۰ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۹
 
 
دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: بعد از استعفای عبدالواحد موسوی لاری نائب رییس شورای عالی سیاستگذاری و به دنبال آن کناره‎‌گیری محمدرضا عارف از ریاست آن شورا بحث زیادی در میان کارشناسان و به تبع آن در رسانه‌ها به وجود آمده است. بخشی از فعالان اصلاح‌طلب مانند جواد امام، مدیرعامل بنیاد باران به فاصله کمی پس از استعفای عارف به دنبال جایگزین او در شورای مذکور است و گاه گداری هم اسامی و افرادی مثل شیخ عبدالله نوری و بهزاد نبوی را معرفی می‌کند.
 
"شعسا" نیازمند رییس و مدیر است
جواد امام: «پس از کناره گیری محمدرضا عارف و عبدالواحد موسوی لاری نایب رییس این شورا موضوع انتخاب رییس جدید شورای‌عالی سیاست‌گذاری جبهه اصلاح‌طلبان در دستور کار  قرار دارد. برای جریان اصلاحات تجدید و تقویت ساختار موجود یک ضرورت است. با توجه به استعفا و کناره گیری رییس و نائب رییس شعسا لازم است دیگر شخصیت‌های اصلاح‌طلب این نهاد را مدیریت کنند که بتوانند اجماع بیشتری در جبهه اصلاحات فراهم کنند، لذا باید از آن‌ها دعوت شود».
 
بحث ریاست شعسا هنوز در بین اصلاح‌طلبان داغ است و در حالی که هر روز نام جدیدی به میان می‌آید، برخی از اصلاح‌طلبان روشن شدن راهبردهای اصلاح‌طلبان و مشخصات نهاد اجماع‌ساز در این جریان را مقدم بر مشخص شدن رئیس آن می‌دانند و حتی طرح شدن نام‌های مختلف را بدون روشن شدن راهبرد و ساختار، موجب تفرقه و اختلاف می‌دانند. با این حال مقوله ریاست شورای عالی سیاست‌گذاری تنها سمتی نیست که نام‌های مختلفی برای آن مطرح می‌شود. حالا سخن از بازی بزرگتری هم در میان است: انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ !
 

نام‌هایی که مطرح می‌شوند
البته این روز‌ها تنها بحث و دغدغه اصلاح‌طلبان و خط خبری رسانه‌ها ریاست شورای عالی و حتی ساختار سازی نیست، مسئله‎ مهم و اساسی دیگری که نمی‌شود از کنار آن گذشت، گزینه اصلاحات برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ است؛ که اتفاقا نمازی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران بیشتر تمرکزش نه بر شورای عالی و رییس آن که حول محور انتخابات پیش رو است. به عنوان مثال او در بخشی  از گفت‌وگوی مفصل خود با ایرنا می‌گوید؛ اصلاح‌طلبان در این انتخابات باید موضع روشنی داشته باشند، زیرا اصلی‌ترین کار تشکل‌های سیاسی، مطالعه و سنجش انتخابات و بررسی شرایط خودشان در هر انتخابات است و با تاکید بر حضور مشروط اصلاح‌طلبان، می‌افزاید:  نه تحت هر شرایطی حضور خواهیم داشت و نه می‌توانم بگویم شرکت نخواهیم کرد. هدف اصلاح طلبان باید این باشد که با نامزد اصلی خود وارد انتخابات شوند و از طرفی این جریان ما نیاز به تجدید سازماندهی در نهاد‌های بالادستی خود، چون شورای‌عالی سیاست‌گذاری یا هر اسم دیگری دارد.
 
اما علاوه بر مباحث فوق بازار گرم این روز‌های ستون احزاب رسانه‌ها پیرامون شرایط جریان اصلاحات جزیی‌تر هم شده است به طوری که هر کس برداشت و پیشبینی خود را از اینکه چه کسی از طرف اصلاح‌طلبان در ۱۴۰۰ نامزد می‌شود، را بیان می‌کند. برخی هم از این جلوتر می‌روند و حضور عمرو و زید را مطلوب معرفی کرده و گرم شدن تنور انتخابات را منوط به به میدان آمدن سیدمحمد خاتمی و محمود احمدی نژاد می‌دانند. محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در گفتگو با یکی از رسانه‌ها هر چند وجهی از مزاح را در بیان خود دارد، ولی اظهار می‌کند: «یک زمان می‌گفتند که برای افزایش سطح حضور مردم در انتخابات سال ۱۴۰۰، باید چه کنیم؟ من به شوخی می‌گفتم که احمدی‌نژاد و خاتمی را تأیید کنید [با خنده]؛ البته با تأیید این دو نفر، شاید مشارکت به ۹۰ درصد برسد، اما در عوض، یک  اتفاق خواهد افتاد، یعنی این اتفاق [تأیید صلاحیت احمدی‌نژاد و خاتمی]، شاید تبدیل به یک رویداد کاملاً ضدامنیت ملی شود».
 
در این حجم از پیش‌بینی و گمانه حول کیفیت مشارکت اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ علاوه بر معرفی، تمرکز و توجه نسبت به شخص کاریزمایی، چون سیدمحمد خاتمی؛ چهره‌هایی چون «محمدرضا خاتمی»، «صفایی فراهانی»، «محمدجواد ظریف»، «اسحاق جهانگیری»، «محدرضا عارف» پیشنهاد می‌شوند.
 
حتی ناصر قوامی در اظهارنظری مطبوعاتی علاوه بر سیدمحمد خاتمی، سیدمحمدرضا خاتمی و عبدالله نوری، از صادق زیباکلام به این عنوان نام برده است. آنچه این اسامی را در ذهن قوامی به عنوان گزینه مطلوب قرار داده، این باور نیست که آن‌ها لزوما می‌توانند کاندیدای انتخابات پیش رو باشند. بلکه برعکس، او تاکید کرده که آن‌ها اگرچه «می‌توانند هم در انتخابات رای بالایی به دست آورند و هم کشور را به خوبی مدیریت کنند، اما معلوم است که شورای نگهبان این اشخاص را ردصلاحیت می‌کند. قوامی که معتقد است برخلاف آنچه در برخی محافل ترویج می‌شود، «دولت مسبب اصلی مشکلات کشور نیست»، بر این باور است که «اصلاح‌طلبان باید در انتخابات ۱۴۰۰ حضور داشته باشند و مصلحت نظام و منفعت ملی در این است که فضا برای ورود جدی جریان اصلاحات به انتخابات فراهم شود. اما مشکل این است که گزینه اصلاح‌طلبان طبعا مورد تایید قرار نخواهد گرفت و مثل خیلی از مواقع، به چهره‌های شاخص جریان ریشه‌دار اجازه حضور در انتخابات را نخواهند داد.»
 
نام‌های مطرح شده برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده به یک طیف تعلق ندارند. افرادی چون محمدرضا خاتمی و محسن صفایی فراهانی به منتهی الیه رادیکال اصلاح‌طلبان نزدیکند و محمدرضا عارف را می‌توان محافظه‌کارترین فرد در اردوگاه اصلاحات دانست. بدیهی است که اردوگاه گسترده اصلاح‌طلبی بعید است که در بدو امر با یک نامزد به میدان رقابت‌ها بیاید و مقوله اجماع در این جریان باز هم موضوع بحث و جدل‌های سیاسی بسیاری در آینده خواهد شد. از آن مهم‌تر مقوله تایید صلاحیت نامزدها در شورای نگهبان است که احتمالا دست طیف رادیکال اصلاح‌طلبان برای مشارکت در انتخابات را خواهد بست. تنها نامزدی که احتمال اجماعی در مورد او بین طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبان وجود دارد، اسحاق جهانگیری است که او هم زیر سایه عملکرد بسیار بد دولت روحانی قرار دارد و بعید است که نامزد پیروز در انتخابات باشد. 
 
 
 
 
نام‌ها در غیاب راهبردها

با تمام اوصافی که رفت و مباحثی که وجود دارند، هنوز یک موضوع نیاز به بررسی دارد و آن این است که برای اصلاح‌طلبان، «اصلاحات» مهتر است یا «انتخابات»؟ این پرسش از آنجا سرچشمه دارد که آیا می‌توان انتظار داشت اصلاح‌طلبان با این همه تجربه و سردی و گرمی‌هایی که در میدان سیاست و سپهر کنش‌گری سیاسی به دست آورده‌اند، نمی‌دانند، گره‌ها و بن‌بست‌های مختلف کشور تنها با انتخابات باز نمی‌شود؟
 
به عبارت بهتر ناکامی‌های اصلاح‌طلبان در طول دو دهه گذشته که اکنون بیش از همیشه سایه خود را بر این جریان گسترده است، تنها با پیروزی‌های انتخاباتی رفع نمی‌شود. مسئله اصلی برای اصلاح‌طلبان این است که بعد از پیروزی امکانی برای ایجاد تغییر ندارند. این که این امر به شعارهای انتخاباتی غیرواقعی آن‌ها باز می‌گردد یا سوتفاهم بین بدنه سیاسی و اجتماعی آن‌ها با راس این جریان در مورد اهداف حضور در قدرت یا به مقاومت تمام قد محافظه‌کاران در برابر تغییرات و یا دلایل دیگر امری است که هنوز هیچ جمع‌بندی مشخصی در مورد آن در جریان اصلاحات وجود ندارد. در این شرایط و در غیاب چنین جمع‌بندی و راهبردی در درجه اول پیروزی در انتخابات بسیار دور از دسترس اصلاح‌طلبان است و در درجه دوم بعد از پیروزی در انتخابات موجی از اختلاف و یاس و سرگشتگی پیکره این جریان را در بر می‌گیرد؛ آن چنان که در پیروزی انتخاباتی سال ۱۳۹۶ روی داد. 

تعریف یک ساختار قابل دفاع و یا تعیین تکلیف با بحث عملکرد جبهه‌ای و لزوم اجماع اصلاح‌طبان، انتخاب ساختار و راهبردهایی م معطوف به اقناع بدنه سیاسی و اجتماعی ، روشن شدن شمایی کلی از برنامه‌ها و تبیین استراتژی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت امری است که بر هر انتخاب هر فردی در جریان اصلاحات مقدم است. خواه آن فرد برای ریاست شورای عالی سیاست گذاری مطرح شود چه برای تصدی مقام ریاست جمهوری! نام‌ها به تنهایی گره‌گشا نیستند!

 
 
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: