تیتر امروز

پیروزی مجدد بایدن در انتخابات ریاست جمهوری، به جنبش اعتراضی دانشجویان گره خورده است
از چشم جهان (۱۴۷)

پیروزی مجدد بایدن در انتخابات ریاست جمهوری، به جنبش اعتراضی دانشجویان گره خورده است

اعتراضات دانشجویی در مخالفت با حمایت آمریکا از جنگ اسرائیل در غزه، مانند آتشی خودسوز در این کشور شعله‌ور شده است؛ آنچه می خوانید ترجمه اختصاصی دیدارنیوز از مطلب مدیر موسسه اعراب آمریکایی است.
"دیدارنیوز" به بررسی فیلم «آشفته گی» می‌پردازد؛

همان جیرانی همیشگی: عشق، خون، قتل

اینکه یک بار در یک فیلم از فضای نوآر سینمای کلاسیک بهره ببرید، شاید در حد یک تجربه­ جذاب و ادای دینی به آن بخش از تاریخ سینما جلب توجه کند. اما وقتی همین مسئله تبدیل به مولفه­ ثابت آثار شما می­شود، باید کمی در مورد آن عمیق­تر و شکاک‌تر شد. اینکه امروز در قرن بیست و یک، با پا به عرصه گذاشتن خیل عظیمی از ایده­ ها و ساختار‌های مدرن و پست مدرن، ما رجوع کنیم به بازسازی فیلم‌های کلاسیک و نوآر، دیگر یک ادای دین و یک تجربه­ سینه ­فیلیایی نیست، چراکه عقب­ گردی است به درازای یک تاریخ، و این ذهنیت را به همراه دارد که سینمای ایران، آنقدر از جهان عقب مانده است که تازه حالا به جذابیت­ های پنهان سینمای امثال فریتس لانگ و اورسن ولز و جان هیوستون پی برده­ است.

کد خبر: ۱۹۸۴۳
۰۸:۵۳ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ ایمان رضایی- اثر جدید فریدون جیرانی، "آشفته­ گی" که شباهتی محسوس چه در عنوان و چه در ساختار با فیلم قبلی همین فیلمساز، "خفه­ گی" نیز دارد، احتمالا ادامه­ تجربه­ گرایی‌های جیرانی در زمینه فرم و عناصر تکنیکال است. این بار در آشفته­ گی هرچند تصویر، رنگی است و قصه پررنگ­تری را شاهد هستیم، اما فضایی که جیرانی خلق کرده، به شدت پخته ­تر و تاحدودی هدفمند‌تر از اثر قبلی خویش است. المان‌هایی مربوط به سبک نوآر فیلم‌های آلمانی و فرانسوی در دهه ­های چهل و پنجاه میلادی. باد، طوفان، سیگار، مشروب، کت­ و شلوار، خانه­ های عظیم و ساکت، و البته کاراکتر‌هایی که کمتر حرف می­زنند و بیشتر تحت تاثیر موقعیت‌ها و شرایط داستان قرار می­گیرند.

 

همان جیرانی همیشگی: عشق، خون، قتل

احتمالا بهرام رادان یکی از بهترین بازی ­های کارنامه خود را در این اثر ارائه داده است، چرا که هم نقش دو کاراکتر مجزا را بازی می­کند، و هم دچار آشفتگی و به­ هم ریختگی شخصیتی خاصی می­شود که در کنار موتیف‌های رمانتیک و جنایی فیلم، از ارکان اصلی در لایه­ های زیرین فیلمنامه است. در واقع بهرام رادان هم در نقش "بردیا" و هم در نقش "باربد"، دچار یک گم­ گشتگی می­شود و هویت اصلی خود را از دست می­دهد. بردیای ثروتمند و مغرور که تازه همسرش را از دست داده، در مقابل باربدِ مظلوم و نویسنده ­ای که تازه با دختری وارد رابطه جدی شده است. این پارادوکس­ها و تضاد‌های شیطنت آمیز بین شخصیت­های این دو برادر، توسط یک قتل (که به شدت مضحک و سطحی شکل می­گیرد) با هم ادغام می­شوند. یعنی در همان دقایق ابتدایی فیلم، باربد، بردیا را به قتل می­رساند و از آنجایی که تصمیم می­گیرد خود را بعنوان بردیا جا بزند، به نظر می­رسد که بردیا واقعا و به صورت جدی به کالبد باربد رخنه می­کند.

جیرانیِ همیشگی، اما زمانی حضور پیدا می­کند که مثلث عاشقانه خود را بین دو مرد و یک زن (که از خودخواه نشان دادنش ترسی ندارد) شکل می­دهد. اما تفاوتی که جیرانیِ خفه­ گی و آشفته­ گی با جیرانیِ دهه هشتاد دارد، ایده‌های فرمالیستی و پیاده ­سازی خلاقیت‌های کارگردانی است که البته مسعود سلامی نیز بی تاثیر در اجرای آن­ها نیست. این ایده ­های تکنیکال که در قاب­های ثابت، شکننده و خاص فیلم خودنمایی می­کنند، در راستای همان ایجاد فضای رعب­ آوری است که جیرانی اخیرا به آن علاقمند شده است. اما باید مرور کرد که آیا تاریخ مصرف چنین ایده ­پردازی‌هایی نگذشته است؟

 

همان جیرانی همیشگی: عشق، خون، قتل

 

اینکه یک بار در یک فیلم از فضای نوآر سینمای کلاسیک بهره ببرید، شاید در حد یک تجربه­ جذاب و ادای دینی به آن بخش از تاریخ سینما جلب توجه کند. اما وقتی همین مسئله تبدیل به مولفه­ ثابت آثار شما می­شود، باید کمی در مورد آن عمیق­تر و شکاک‌تر شد. اینکه امروز در قرن بیست و یک، با پا به عرصه گذاشتن خیل عظیمی از ایده­ ها و ساختار‌های مدرن و پست مدرن، ما رجوع کنیم به بازسازی فیلم‌های کلاسیک و نوآر، دیگر یک ادای دین و یک تجربه­ سینه ­فیلیایی نیست، چراکه عقب­ گردی است به درازای یک تاریخ، و این ذهنیت را به همراه دارد که سینمای ایران، آنقدر از جهان عقب مانده است که تازه حالا به جذابیت­ های پنهان سینمای امثال فریتس لانگ و اورسن ولز و جان هیوستون پی برده­ است و مشغول بازسازی ایده ­های تکراری آنها است؛ هرچند که حمایت از جیرانی فعلا عاقلانه­ تر است، چرا که در بازار شام سینمای ایران و موارد پوچ و سطحی و عملا فاقد ساختار، می­توان همین عقب­گردها را هم غنیمت شمرد و البته امیدوار بود که فریدون جیرانی حالا که جسارت کسب تجربه را یافته، دست روی مسائل و ساختار‌هایی مهم­تر و به­ روز‌تر بگذارد. البته که جیرانی سینما را بلد است و خوب می­داند چطور باید هم مخاطب و هم منتقد را راضی نگه داشت، اما شخصا احساس می­کنم که الآن دیگر برای فریتس لانگ بودن و موسیقی پدرخوانده و اسلحه­ کِشی و عاشق شدن، کمی دیر شده باشد.

"آشفته­ گی" به شدت چشم ­نواز است و کاملا از طریق موسیقی درست و بازی­های قابل قبولش به دل می­نشیند، اما مخاطب جدیِ امروزِ سینما، کمی پرتوقع‌تر و کمی سرد و گرم چشیده ­تر است. بابت همین مسئله، انتظار ایده ­هایی جدیدتر در مقیاس جهانی و تجربه­ هایی خاص­تر از طریق سینما را می­طلبد. تصویر، هرگز دچار کمبود ایده نمی­شود و کاش جیرانی‌ها به این مهم، واقف باشند.

تیزر فیلم آشفتگی: 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی