دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: چند وقتی میشود که شایعاتی پیرامون استعفای رئیسجمهور شنیده میشود. برخی این شایعه را از اساس رد میکنند و عدهای بر آن دامن میزنند. در شایعات میشنویم که روحانی مدت زیادی است که استعفای خود را اعلام کرده، اما مقام معظم رهبری با آن مخالفت کردهاند. برخی استعفای او را وابسته به عدم مجوز مذاکره با آمریکا اعلام کردهاند و عدهای دیگر بر این باورند که بعد از انتخابات مجلس، حسن روحانی دیگر رئیسجمهور ایران نیست، چون این احتمال را میدهند که مجلس جدید، دولت را از اعتبار بیاندازد.
چند روز پیش بود که علیرضا زاکانی نماینده سابق مجلس و از چهرههای شناخته شده جریان اصولگرایی گفت که دولت به دنبال مذاکره با ترامپ است و اگر به نتیجه برسد که هیچ، اما اگر به نتیجه نرسد رئیسجمهور استعفا میدهد.
در دولتهای پس از جنگ به جز دولت سازندگی، در دورههای مختلفی شایعاتی شنیده میشد که روسای جمهور تقریبا به این جمعبندی رسیدند که گویا کار را نمیتوانند پیش ببرند یا اختیاراتشان محدود شده یا به دلایل دیگر میخواهند استعفا بدهند. از ماجرای تدارکاتچی بودن خاتمی تا خانهنشینی احمدینژاد و بی خبریهای پیاپی روحانی.
مرحوم هاشمیرفسنجانی درگیر این مشکلات نشد، چون هم چهرهای ریشهدار در انقلاب اسلامی محسوب میشد و هم از لحاظ فردی ویژگیهایی داشت که شرایط به این وضعیت نمیرسید. همچنین شرایط خاص سیاسی کشور نیز باعث شد که هاشمیرفسنجانی دچار مشکلاتی ازین دست نشود. اما در دورههای پس از او هر کدام از روسای جمهور با محدودیتهایی روبرو شدند که باعث شد شایعاتی در این زمینه شکل بگیرد و این بار میتوان به این ضربالمثل توجه ویژهای کرد: «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها».
حکایت تدارکاتچی بودن خاتمی نیز در نوع خود جالب بود. این تلقی ایجاد شد که کارها و مسائل در جای دیگری شکل میگیرد و رئیسجمهور فقط نقش اجراییات را دارد و او نیست که تعیین میکند که چه چیزی پیش برود یا برعکس. خاتمی، اما در بین دولتهای پس از جنگ بهترین عملکرد را داشته و آمارها نشان میدهد که در مقایسه با سایر دولتها در اکثر زمینهها عملکرد خوبی داشته است. شاید بتوان از منظر روانشناسی به این پدیده تدارکاتچی بودن خاتمی نگاه کرد. در تیپهای شخصیتی که شاید با آنها روبرو شده باشید تیپی وجود دارد به نام ISTJ که به آنها شخصیت تدارکاتچی گفته میشود.
در توضیح این تیپ شخصیتی در ابتداییترین منابع آمده است: «ویژگیهای معرف تدارکچیان یعنی صداقت، منطق عملی و تلاشهای خستگیناپذیر برای انجام وظیفه، آنها را به هسته اصلی بسیاری از خانوادهها و همچنین سازمانهایی تبدیل میکند که حامی سنتها، قوانین و استانداردها هستند، مانند سازمانهای قضایی، نهادهای نظارتی و ارتش. افراد دارای گونه شخصیتی تدارکچی از برعهده گرفتن مسئولیت اعمال خود لذت میبرند و به کاری که انجام میدهند افتخار میکنند. تدارکچیان در هنگام تلاش برای رسیدن به هدف از وقت و انرژی خود برای تمام کردن کار مربوط با دقت و صبر دریغ نمیکنند».
تدارکاتچی با این نگاه واقعا به عملکرد محمد خاتمی همخوانی دارد. او هر آنچه که باید را اجرا کرد و تا حد توانش پیش رفت. این به معنای منفعل بودن او نیست. بلکه تاثیرگذاری هم داشت، اما در اصل اجرایی بود. هر آنچه که توانست را انجام داد و آن چیزهایی که انجام نداد در حوزه اختیاراتش نبود. بد و خوب مسئولیتش را پذیرفت و سعی کرد با کمترین هزینه، بیشترین نتیجه را کسب کند. اما بسیاری از طرفداران او توقعاتی بیشتر داشتند. هر چند که خودش مدعی بیشتر از اینها نبود.
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد بسیاری بر این باور بودند که هسته قدرت یکدست شده و دیگر اینگونه نیست که جریاناتی در دل قدرت به دلیل اختلاف نظر با رئیسجمهور مشکلاتی به وجود بیاورند. اما ماجرای خانهنشینی ۱۱ روزه احمدینژاد این تصورات را بهم ریخت. هر چند پیش از آن نیز شایعاتی مبنی بر اختلافات شنیده میشد، اما تا به آن روز صحبت از اینکه رئیسجمهور برای خواسته خود دست به خانهنشینی زده قابل تصور نبود. محمود احمدینژاد، اما جزو آن دستهای نبود که کار خود را انجام دهد و برود. نه تنها در کار خود موفق نبود (بر اساس آنچه کارنامه او نشان میدهد) بلکه در مواردی از مناسبات پنهان قدرت نیز میگفت. به عنوان مثال در ماجرای برکناری منوچهر متکی از وزارت امور خارجه به آن شیوه غیر متعارف به صراحت اعلام کرد که متکی به دستور یا هماهنگی رئیسجمهور در سفر خارجی نبود و از جای دیگری دستور گرفته بود.
این مشکلات در ساختار قدرت تا حدی طبیعی است و البته بعضا مشکل ساز است. در دوره حسن روحانی، اما گویا این سطح از مشکلات بیش از اندازه شده و این بار مسائل ویژهتری میشنویم. از بی اطلاعی رئیسجمهور از گران کردن بنزین تا در جریان نبودن مجموعه دولت از حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی تا چند روز بعد از این اتفاق. رئیسجمهور این بار نه تدارکاتچی است و نه حتی کسی است که دست به اعتراض بزند. رئیسجمهور این بار حتی مطلع هم نیست. منفعل است. دور از ذهن نیست که اقداماتی نظیر حمله به پایگاه نظامی عین الاسد نیز بی خبر از مجموعه دولت صورت گرفته باشد.
دو حالت مشخص دارد. یا حسن روحانی در صحبتهای خود صادق است و خبر از این میدهد که جریانی در ساختار قدرت حضور دارند که رئیسجمهور و مجموعه زیر نظر آن نمیتوانند برای آن کاری کنند و اکثر کارها در حوزه اختیارات آنها صورت میگیرد. یا رئیسجمهور در حال پنهان کاری ضعف خود است و میخواهد کارنامه ضعیف خود را با این مسائل توجیه کند. البته می توان یک حالت سومی هم به این دو مورد اضافه کرد و آن ترکیبی از این دو مورد است.
حسن روحانی با برجام و ثبات اقتصادی که در دور اول به وجود آورده بود توانست اقدامات مفیدی برای کشور انجام دهد. همین مساله باعث شد که با کمک اصلاحطلبان سرمایه اجتماعی برای خود بسازد که در سال ۹۶ با پیروزی قاطع در رقابت با حریف سر سخت خود، آن را نشان داد. اما عملکرد بد دولت در ادامه و از بین رفتن دستاوردهای برجام و واکنشهای بی مورد از شخص روحانی در اعتراضات چند وقت اخیر و مفاسد اقتصادی در اطرافیان رئیسجمهور باعث شده که روحانی نتواند کاری کند. فشار بیرون و درون دولت آنقدر زیاد است که رئیسجمهور را از مقام مطلع بودن هم خارج کرده است.
روحانی حتی دیگر از فسادهای میلیارد دلاری هم صحبت نمیکند. او حتی در اعتراضش به شورای نگهبان نیز آنقدر محکم و مستدل نیست. چیزی شبیه به دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یا در مناظرههای انتخاباتی هم نیست. پس بهتر این است که وقت خود و مردم را نگیرد. به دلایل مختلف بعید است که بتواند کاری از پیش ببرد و همچنین با توجه به محدودیتهایی که دارد بعید است بتواند حرفی بزند و روشنگری کند. برای خودش و کشور بهتر این است که همین امروز استعفا دهد تا بر اساس اصل ۱۳۱ قانون اساسی شرایط پیش برود و رئیسجمهور جدید انتخاب شود. این بلاتکلیفی جامعه نسبت به فردی که به آن امید بسته بودند بسیار خطرناک است. با استعفای روحانی شاید جامعه از این بلاتکلیفی خارج شود.