"شنای پروانه" ماجرای فیلمی است از پروانه (طناز طباطبایی) که در استخر مشغول آموزش شنا بوده و حالا به بیرون درز کرده و در شهر دست به دست می شود. همسرش (امیر آقایی) نیز در قامت یکی از بزرگترین اشرار و اراذل شهر، از سر جنونی وابسته به مسئله غیرت، شروع به خون و خونریزی می کند. "شنای پروانه" با رویکردی کاملا اجتماعی، ضمن ارائه یک داستان گیرا که با دقت و مهارت کافی در پرداخت گرهها و هزارتوها موفق شده گیرا و جذاب جلوه کند، نگاه تحلیلی اش را در همان عنصر داستانی، در ناخودآگاه مخاطبش جای می دهد. در واقع آنچه می بینیم، نه یک قصهی صرفا سرگرم کننده، که با زیرمتنی لایه بندی شده در رابطه با معضل اراذل پروری است. گاهی مقصر این پرورش را نیز جامعه و گاهی حتی خانواده معرفی می کند.
دیدارنیوز ـ
ایمان رضایی: "شنای پروانه" که اولین ساخته فیلمساز نام آشنای عرصه فیلمسازی کوتاه، «محمد کارت» محسوب می شود، فیلمی است تماشاگرپسند، خوش ریتم و درگیرکننده. کارت داستانش را میان جهان اراذل جنوب تهران پیش می برد. ماجرا، ماجرای فیلمی است از پروانه (طناز طباطبایی) که در استخر مشغول آموزش شنا بوده و حالا به بیرون درز کرده و در شهر دست به دست می شود. همسرش (امیر آقایی) نیز در قامت یکی از بزرگترین اشرار و اراذل شهر، از سر جنونی وابسته به مسئله غیرت، شروع به خون و خونریزی می کند.
فیلم تا حدود زیادی متکی به فیلمنامهی مملو از جزئیات و پیچیدگی است. این پیچیدگیها گاهی منجر به غافلگیریها و تاثیرگذاریهایی است که فیلم را از همین جهت، تغذیه و تامین می کنند. در واقع حجت (جواد عزتی)، به عنوان شخصیتی که هرگز در این وادیها (گردن کشیها و آشوبگری ها) حضور نداشته، اما به لطف برادرش برای همه محترم و عزیز شمرده می شود، برای اولین بار پا به این فضا می گذارد تا پروسه پیدا کردن شخصی که مسبب پخش شدن فیلم است را پیگیری کند.
مخاطب نیز تا حدودی با نقطه نظر حجت پیش می رود تا به عنوان یک تازه وارد، حضوری پر ماجرا و کنجکاوی برانگیز را میان این ریشهای بلند و خالکوبیهای آنچنانی تجربه کند. این اراذل تصویر شده، به وفور در بخشهایی از فیلم، به جانوارانی غیر انسانی تشبیه شده اند. موجوداتی که گویی دیگر توان فکر ندارند، نمی توان از آنها انتظار منطق داشت و به طور کلی آنچه که برایشان مطرح است، دود و الکل و رفیق محسوب می شود. چه بسا ناموس پرستی آنان نیز در راستای حمایت از یک رفیق یا حفظ آبروی خود یا رفیقشان در محله است.
فیلمساز با ورودی آمیخته به شناخت و دقت به محافل این قشر از جامعه، عادات و آداب آنها را در میان قصهی رمانتیک/جنایی اش برای مخاطب باز می کند. اتفاق مثبتی که در راستای این بازپرداخت به چشم می خورد نیز آن است که از هیچکدامشان کاراکترهای مطلقا سیاه نمی سازد، بلکه همه آنها را به نوعی قربانی شرایط می داند.
"شنای پروانه" با رویکردی کاملا اجتماعی، ضمن ارائه یک داستان گیرا که با دقت و مهارت کافی در پرداخت گرهها و هزارتوها موفق شده گیرا و جذاب جلوه کند، نگاه تحلیلی اش را در همان عنصر داستانی، در ناخودآگاه مخاطبش جای می دهد. در واقع آنچه می بینیم، نه یک قصهی صرفا سرگرم کننده، که با زیرمتنی لایه بندی شده در رابطه با معضل اراذل پروری است. گاهی مقصر این پرورش را نیز جامعه و گاهی حتی خانواده معرفی می کند. مادری که دائما محبتهای بی موردش را نثار فرزند شرورش کرده تا مقوله "شرور" بودن برایش مسئلهای عادی و طبیعی قلمداد شود. پروسهای که طبق نگاه فیلم، منجر به رشد تفکری شده که "یک بودن در محله" را مهمترین دغدغه فردی می داند. آدمهایی که دم از مرام و معرفت می زنند، اما از منفعتشان نیز با قمه و چماق دفاع می کنند. وجدانشان مُرده و محدودهی دیدشان تنها شامل خودخواهیها و ادعاهای آنچنانی است. رؤیای رییس بودن دارند و تعداد بالای رفقایشان در یک دعوای خیابانی، افتخاری شگرف برایشان محسوب می شود.
اما برگ برنده شنای پروانه، نه در این تحلیل مستندوار و مرور معضلهای معاصر و امروزی، که ساختاری استاندارد و مقبول در زمینه "فرم سازی" است. هرچند که فیلمساز برای حفظ و جذب مخاطب، چندان دست به کارهای عجیب و خلاقانه نمی زند (که اصلا زمینه موضوعی فیلم هم به آن نیازی ندارد)، اما فیلم در رعایت قواعد آکادمیک و امتحان پس دادهی مخاطب مداری کاملا حرفهای ظاهر می شود. داد و فریادها و سر و صداهایش را همانقدر به اندازه استفاده می کند که سکوت و سکون را نیز. دوربینش را همانقدر تحت کنترل دارد که بازیگرانش را. بازسازی یک سری موقعیتهای خاص که توسط هرکسی دیده نشده (قمارخانه زیرزمینی، محل تولید و فروش مشروبات تقلبی و ...) از آن ویژگیهایی است که حتی اگر داستان "شنای پروانه" برای مخاطب جذاب نباشد، وارد عمل شده و تا پایان، تماشاگرش را کنجکاو نگه می دارد. خلاصهتر آنکه محمد کارت، با آن رزومه موفق فیلمهای کوتاهش، فیلمساز جوان و تازه کاری است که می توان به او فرصت دیده شدن و طی کردن ترقی را داد.