بازی دو‌سر‌باخت پوتین در حمله نظامی به اوکراین

به نظر می‌رسد ادامه مسیر نظامی که پوتین در پیش گرفته است، می‌تواند این کشور را به شکل کامل در دام غرب گرفتار کرده و پافشاری بر این مسیر اشتباه، باعث وارد‌شدن خسارت سنگین به اقتصاد روسیه شده و انزوای بیشتر این کشور در عرصه بین‌المللی را رقم بزند.

کد خبر: ۱۲۴۰۸۴
۱۳:۵۱ - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰

دیدارنیوز: بالاخره با وجود پیش‌بینی رهبران کشور‌های غربی و بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی مبنی‌برحمله قطعی پوتین به اوکراین و انکار این موضوع از سوی بالاترین مقامات روسیه، نیرو‌های نظامی روسیه از پنجشنبه دو هفته پیش حمله نظامی همه‌جانبه‌ای را در سه سطح زمینی، هوایی و دریایی علیه اوکراین آغاز کردند.

از آغاز این تهاجم نظامی که پوتین آن را عملیات ویژه نام‌گذاری کرده است، تحلیل‌های مختلفی از سوی محافل سیاسی و رسانه‌های بین‌المللی ارائه شده است، ولی به نظر می‌رسد با رجوع به دو نظریه مطرح در روابط بین‌الملل یعنی نظریه ایدئالیسم (آرمان‌گرایی) و نظریه رئالیسم (واقع‌گرایی) بهتر بتوان حوادث اخیر در اوکراین را تحلیل کرد.

طرفداران نظریه ایدئالیسم یک تفسیر اخلاقی از مناسبات حاکم بر روابط بین‌الملل ارائه می‌دهند و معتقدند در چارچوب نهادها، قوانین و مقررات بین‌المللی و با اتکا به سازمان‌ها و حقوق بین‌الملل و همچنین با احترام به اصل حاکمیت و تمامیت ارضی کشور‌ها می‌توان بسیاری از اختلافات و منازعات را از طریق دیپلماسی و به‌صورت مسالمت‌آمیز حل‌وفصل کرد و مانع وقوع جنگ میان کشور‌ها شد. اگر بخواهیم براساس نظریه ایدئالیسم عملکرد رهبران روسیه را در این بحران تحلیل کنیم، باید اذعان کنیم در چارچوب این نظریه تلاش‌های روسیه در دو دهه اخیر برای مقابله با پیشروی ناتو به شرق و مرز‌های امنیتی روسیه بی‌نتیجه مانده و با توجه به شرایط در‌حال گذار نظام بین‌الملل و شکل‌گیری قطب‌های جدید قدرت، این نظریه در بسیاری از موارد قدرت تبیین‌کنندگی خود را برای حل‌وفصل منازعات از دست داده و به یک نظریه بی‌اثر در نظام بین‌الملل تبدیل شده است؛ چرا‌که در حمله روسیه به اوکراین به ابتدایی‌ترین اصول حقوق بین‌الملل یعنی اصل احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی این کشور اعتنایی نشده است و رهبران روسیه به این نتیجه رسیده‌اند که با توسل به راه‌های مسالمت‌آمیز نمی‌توانند از پیشروی ناتو به سمت شرق و مرز‌های امنیتی خود جلوگیری کنند.

از سوی دیگر اگر در چارچوب نظریه رئالیستی بخواهیم اقدام روسیه را تحلیل کنیم، به نظر می‌رسد رفتار روسیه در حمله به اوکراین در انطباق کامل با توصیه‌ها و پیشنهاد‌های طرفداران این نظریه بوده و رهبران این کشور با توسل به زور سعی دارند تهدیدات امنیتی ناشی از عضویت اوکراین در ناتو را با اقدام نظامی خنثی کنند.

رئالیست‌ها معتقدند قانون جنگل بر نظام بین‌الملل حاکم است و به همین دلیل از نظر آن‌ها اصول اخلاقی و قوانین و مقررات بین‌المللی در حل‌وفصل منازعات نقش چندانی ندارند. قدرت و موازنه قدرت از مفاهیم اساسی طرفداران این نظریه به حساب می‌آید و آن‌ها بر این باورند که برای بقا و رفع هرگونه تهدیدخارجی باید تا آنجا که امکان دارد، قدرت کشور‌ها افزایش یافته تا از این طریق موازنه در سطوح مختلف میان کشور‌ها برقرار شود. از نظر رئالیست‌ها امنیت یک کشور بالاترین ارزش است و بر سر آن نمی‌توان با هیچ‌کس معامله کرد و به همین دلیل برای حفظ و به‌دست‌آوردن آن هر نوع اقدام از جمله اقدام نظامی و جنگ را قابل‌توجیه می‌دانند. با اشاره به اصول و مفاهیم مندرج در نظریه رئالیسم می‌توان گفت رهبران روسیه حمله به اوکراین را در چارچوب منافع ملی و مقابله با تهدیدات امنیتی این کشور که طی دو دهه بر امنیت روسیه سایه افکنده است، ارزیابی می‌کنند.

بر اساس تعالیم این نظریه، هیچ قدرتی اجازه نمی‌دهد کشور‌های دیگر در مرز‌های جغرافیایی آن‌ها حضور یافته و امنیت آن‌ها را تهدید کنند. برای مثال آمریکا هرگز اجازه نمی‌دهد روسیه یا چین در آمریکای لاتین که حیاط‌خلوت آمریکا به حساب می‌آید، حضور یافته و با ایجاد پایگاه نظامی، امنیت آمریکا را تهدید کنند. به عنوان یک نمونه تاریخی، اقدام اتحاد جماهیر شوروی به رهبری خروشچف در سال ۱۹۶۲ برای استقرار تسلیحات اتمی درکوبا با واکنش تند کندی، رئیس‌جمهور وقت آمریکا مواجه شد و اگر رهبران شوروی در آن مقطع از خواسته خود عقب‌نشینی نمی‌کردند، شاید جهان جنگ جهانی دیگری را تجربه می‌کرد.

در بحران اوکراین نیز روس‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست پیشروی ناتو به شرق و عضوگیری از جمهوری‌های منفک‌شده از شوروی سابق نه‌تن‌ها امنیت این کشور را تهدید می‌کند بلکه در صورت کوتاه‌آمدن روسیه و عضویت اوکراین در ناتو، سایر جمهوری‌ها نیز در آینده به این سمت‌وسو متمایل می‌شوند. واقعیت آن است که پوتین برای مقابله با این نوع تهدیدات حاضر به هیچ‌گونه نرمش و مماشاتی نیست و با ورود به جنگ، دست به قماری زده است که معلوم نیست این اقدام وی چه تبعات منفی‌ای را در حوزه سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی برای روسیه به دنبال خواهد داشت.

به نظر می‌رسد پوتین قبل از حمله به اوکراین بر سر یک دوراهی سخت قرار گرفته بود یا باید تسلیم می‌شد و چشم خود را به عضویت اوکراین در ناتو می‌بست که البته این اقدام با روحیات روان‌شناختی پوتین که به دنبال احیای قدرت روسیه در طراز جهانی است و با دکترین امنیتی این کشور هم‌خوانی ندارد یا اینکه با حمله به اوکراین و توسل به زور به کشور‌های غربی و به سایر جمهوری‌های جداشده از روسیه این پیام را بدهد که روسیه حضور ناتو در مرز‌های امنیتی خود را تحت هیچ شرایطی تحمل نکرده و در این ارتباط حاضر به مقابله با غرب در هر سطحی است.

البته این موضوع را نمی‌توان از نظر دور داشت که دولت‌های غربی و آمریکا مانند یک شطرنج‌باز حرفه‌ای صحنه‌ای را برای روسیه طراحی کرده‌اند که انتخاب هر‌یک از مسیر‌ها باعث به‌مخاطره‌افتادن منافع روسیه و بازنده‌شدن این کشور بر سر هر دو معادله شود. انتخاب مسیر اول اعتبار سیاسی و نظامی روسیه را نشانه رفته و انتخاب مسیر دوم که عملا از طرف پوتین عملیاتی شده است، قدرت و توان اقتصادی این کشور را مورد هدف قرار داده است. به نظر می‌رسد ورود روسیه به فاز نظامی باعث خواهد شد تحریم‌های سنگینی از سوی دولت‌های غربی علیه این کشور وضع شود و روسیه را در وضعیتی قرار دهد که حتی برخی از کشور‌های دوست روسیه از جمله چین نیز نتوانند در قبال این تحریم‌ها از این کشور حمایت کنند.

با اعمال تحریم‌های سنگین، دولت‌های غربی درصدد هستند بدون رویارویی مستقیم نظامی و شلیک حتی یک گلوله، اقتصاد شکننده روسیه را با بحران جدی مواجه کنند. از طرف دیگر دولت‌های غربی این فرصت را خواهند داشت که در سطح جهانی موج سنگینی بر علیه روسیه ایجاد کرده و با بسیج‌کردن افکار عمومی جهانی در مخالفت با جنگ و حمله نظامی روسیه به اوکراین، این کشور را در عرصه جهانی به انزوای کامل سوق دهند.

به نظر می‌رسد رهبران روسیه با انتخاب یک مسیر بینابینی می‌توانستند از ورود به این شرایط سخت و پیچیده پرهیز کرده و قبل از حمله به اوکراین بحران شکل‌گرفته را به‌صورت عقلایی مدیریت کنند. پوتین می‌توانست با کنار‌گذاشتن گزینه نظامی و از طریق ابزار‌های کارآمد دیپلماتیک و اقتصادی به اوکراین و به‌ویژه کشور‌های اروپایی که به‌خصوص در حوزه انرژی به‌شدت به روسیه وابسته هستند، این پیام را منتقل کند که برای جلوگیری از شکل‌گیری یک بحران بین‌المللی مانع عضویت اوکراین در ناتو شوند.

به نظر می‌رسد ادامه مسیر نظامی که پوتین در پیش گرفته است، می‌تواند این کشور را به شکل کامل در دام غرب گرفتار کرده و پافشاری بر این مسیر اشتباه، باعث وارد‌شدن خسارت سنگین به اقتصاد روسیه شده و انزوای بیشتر این کشور در عرصه بین‌المللی را رقم بزند.

روسیه ضعیف‌شده بخشی از برنامه‌ای است تا با مهار این کشور، کشور‌های غربی بتوانند به سراغ اژد‌های زرد بروند؛ چرا‌که در‌حال‌حاضر مهار چین مهم‌ترین اولویت دولت‌های غربی و ازجمله آمریکاست و آن‌ها بر این باورند اگر نتوانند چین را در این مقطع مهار کنند، در آینده این کشور غیر‌قابل‌مهار شده و باید در مقابل این کشور سر تعظیم فرود آورند.

‌‌محمد رضاپور - کارشناس مسائل بین‌المللی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: