
حسن بهشتیپور، تحلیگر مسائل بین المللی به موضوع مکانیسم ماشه و چالشها و فرصتهای آن برای ایران پرداخته که یادداشت او را در دیدارنیوز میخوانید.
دیدارنیوز _ حسن بهشتیپور*:
مقدمه
فعالسازی مکانیسم «بازگشت خودکار تحریمها» موسوم به اسنپبک توسط سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس) بار دیگر موضوع برجام و آینده روابط ایران با غرب را به صدر اخبار آورد. این اقدام در حالی صورت گرفت که از منظر حقوقی، اروپا هیچ حقی برای فعالسازی چنین مکانیسمی نداشت؛ زیرا نخستین ناقض فاحش برجام، ایالات متحده بود و اروپا نیز با عدم اجرای تعهدات خود، عملاً مسیر توافق را تضعیف کرد. با وجود این، تجربه تاریخی نشان میدهد که در نظام بینالملل کنونی، حقوق بینالملل تنها زمانی مورد پذیرش قدرتهای بزرگ است که با منافع آنها همراستا باشد.
واقعیت حقوقی و منطق قدرت
بر اساس متن برجام، مکانیسم اسنپبک زمانی قابل فعالسازی است که یک طرف بهطور جدی و آشکار تعهداتش را نقض کرده باشد. خروج آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ مهمترین مصداق این نقض بود و ایران نیز یک سال کامل صبر کرد تا شاید اروپاییها بتوانند این خلأ را جبران کنند. اما نهتنها اقدامی مؤثر از سوی اروپا صورت نگرفت، بلکه با استناد به تحریمهای آمریکا، از مسئولیتهای خود شانه خالی کردند. بنابراین، از دید حقوقی، ادعای اروپا بیاساس است.
با این حال، همانگونه که در عرصه بینالملل بارها دیدهایم، «قدرت» و «منافع» بیش از «حقوق» تعیینکننده است. از جنایات جاری در غزه گرفته تا رفتارهای دوگانه غرب در قبال قطعنامههای سازمان ملل، نمونههای روشنی از این گزارهاند.
مدیریت تبعات تحریمها
سؤال اساسی این است که فعالسازی اسنپبک چه پیامدهایی برای ایران دارد و چگونه باید با آن مواجه شد؟ به باور من، نباید این مسئله را بهعنوان یک فاجعه ملی تلقی کرد. در گذشته نیز قطعنامههای متعدد علیه ایران صادر شد، اما کشور توانست مسیر خود را ادامه دهد. آنچه اهمیت دارد، نحوه مدیریت شرایط است.
کلید اصلی در این مدیریت، اصلاحات داخلی است. ساختار اقتصادی ایران سالهاست با مشکلاتی نظیر ناکارآمدی در نظام بانکی، بیمه، مالیات و گمرکات روبهروست. اگر این اصلاحات بهطور واقعی و جدی اجرا شود، فشار تحریمها بهمراتب کمتر خواهد شد و حتی میتوان بخشی از اقتصاد کشور را از تأثیر مستقیم آنها مصون ساخت. به بیان دیگر، اصلاحات اقتصادی، سپری مؤثر در برابر تبعات اسنپبک است.
نقش افکار عمومی و رسانهها
موضوع دیگری که نباید از آن غافل شد، افکار عمومی داخل کشور است. برخی جریانها، بازگشت قطعنامهها را بهصورت اغراقآمیز «پایان دنیا» تصویر میکنند و برخی دیگر آن را بیاهمیت جلوه میدهند. هر دو رویکرد، خطرناک است.
رسانهها باید واقعیت را با تبیین درست به جامعه منتقل کنند. نه فاجعهای در کار است و نه بیاثر بودن کامل. آگاهیبخشی صحیح به مردم، مانع از سوءاستفاده بدخواهان داخلی و خارجی خواهد شد و به شکلگیری اراده ملی در مقابله با فشارها کمک میکند.
همکاری با آژانس؛ ضرورتی اجتنابناپذیر
یکی از محورهای مهم در شرایط فعلی، نوع تعامل ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. گرچه انتقادات جدی به برخی بازرسان و رویکرد مدیرکل آژانس وجود دارد، اما نباید فراموش کرد که این نهاد، تنها مرجع بینالمللی برای نظارت بر فعالیتهای صلحآمیز هستهای است. قطع همکاری با آژانس، تنها بهانههای جدیدی به دست اروپا و آمریکا خواهد داد.
بنابراین، ادامه همکاری فنی و حقوقی با آژانس، همراه با ابتکار عمل در حل اختلافات، میتواند بخش مهمی از فشارها را خنثی کند. برای نمونه، ایران میتواند با اقدامات ابتکاری همچون رقیقسازی بخشی از اورانیوم غنیشده یا افزایش شفافیت در فعالیتها، دستاویزهای تبلیغاتی را از طرف مقابل بگیرد.
چرا اروپا تغییر موضع داد؟
رفتار اروپا در قبال ایران طی سالهای اخیر یکدست نبوده است. در مقاطعی، بهویژه زمانی که ایران همکاری گستردهای با آژانس داشت، اروپا در کنار تهران ایستاد و حتی در برابر تلاش آمریکا برای فعالسازی اسنپبک مقاومت کرد. اما چه شد که اکنون به این سطح از تخاصم رسیده است؟
دو عامل در این تغییر نقش داشت:
۱. افزایش سطح ذخایر اورانیوم غنیشده ایران و پاسخهای ناکافی به برخی پرسشهای آژانس.
۲. اتهاماتی درباره همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین.
این دو عامل، دستاویز مناسبی برای فشارهای آمریکا و اسرائیل فراهم کرد و اروپا را به سمت اتخاذ مواضع سختتر سوق داد.
دیپلماسی؛ راهی بیپایان
با وجود همه این شرایط، دیپلماسی همچنان زنده است. ذات دیپلماسی مانند آب برای ماهی است؛ هیچ کشوری نمیتواند بدون آن ادامه دهد. حتی در سختترین بحرانها، کانالهای مستقیم یا غیرمستقیم، آشکار یا محرمانه باید حفظ شوند.
انتظار میرود دولت و شورای عالی امنیت ملی با طراحی ابتکارهای جدید دیپلماتیک، مسیر تعامل را باز نگه دارند. همانگونه که در گذشته ابتکارهایی، چون مذاکرات ژنو یا توافق موقت توانست بنبستها را بشکند، امروز نیز میتوان با طرحهای خلاقانه، زمینه مدیریت بحران کنونی را فراهم کرد.
نتیجه:
مکانیسم ماشه بیشک یک چالش جدی برای ایران است، اما نباید آن را پایان راه دانست. با ترکیب دو راهبرد اصلاحات اقتصادی در داخل و ابتکارهای دیپلماتیک در عرصه بینالملل، میتوان اثرات آن را کاهش داد و حتی آن را به فرصتی برای بازتعریف جایگاه ایران تبدیل کرد. تاریخ نشان داده است که کشور ما هر زمان بر عقلانیت، انسجام و ابتکار تکیه کرده، توانسته از بحرانها عبور کند. امروز نیز این مسیر بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.
*تحلیگر مسائل بین المللی و پژوهشگر تاریخ معاصر