کلاس درس در خیابان؛ معلمان باز هم به ما درس دادند

دیروز اعتراضات معلمان خبر اول ایران بود. اعتراضاتی که ناظران را به شگفتی و تحسین واداشت و درس‌های بسیاری برای مسئولان و گروه‌های اجتماعی و سیاسی داشت.

کد خبر: ۱۱۶۴۰۲
۱۷:۰۵ - ۲۳ آذر ۱۴۰۰

دیدارنیوز – رسول شکوهی*: حتما فیلم‌ها و عکس‌هایی که از اعتراضات معلمان در چند وقت اخیر و مخصوصا اعتراضات دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰ منتشر شده را دیده اید. اگر ندیده اید توصیه می‌کنم که حتما قبل از مطالعه این متن به سراغ آن‌ها بروید و تجمع باشکوه معلمان در سطح کشور را ببینید. هشتگ #اعتراضات_سراسری_معلمان شما را در پیدا کردن عکس‌ها و فیلم‌های این تجمع در سطح کشور کمک خواهد کرد.

چند وقتی می‌شود که معلمان سطح کشور با ساماندهی «شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران» تجمعاتی را در سطح کشور برگزار می‌کند. در تهران مقابل مجلس شورای اسلامی و در شهر‌های دیگر در مقابل اداره کل آموزش و پرورش استان یا شهرستان. علت برگزاری این تجمعات اعتراضی هم به صورت کلی مطالبات فرهنگیان است که در حوزه نظام رتبه بندی معلمان و همسان سازی حقوق بازنشستگان بیشتر خود را نشان می‌دهد.

معلمان این بار مدرسه و کلاس درس را به خیابان آوردند و به جامعه ایران و مسئولان از صدر تا ذیل درس‌های مختلفی دادند. معلمان این بار هم تعلیم و تربیت را تعطیل نکردند، ولی دیگر ریاضی و فارسی و ... به دانش آموزان یاد ندادند و کل جامعه ایران را به این کلاس درس آوردند. قرار است با هم این درس‌ها را مرور کنیم.

یک. اولین درسی که معلمان به مسئولان و جامعه دادند این بود که وقتی طبقه متوسط فرهنگی دست به اعتراض می‌زند این اعتراض با اعتراضاتی که در گذشته دیدیم متفاوت است و باید این تفاوت‌ها را فهمید. اکثر معلمانی که در این اعتراضات حضور داشتند نیروی رسمی آموزش و پرورش بودند. هر چند که گفته می‌شود که معلم کارمند نیست و نباید با نگاه کارمندی آن‌ها را دید، ولی در وضعیت فعلی معلمان کارمندان دولت محسوب می‌شوند. وقتی معلمانی که با چندین مرحله آزمون و گزینش‌های سفت و سخت جذب دولت شده اند دست به اعتراض می‌زنند اگر دیگر گروه‌های اجتماعی پا به میدان اعتراض بگذارند چه خواهد شد؟ نباید این تصور به وجود بیاید که نیروی رسمی دولت راضی است و نیازی ندارد و همواره حامی حکمرانان است. قانونگذاران و سیاست ورزان در چند دهه با بی تدبیری و  ناکارآمدی کار را به جایی کشاندند که یک طبقه متوسط فرهنگی هم به خیابان بیاید و برای مطالبات خود شعار بدهد. درس اول این بود که وقتی معلمان نجیب و فرهیخته به ستوه آمده اند و اعتراض می‌کنند فردا روزی اگر دیگر گروه‌های اجتماعی دست به اعتراض زدند نباید تعجب کرد. اعتراض معلمان را اگر در سطح اعتراض به حقوق ماهیانه خلاصه کنیم ساده انگاری است.

دو. دومین درسی که معلمان به جامعه و مسئولان دادند لزوم توجه به تشکل‌ها و کار تشکلی است. فرهنگیان جزو معدود گروه‌های اجتماعی هستند که از سازمان و تشکل برخوردارند و به خوبی از این بستر استفاده کردند. یکی از راه‌های کنش اجتماعی بهره گیری از ظرفیت تشکل‌های صنفی است. تشکل‌های معلمان می‌توانند برای معلمان کاری کنند و این قاعده درباره دیگر گروه‌های اجتماعی مانند کارگران و پرستاران و دانشجویان و ... صادق است. جامعه باید درس بگیرد که برای مطالبه گری و احقاق حقوق خود باید به سراغ تشکل‌ها برود و با در کنار هم بودن مسائل و مشکلات و بحران‌های خود را سامان دهد. مسئولان نیز باید بدانند که ارتباط با تشکل‌هایی که صدای بخشی از جامعه هستند و به صورت مشخص مطالبه گری می‌کنند برای مدیریت جامعه راحت‌تر است و هر چه تشکل‌ها قوی‌تر باشند جامعه قوی تری خواهیم داشت. اگر این درس را بیاموزند دیگر رویکرد‌های قهری و حذفی با تشکل‌ها رخ نمی‌دهد و شاهد به زندان رفتن و محرومیت‌های مختلف فعالین صنفی معلمان نخواهیم بود. نکته‌ای که در شعار‌های معلمان نیز شنیده می‌شد: «معلم زندانی آزاد باید گردد».

سه. سومین درسی که معلمان به جامعه و مسئولان دادند در شیوه اعتراضاتشان بود. در هیچ کدام از تجمعات معلمان شاهد خشونت نبودیم. وقتی یک طبقه متوسط فرهنگی دست به اعتراض می‌زند خشونت دیده نمی‌شود و همواره در آرامش، ولی با جدیت مطالبات خود را مطرح می‌کردند. مسئولان باید از این اتفاق درس بگیرند که وقتی اعتراضاتی با مرکزیت معلمان به وجود می‌آید باید به چشم یک فرصت به این مساله نگاه کنند و نگاه‌های های امنیتی و انتظامی را کنار بگذارند. آن‌ها باید بدانند که با گروهی طرف هستند که اهل گفتگو است و همواره از خشونت ورزی فاصله گرفته است. آن‌ها باید بدانند که نمی‌توان اعتراضات معلمان را به عوامل خارجی یا نفوذ گروه‌های جاسوسی نسبت داد و کافی است که حرف‌های آن‌ها را بشنوند و با آن‌ها گفتگو کنند. مسئولان باید این درس مهم را بیاموزند که وقت اعتراضات با محوریت فرهنگیان شکل گرفته می‌توان با هزینه کمتری آن اعتراض را برطرف کرد، ولی اگر دیگر گروه‌های اجتماعی که احتمالا معذوریت‌های معلمان برای شیوه‌های اعتراض را ندارند به خیابان بیایند دیگر نمی‌توان به راحتی مسائل را مدیریت کرد.

چهار. درس دیگری که معلمان به ما دادند این بود که اگر در گذشته یک دوگانه مرکز و پیرامون غالب بود و در بسیاری از مسائل مرکز و شهر‌های بزرگ بر همه چیز سیطره داشتند در این مورد دیگر خبری از این سیطره نبود. اعتراضات در اکثر نقاط کشور شکل گرفت و از بزرگترین شهر‌ها تا کوچک‌ترین شهر‌های کشور به اعتراضات پیوستند. در ماجرای اعتراضات معلمان دیگر فرقی بین مرکز و پیرامون وجود ندارد و معلمان به دیگر گروه‌های اجتماعی یاد دادند که نباید منتظر اتفاقی در مرکز باشند و با تشکل یابی می‌توانند در راستای مطالبات خود گام بردارند. نه تنها مرکز نسبت به پیرامون بی تفاوت نیست بلکه پیرامون می‌تواند خود را به مرکز هم تحمیل کند. مسئولان نیز باید بیاموزند که دیگر اعتراضات معلمان در تهران مطرح نیست و آن‌ها هم نگاه مرکز نشینی خود را باید تغییر دهند.

پنج. در یکی از فیلم‌هایی که از اعتراضات معلمان جلوی مجلس شورای اسلامی منتشر شده می‌بینیم که درگیری بین معترضین و احتمالا ماموران انتظامی امنیتی به وجود آمده و فریاد «بی ...» معلمان بلند می‌شود. این واکنش و اعتراض و ... خطاب کردن معلمان با اعتراضات گذشته و استفاده از عبارت‌هایی به مراتب تندتر کاملا متفاوت است. وقتی یک شهروند عادی نسبت به مخاطبش -که می‌تواند یک مسئول رده بالا یا یک مامور انتظامی باشد – تندی می‌کند با تندی کردن یک معلم فرق می‌کند. در جامعه‌ای که در بحران است و نارضایتی در حد بالایی قرار دارد و شکاف‌های اجتماعی هر روز عمیق‌تر می‌شود، گروهی از متخصصان و دلسوزان و نجیبان و فرهیختگان جامعه دست به اعتراض می‌زنند باید آن‌ها را روی چشمانمان بگذاریم. اعتراض آرام در چارچوب تشکل‌های سازمان یافته باید به الگو تبدیل شود. اگر صدای معلمان را نشنویم و برای آن کاری نکنیم در آینده صدای معلمان و دیگر گروه‌های اجتماعی قطعا کر کننده خواهد بود. چندین دهه در دولت‌های مختلف صدای معلمان شنیده نشد و هر بار که اعتراضی از جانب آن‌ها مطرح شد با گزاره‌هایی کلیشه‌ای و تکراری مانند «پول نیست» به آن پاسخ دادند. بهتر نیست که از سیاست خارجی پر هزینه و بودجه نهاد‌های خاص بگذریم و آن را به آموزش و پرورش برسانیم و منفعت همه را به جای منفعت گروه‌های خاص انتخاب کنیم؟

شش. «من یک معلمم، آمده ام به دانش آموزانم بیاموزم که حق گرفتنی است!» این‌ها جملاتی است که روی کاغذی که یک معلم بدست داشت نوشته شده بود. این معلم نه تنها به دانش آموزان امروزش بلکه به همه ما که شاید روزی دانش آموزش بودیم درس داد. جامعه و مسئولان و حتی نیرو‌های امنیتی انتظامی اگر به این عکس‌ها و فیلم‌ها دقیق‌تر نگاه کنند شاید چهره‌های آشنایی را بیابند که روزی در کلاس‌های آن‌ها شاگردی می‌کردند. اگر آن زمان جایگاه معلم را درک نکردیم و امروز به این وضع رسیده ایم تقصیر همه ما است. امروز اگر درس‌هایی که آن‌ها در تجمعات اعتراضی خود به ما ارائه کردند را یاد نگیریم چه می‌شود؟ از امتحانات سربلند بیرون خواهیم آمد؟ بعید می‌دانم.

*روزنامه نگار حوزه آموزش و پرورش

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: