بیژن عبدالکریمی، استاد برجسته فلسفه اعلام کرد

سکوت نخبگان گفتمان انقلاب به معنای تایید «اعتراضات» است

بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه درباره اعتراض‌های اخیر در کشورمان و سکوت برخی نخبگان گفت: در شرایط کنونی اغلب نخبگان سیاسی و فکری سکوت کرده‌اند. نکته مهم در سکوت نخبگان این است که برخی که در گفتمان انقلاب قرار داشتند با سکوتی که امروز کرده‌اند اعتراضات اخیر را تأیید می‌کنند. به نظر می‌رسد این افراد قصد دارند کینه خود را نسبت به گفتمان انقلاب جبران کنند.

کد خبر: ۱۴۰۱۲۵
۱۸:۲۲ - ۱۸ آبان ۱۴۰۱

دیدارنیوز: بیژن عبدالکریمی، استاد برجسته فلسفه و نویسنده کتاب‌های متعددی در زمینه فلسفه است. عبدالکریمی از منتقدان جدی نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ و علوم انسانی است و معتقد است باید رویکرد هستی‌شناسانه جایگزین رویکرد‌های تئولوژیک و ایدئولوژیک شود.

او بر بازخوانی سنت فکری متفکرانی همچون علی شریعتی و احمد فردید تأکید می‌کند و رویکرد صاحب نظرانی، چون عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان و محمد مجتهدشبستری را مورد نقد قرار داده است.

برای تحلیل و بررسی ریشه‌های اعتراضات اخیر و چشم‌انداز آینده ایران با عبدالکریمی گفتگو کرده‌ایم. عبدالکریمی معتقد است: «ما باید جوانانی که کف خیابان حضور دارند را به منزله فرشته‌های نجات قلمداد کنیم. حضور جوانان در خیابان‌ها عفونت‌ها را در بدنه گفتمان انقلاب نشان می‌دهد. نشان دادن بیماری می‌تواند ما را به خودآگاهی برساند. ما می‌توانستیم از این اعتراضات در راستای گام دوم انقلاب استفاده کنیم. متأسفانه به دلیل نگاه امنیتی و سیاسی به مسائل ما با یک بحران مواجه شده‌ایم. قدرت سیاسی باید تغییر نگاه را بپذیرد.»

در ادامه ماحصل این گفتگو را می‌خوانید.

اعتراضات اخیر در کشور نسبت به اعتراضات گذشته متفاوت بود. به نظر شما مهم‌ترین دلایل و ریشه‌های اعتراضات اخیر در کشور چه بود؟

در کشور دو قطب اجتماعی و سیاسی وجود دارد که به نظر می‌رسد یکی از این دو قطب نادیده گرفته شده است. واقعیت این است که گفتمان قدرت سیاسی قطب دیگر سیاسی را نمی‌بیند. به همین دلیل ما با شکاف اجتماعی مواجه هستیم. قدرت‌های خارجی و جریان‌های معاند نیز در این شکاف اجتماعی رخنه کرده‌اند. نظام سلطه و کشور‌های منطقه نیز از این شکاف استقبال می‌کنند. رسانه‌ها و فضای مجازی نیز در این وضعیت نقش دارند. مبنای شکل گیری این شکاف در درون ما قرار دارد. گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی هیچ گاه قطب دیگری را ندیده است. این گفتمان نیرو‌های سنتی را می‌بیند و به نیرو‌های مدرن چندان توجه نمی‌کند. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که نسل جدید فاصله عظیمی با نسل‌های گذشته دارد و در دوره پسامدرن زندگی می‌کنند. نسل جدید خیلی شفاف و صریح مطالبات خود را بیان می‌کند.

دلیل این مساله چیست؟

واقعیت این است که نسل جدید سلسله مراتب را نمی‌بیند. امروز ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن سلسله مراتب وجود ندارد. در جهان پیشینیان پدر در خانواده دارای مقام و منزلت بود. به عنوان مثال قسمت خوب غذا به پدر تعلق داشت و یا فرزند جرأت نمی‌کرد جلوی پدر پای خود را دراز کند. در گذشته در محیط دانشگاه هنگامی که استاد وارد کلاس می‌شد همه به احترام وی بلند می‌شدند. این در حالی است که امروز این اتفاق رخ نمی‌دهد و برخی از نسل جدید به جای استفاده از کلمه «شما» برای استاد خود آن را «تو» خطاب می‌کنند. در جهان معاصر و برای نسل جدید سلسله مراتب وجود ندارد. در محیط خانواده نیز مانند گذشته نیست که مرد بر زن سلطه داشته باشد و امروز زنان به میدان آمده‌اند. این نوعی تحولات آنتوپولوژیک است و بلکه اتفاقات سیاسی نیست. خطایی که امروز قدرت سیاسی انجام می‌دهد این است که این تحولات تاریخی و تمدنی را از منظر سیاسی نگاه می‌کند. قدرت سیاسی گمان می‌کند رفتاری که امروز نسل جدید انجام می‌دهد از سر لج بازی است و عکس‌العمل سیاسی است. خیر این طور نیست. نحوه بودن، اگزیستانس و هستی که دارد این چنین است. این یک وضعیت سیاسی نیست و به همین دلیل نمی‌توان با آن برخورد سیاسی کرد و اگر چنین اتفاقی رخ بدهد نتیجه عکس به‌همراه خواهد داشت.

اگر رفتار نسل جدید سیاسی نیست پس از چه جنسی است؟ ماهیت رفتار نسل جدید مبتنی بر چه آرمان‌ها و اهدافی است؟

نسل جدید در دنیای دیگری زندگی می‌کند. نسل جدید در جهان پسامدرن متولد شده و در این فضا رشد پیدا کرده‌اند. تحولات انقلاب صنعتی دوم پس از مدتی به نسل ما ملحق شد. این در حالی است که انقلاب صنعتی اول تنها انقلاب در صنعت نبود. این انقلاب به معنای این نبود که تنها دیگ‌های بخار را روی آتش گذاشتند وآب بخار شد و بخار چرخ دنده‌ها را به حرکت واداشت. در انقلاب صنعتی همه شئونات زندگی تغییر کرد. براساس این تغییرات روستا‌ها از بین رفتند، دهقانان به شهر مهاجرت کردند و به کارگر تبدیل شدند، کارخانه‌ها و حاشیه‌نشین‌ها شکل گرفتند، زن و مرد در کارخانه‌ها کار کردند، روابط جنسی دگرگون شد و فضای خانواده‌ها تغییر کرد. به یک معنا عالمیت عالم دگرگون شد. امروز جهان مدرن به بخشی از دنیای کهن تبدیل شده و دنیای جدیدی به نام دنیای پسامدرن به وجود آمده است. به تعبیر مارکس هر آنچه متصلب بود دود شد و به هوا رفت. این جهان از نظر مولفه‌های متافیزیکی، معرفت شناسی، مبانی اخلاقی یک جهان دیگر و انسان عصر جدید یک انسان جدید است. تفاوت این نسل با نسل‌های گذشته تنها یک تفاوت روانشناختی نیست، بلکه از نظر اپیستمولوژیک و آنتولوژیک متفاوت است. این موضوعی است که این گفتمان به آن نگاه عمیقی ندارد.

به چه دلایلی این گفتمان درک درستی از دغدغه‌های نسل جدید ندارد؟

این مهم‌ترین موضوعی است که امروز در بحران کنونی جامعه نقش داشته است. از سوی دیگر مطالبات انباشته شده که بی‌پاسخ گذاشته شده، نادیده گرفته شدن و دخالت نیرو‌های معاند و خارجی در به وجود آوردن شرایط پیچیده امروز جامعه ایران نقش داشته است. با این وجود اصل ماجرا این است که برخی در گفتمان انقلاب دیگری را نمی‌بیند. اگر به وضعیت ریاست جمهوری چند دهه اخیر نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که هر کدام از روسای جمهور کشور به دلایلی مطرود شده‌اند. نهاد‌های نظارتی که مسئولیت تأیید صلاحیت‌ها را برعهده داشتند باید رویکردی در پیش می‌گرفتند که امروز اعتراضات دارای «سر» می‌بود که با آن‌ها گفتگو صورت بگیرد. با این وجود چنین اتفاقی رخ نداد و برخی به شکل‌های مختلف رد صلاحیت شدند. در شرایط کنونی اغلب نخبگان سیاسی و فکری سکوت کرده‌اند. نکته مهم در سکوت نخبگان این است که برخی که در گفتمان انقلاب قرار داشتند با سکوتی که امروز کرده‌اند اعتراضات اخیر را تأیید می‌کنند. به نظر می‌رسد این افراد قصد دارند کینه خود را نسبت به گفتمان انقلاب جبران کنند.

در چنین شرایطی همواره این سوال تاریخی مطرح می‌شود که «چه باید کرد»؟

ما می‌توانیم این شرایط را به شرایط مثبتی تبدیل کنیم. ما باید جوانانی که کف خیابان حضور دارند را به منزله فرشته‌های نجات قلمداد کنیم. حضور جوانان در خیابان‌ها آسیب‌ها را در بدنه گفتمان انقلاب نشان می‌دهد. نشان دادن بیماری و عفونت می‌تواند ما را به خودآگاهی برساند. ما می‌توانستیم از این اعتراضات در راستای گام دوم انقلاب استفاده کنیم. متأسفانه به دلیل نگاه امنیتی و سیاسی به مسائل ما با یک بحران مواجه شده‌ایم. خشونت نمی‌تواند در جامعه برای مدت زیادی وجود داشته باشد و اگر داشته باشد پیامد‌های منفی دیگری به‌همراه خواهد آورد. نباید اجازه داد با ادامه خشونت‌ها همه ارزش‌ها از بین برود. در چنین شرایطی ما با تحریم‌ها، فشار‌های نظام سلطه و اختلافات داخلی مواجه می‌شویم که وضعیت زندگی مردم را تحت تأثیر قرار خواهد داد. اگر اتفاق ناگواری در کشور رخ بدهد تا چند دهه زندگی در ایران نابود خواهد شد. به همین دلیل من معتقدم گفتمان انقلاب و جمهوری اسلامی باید نوع نگاه خود را به برخی مسائل مختلف تغییر بدهد. نباید صورت مسأله را پاک کرد و به جای حل مسائل آن‌ها را رها کرد.

اگر نگاه به مسائل مختلف توسط این گفتمان تغییر نکند با بحران اجتماعی مواجه می‌شود. این وضعیت مانند خانواده‌ای است که شاید والدین آن از همدیگر طلاق نگیرند، اما طلاق عاطفی شکل خواهد گرفت. در چنین خانواده‌ای آرامش وجود نخواهد داشت و ما همواره با شرایط آتش زیر خاکستر مواجه خواهیم بود و با هر اتفاقی این احتمال وجود دارد که این آتش سر باز کند. امروز با رویکرد متناقضی مواجه شده‌ایم. به عنوان مثال نه می‌تواند فضای مجازی را ببیند و نه می‌تواند فضای مجازی را باز بگذارد. از سوی دیگر نه می‌تواند بخش‌هایی از آزادی‌های سیاسی را بپذیرد و نه می‌تواند در مقابل گفتمان‌های دیگر واکنش مناسبی از خود نشان بدهد. این تعارفات در نهایت این گفتمان را ضعیف خواهد کرد. تنها یک راه‌حل وجود دارد و آن نیز این است که نگاه خود را تغییر بدهد. تغییر نگاه در زمینه سیاست خارجی نیست، بلکه به معنای این است که باید در داخل کشور این تغییر ایجاد شود. این تغییر نگاه به معنای کوتاه آمدن در مقابل نظام سلطه نیست. اگر قرار است در مقابل نظام سلطه دستاورد‌های خود را از دست ندهیم باید مردم را با خود همراه کنیم. این افراد گمان می‌کنند در حدود ۲۰ درصد جامعه مخالف هستند و ۲۰ درصد دیگر نیز با آن‌ها همراه هستند و بقیه نیز جمعیت خاکستری را تشکیل می‌دهند. این تحلیل واقع‌بینانه نیست. شرایط جامعه امروز ایران به شکلی است که این احتمال که جمعیت خاکستری به معترضان بپیوندند وجود دارد. به همین دلیل نیز نباید تحلیل‌هایی از شرایط کنونی ارائه داد که واقعی نیست.

احسان انصاری - آرمان ملی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: