تیتر امروز

بچه‌ها! نخندین!
افاضات اضافه

بچه‌ها! نخندین!

عوام‌الملک در هفته‌ای که گذشت از حمایت مردم و خواص از یک طرح جدید نوشته و ترانه‌ای هم به گوشش رسیده که می‌گفت: "بچه‌ها! نخندین!"
"دیدارنیوز" به بررسی فیلم «یلدا» می پردازد؛

یلدا، با طعم ماه عسل و کلید اسرار

اولین ایراد بزرگ فیلم در اینجاست که عملا هیچ چیز برای نمایش وجود ندارد. باید دوباره مرور کنیم که "سینما هنر و مدیومی بصری است" و همین زبان تصویر است که سینما را از باقی ارکان هنری متمایز جلوه می­ دهد، اما وقتی فیلمساز چشم بر این اصلی‌ترین ویژگی سینما می ­بندد و صرفا "حرف" می­زند و سعی می ­کند تمام آنچه که شد یا نشد را با حرف زدن ارائه دهد، درواقع چاهی به عمق کافی برای خودکشی کَنده و خود را در آن پرتاب می­کند.

کد خبر: ۱۹۷۶۶
۱۰:۲۴ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۷
دیدارنیوزـ ایمان رضایی: فیلم اخیر مسعود بخشی بدون اغراق و بزرگ­نمایی، بیشتر شبیه یک شوخی است، به طوری که هرلحظه منتظرید فیلمساز شوخی ­هایش را تمام کند و به اصل فیلم بپردازد و بعد یک نفس راحت بکشید و وارد فضای اصلی فیلم شوید، اما خبری از این چیز‌ها نیست و مجبورید تمام نود دقیقه را به عمق فاجعه ­ی سینمای ایران چشم بدوزید. افسوس که تا همین چندسال پیش، مستندی تحت عنوان "تهران انار ندارد" بین محافل جدی سینمایی دست به دست می ­شد و ذوق می­کردیم از توانایی‌ها و ویژگی­های منحصر به فرد مسعود بخشی به عنوان یک مستندساز جوان و خوش­فکر، اما حالا همانقدر که نام او بین اذهان فراموش شده، خودش هم سینما را به طور کلی از یاد برده است.

قضیه از این قرار است که دختر جوانی به نام مریم با کارآفرینی ثروتمند که رییس پدرش بوده و حدود چهل سال از خودش نیز بزرگ­تر است ازدواج می­ کند و در یک درگیری جزئی، به شکلی غیرتعمدی مسبب مرگ وی می­شود. حالا در شب یلدا، برنامه­ ی زنده تلویزیونی­ ای شبیه به ماه عسل، تصمیم گرفته تا با دعوت از فرزند مقتول و دخترک قاتل، رضایت را از خانواده مقتول گرفته و دختر کم سن و سال را از قصاص نجات دهد.
 

یلدا، با طعم ماه عسل و کلید اسرار
 
اولین ایراد بزرگ فیلم در اینجاست که عملا هیچ چیز برای نمایش وجود ندارد. باید دوباره مرور کنیم که "سینما هنر و مدیومی بصری است" و همین زبان تصویر است که سینما را از باقی ارکان هنری متمایز جلوه می­ دهد، اما وقتی فیلمساز چشم بر این اصلی‌ترین ویژگی سینما می ­بندد و صرفا "حرف" می­زند و سعی می ­کند تمام آنچه که شد یا نشد را با حرف زدن ارائه دهد، درواقع چاهی به عمق کافی برای خودکشی کَنده و خود را در آن پرتاب می­کند. به نظر می­رسد مسعود بخشی علاقه زیادی به تهیه یک برنامه تلویزیونی جنجالی داشته و حالا با "یلدا" سعی کرده یک احساس مصنوعی و ساختگی­ از رضایت شخصی خود را به ارمغان آورد. ساده ­تر بگویم که هیچ "سینما"یی در کار نیست و صرفا گفتگوی آدم­ها در قالب مضحک برنامه تلویزیونی را شاهدیم...


مورد بعدی که از سمتی دیگر فیلم را دچار نقص می­کند، بازی افتضاح بازیگران و بازی­گیری افتضاح کارگردان است. صدف عسگری در نقش مریم که تنها ناله می­ کند و با چند اَکت گُل ­درشت و مصنوعی مانند خاراندن پا و دست، سعی در القای حس اضطراب دارد، در حد کاراکتری پرداخت نشده، بدون عمق، کاملا تخت و غیرقابل ترحم باقی می­ماند. مادرش (فرشته صدرعرفایی) کاریکاتوری است که گاهی موجب خنده می ­شود و گاهی نابلدی ­اش در عصبانیت و غمگینی را به تصویر می­کشد. بابک کریمی نیز بدون ذره­ای تغییر در ایفای نقش خود نسبت به تمام آثار اخیرش، تهیه­ کننده احساساتی و سانتی­مانتال این برنامه تلویزیونی است. می­ماند بهناز جعفری که در حد و اندازه ­های شخص خودش و کاراکتری که به او سپرده شده از پس کارش برآمده است.
 
یلدا، با طعم ماه عسل و کلید اسرار

در ادامه نقدی که به فیلم می­توان داشت، باید به شعارزده بودن ایدئولوژی فیلم اشاره کرد. شاید به ­راستی وقت آن باشد که ساخت یک فیلمِ متکی بر یک ایده‌­ی تک کلمه­ای را فراموش کنیم. مثلا "یلدا" با ایده­ای کودکانه و دم ­دستی مانند "بخشش" بنای خودرا پایه­ گذاری کرده که این ایده­ تک کلمه ­ای، فیلم را به شدت دچار شعار‌ها و پیام­های پوپولیستی و سطحی­ نگرانه م ی­کند. اینکه نود دقیقه مجبور باشیم دیالوگ طراحی کنیم و کارگردانی آماتور خود را به خورد مخاطب دهیم تا یک جمله ­ی "بیایید یکدیگر را ببخشیم" را به گوش تماشاگرمان تحمیل کنیم، نه تنها توهین به مخاطب، بلکه به ذات هنر/سینما نیز هست. سینما هرگز بستر تخلیه­ی پیام­ها و مانیفست­ها نبوده، سینما نه خبر می­دهد، نه پیام اخلاقی و نه به تبلیغ و ترویج عقاید، آلوده می­ شود. سینما جایگاهی است برای اندیشه، تحلیل و روایت زیباشناسانه­ ی یک نگاه، که البته این صحبت­ها، بسیار زیاد از حد و اندازه­ های "یلدا"ی مسعود بخشی بزرگ­تر است.


حقیقتا هیچ مقوله ­ای جهت حفظ توازن و تعادل وجود ندارد که کمی هم بدبینی­ هارا کنار بگذاریم و از جوانب خوب کار مسعود بخشی بگوییم، چرا که خارج از مبحث مضمون و محتوا، هیچ درخشش یا ایده­ای در فرم و تکنیک نیز دیده نمی­ شود. میزانسن­ های مضحکی که ناخواسته موجب خنده ­اند، و طبیعی ­سازی‌هایی جهت خلق یک برنامه تلویزیونی توسط جلوه ­های کامپیوتری که باز هم حتی از استاندارد‌های بی ­کیفیت صداوسیما، بی کیفیت ترند. تدوینی که دست به دامان حفظ ریتم با کات­هایی به پشت صحنه و روی صحنه است، اما گویا بی اطلاع است از اینکه اساسا عنصری برای ریتم بخشیدن در کار نیست.


مسعود بخشی به کمک هیئت انتخاب اثبات می­ کند که خیلی هم نمی­توان به معتبرترین جشنواره سینمایی ایران امید داشت ...
 
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی