"خون شد" تا حدودی یادآور همان فضای به اصطلاح "کوچه بازاری" کیمیایی است. روشی که با تکرار و تالیف حرفهای، در مسیری قرار گرفت که حالا می توان به عنوان شکلی از "سبک پردازی" به آن نگرید. فیلم تا حدود زیادی تحت تاثیر همان الگوها و فرمولاسیونهای سابق فیلمساز است. قهرمانی که کم حرف می زند و بیشتر عمل می کند، پس از مدت زیادی غیبت به خانه برمی گردد و خانه را از چنگ غریبه در می آورد. در واقع «خون شد» با پا گذاشتن به دنیای شخصی و آشنای کیمیایی، حالا سودای حفظ خانه و خانواده را دارد. ضربهی وارد شده به "خون شد" آن است که فیلمساز خسته و پا به سن گذاشتهی این روزها، دیگر چندان حوصله دقت و ظرافت در کارگردانی را ندارد. حتی چندان خبری از آن استعداد درخشان فیلمنامه نویسی هم نیست. فیلم از لحاظ تکنیکی به طور جدی ماقبل استانداردهایی است که از فیلم سازی حرفهای باید انتظار داشت.
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: این طور به نظر می رسد که مسعود کیمیایی، نامی که برای سالها و دهه ها به عنوان خاستگاه نبوغی منحصر به فرد در سینمای ایران شناخته می شد، حالا آرام آرام گام هایش را به سوی "پایان" برمی دارد. خالق فیلم های ماندگاری، چون "قیصر"، "گوزنها"، "دندان مار" و ... که زمانی دیالوگ هایشان در بین عموم مردم جا افتاده بودند و تکرار می شدند، امروز دیگر از آن نبوغ و درخشش فاصله گرفته و رفته رفته آن توان ماورایی خود را از دست داده است.
"خون شد" تا حدودی یادآور همان فضای به اصطلاح "کوچه بازاری" کیمیایی است. روشی که با تکرار و تالیف حرفهای، در مسیری قرار گرفت که حالا می توان به عنوان شکلی از "سبک پردازی" به آن نگرید. فیلم تا حدود زیادی تحت تاثیر همان الگوها و فرمولاسیونهای سابق فیلمساز است. قهرمانی که کم حرف می زند و بیشتر عمل می کند، پس از مدت زیادی غیبت به خانه برمی گردد و خانه را از چنگ غریبه در می آورد.
در واقع «خون شد» با پا گذاشتن به دنیای شخصی و آشنای کیمیایی، حالا سودای حفظ خانه و خانواده را دارد. "فیضی" با بازی سعید آقاخانی شمایل همان قهرمانی را شکل می دهد که در گرمابه حمام می کند و با پاشنه کش، کفش به پا می کند. چاقوی ضامن دار را "آهن" می خواند و جز کت و شلوار، چیزی نمی پوشد. اما آنچه که حالا برای کیمیایی حتی از پردازش قهرمانش پیشی گرفته، مسئلهی "خانه" است. به وفور در صحنهها و دیالوگهایی شاهد ستایش از خانه و خانواده هستیم؛ در حالی که خانهی "خون شد" در آغاز با ویرانه تفاوتی ندارد.
مسیر روایت فیلم کاملا شبیه به "قیصر" پیش می رود. فیضیِ تازه بازگشته، شروع به پیدا کردن و جمع کردن خواهران و برادرانش می کند، برادری که خود را کنج یک تیمارستان زندانی کرده و دو خواهری که به آوارگی روی آورده اند. فیضی مسیری پله پله و مرحله وار را تا پایان طی می کند تا هم سند خانه و هم آدم هایش را دوباره به دست آورد. خون بازیها و چاقوکشیها دوباره سر از لاک بیرون آورده و در کنار دیالوگهایی که تنها از کیمیایی انتظارشان را داریم، خودنمایی می کنند.
به طور کلی جهان فیلم را آدمهایی تشکیل داده اند که ذاتا دلنشین حرف می زنند، اما در اجتماعی متعفن به سر می برند. شهری که در هر گوشه و کنارش دعوا و درگیری است، گاهی در یک مغازه کوچک یا گاهی در یک کوچه خلوت. گویی این حجم از خشم و عصبانیت بین مردم عادی شده و ساده جلوه می کند. چه بسا اشارهای مستقیم نیز به این مسئله شده، زمانی که یک دیوانه در تیمارستان اذعان می کند که "اینجا همه شوخی شوخی همدیگه رو میزنن، ولی اون بیرون همه جدی جدی همدیگه رو میکشن".
نگاه فیلمساز نیز بر این مبنا بوده که حالا تنها پناه باقی مانده، همان خانه است. همان حوض میان حیاط یا همان کنج کنار پنجره. حتی رفیق خوب هم چندان ماندنی نیست، اما برادر پا به پایت جان می دهد. معمولا چنین ابراز احساساتی در مدیوم سینما نیز با اغراق و بزرگ نمایی درآمیخته شده تا بتواند آن میزان تاثیرگذاری را تحقق ببخشد، اما پاشنه آشیل "خون شد" اساسا از جای دیگری است.
ضربهی وارد شده به "خون شد" آن است که فیلمساز خسته و پا به سن گذاشتهی این روزها، دیگر چندان حوصله دقت و ظرافت در کارگردانی را ندارد. حتی چندان خبری از آن استعداد درخشان فیلمنامه نویسی هم نیست. فیلم از لحاظ تکنیکی به طور جدی ماقبل استانداردهایی است که از فیلم سازی حرفهای باید انتظار داشت. بعضا نماهای غیر مرتبطی که به یکدیگر کات می خورند یا جامپ کاتهای بی دلیل و زاویه دوربینهای نه چندان فکر شده. همه چیز در راستای معمولی بودن، صرفا هست که پیش برود. ماجرای عاشقانهای که هرگز به آن ورود نمی کنیم، پدری که علی رغم مانورهای زیاد روی سبک زندگی او (نواختن تار و صحبت از اراذل بودنش در جوانی) هرگز به طور جدی به مخاطب شناسانده نمی شود، ضدقهرمانها و کاراکترهای منفی که تنها در حد تیپ و در سطحیترین شکل ممکن رها شده اند و عدم هوشمندی آنها، از کاریزمای قهرمان قصه نیز کاسته است. تمام اینها تنها بخشی از انبوه ایراداتی است که فیلم اخیر کیمیایی را علی رغم حفظ اصالت خود، بیهوده و بی ارزش جلوه می دهد.