در سالهای اخیر، نه فقط قاسمخانیها، که به طور کلی کارکرد طنز و ژانر کمدی در ایران خاصیت خود را از دست داده. عموما ژانر کمدی را با خندهها و خوشگذرانیها به یاد می آورند و اصلا فیلم کمدی را بابت گذراندن وقت با خنده انتخاب می کنند. "خوب، بد، جلف ۲"، اساسا فاقد آن نگاه اندیشمند و تحلیلی است. برخلاف دیگر آثار قاسمخانی نظیر "شبهای برره" یا "سن پطرزبورگ"، دیگر جریانی از یک مسئلهی محتوایی در آن یافت نمی شود و حتی ساختار خلاقانهای هم ندارد. فیلم مملو از شوخیهای پیش پا افتادهی روزمره است که به هر قیمتی مخاطبش را می خنداند. با پیروی از فرمول کمدیهای کلاسیک (تنها تقلید از استانداردها) یک زوج کندذهن و گیج (سام درخشانی و پژمان جمشیدی) می آفریند و بین یک ماجرای جدی، خرابکاریها و شیطنت هایشان را به نمایش می گذارد.
دیدارنیوز ـ
ایمان رضایی: پیمان قاسمخانی رزومه گسترده و پر و پیمانی در سالهای گذشته سینما و تلویزیون دارد. از همکاری با مهران مدیری در "پاورچین" و "نقطه چین" گرفته تا "ورود آقایان ممنوعِ" رامبد جوان و "مارمولکِ" کمال تبریزی. در تمام این فیلمها ردپایی موثر از قاسمخانی به چشم می خورد که بعضا ماندگارترین کمدیهای سینما و تلویزیون ایران بعد از انقلاب را تشکیل می دهند.
پیمان قاسمخانی در طول تمام این سالها، ثابت کرده که طبع اجتماع ایرانی را در خندیدن و سرگرم کردن می شناسد و می داند که چه شوخیهایی را کجا استفاده کند. در به کارگیری دیالوگها و موقعیتهای طنز، همواره استانداردهایی داشته که رفته رفته تبدیل به نوعی الگو و راهنما برای دیگران در این زمینه شده و حتی تقلید از این فرمولها نیز کار سادهای شمرده نمی شود.
در سالهای اخیر، اما نه فقط قاسمخانیها، که به طور کلی کارکرد طنز و ژانر کمدی در ایران خاصیت خود را از دست داده. عموما ژانر کمدی را با خندهها و خوشگذرانیها به یاد می آورند و اصلا فیلم کمدی را بابت گذراندن وقت با خنده انتخاب می کنند، اما با بررسی تاریخ سینما و تئاتر، و همچنین مرور آثار کمدی کلاسیک و استاندارد، بدیهی است که ژانر کمدی فارغ از وظیفهی خنداندن، شامل ویژگیهایی دیگر نظیر پیگیری یک فلسفهی اخلاقی، به تصویر کشیدن یک معضل اجتماعی یا پایانی تاثیرگذار از لحاظ روانی نیز می شود. چیزی که به طور کلی از صفحه فیلمهای طنز ما محو شده و حالا حتی با تجربههایی مانند قاسمخانی نیز صرفا خنداندن را هدف کار خود قرار داده اند.
"خوب، بد، جلف ۲"، اساسا فاقد آن نگاه اندیشمند و تحلیلی است. برخلاف دیگر آثار قاسمخانی نظیر "شبهای برره" یا "سن پطرزبورگ"، دیگر جریانی از یک مسئلهی محتوایی در آن یافت نمی شود و حتی ساختار خلاقانهای هم ندارد. فیلم مملو از شوخیهای پیش پا افتادهی روزمره است که به هر قیمتی مخاطبش را می خنداند. با پیروی از فرمول کمدیهای کلاسیک (تنها تقلید از استانداردها) یک زوج کندذهن و گیج (سام درخشانی و پژمان جمشیدی) می آفریند و بین یک ماجرای جدی، خرابکاریها و شیطنت هایشان را به نمایش می گذارد.
آنچه که "خوب، بد، جلف ۲" را همچنان از دیگر فجایع کمدی ما با اندکی فاصله نگه می دارد و مسبب به تاراج رفتن این فیلم نمی شود، کنترل و اِشرافی است که قاسمخانی به عنوان نویسنده و کارگردان، روی شوخیها و کنترل آنها دارد. برخلاف نگاه عدهای کثیر، در زیرژانرهای کمدی، شوخیهای جنسی و بزرگسالانه نیز بخشی از ملزومات فیلمنامه را تشکیل می دهد که حالا در سینمای ایران با وجود محدودیتها، به شکلی پنهان و مخفیانه با این امر روبرو ایم. سکانسهای مربوط به درخشانی و ستاره پسیانی نیز گواه بر این امر است و هم از مخاطب خنده می گیرد و هم موقعیتهایی نسبتا بزرگسالانه به وجود می آورد.
همچنین در دیگر ابعاد فیلمنامه، فیلمساز توانسته آن خندهها را از تماشاگر حاضر در سالن بگیرد و وظیفهی مربوط به این بخش از کارش را به انجام برساند، اما حفرهها و کمبودهای جدی را همان عدم حضور چفت و بست کافی در پیشبرد داستان و رها کردن ایجاد بستری تحلیلی در فیلم شکل می دهند. "خوب، بد، جلف ۲" آمده که تنها بخنداند و برود و همین مسئله نیز منجر به "یک بار مصرف" شدن این اثر سینمایی است. فیلم از خاستگاه هنری/فرهنگی خود فاصله می گیرد و تبدیل به کالایی پیش پا افتاده جهت قلقلک دادن و خنداندن مخاطب می شود.
با این وجود که جهان کمدی، از پتانسیلهای بالایی برای تاثیرگذاریهای سیاسی/اجتماعی برخوردار است و با نگاهی گذرا به آثار عناوینی، چون "چارلی چاپلین" و "باستر کیتون" می توان به صحت این گزاره رسید، آنچه که از سینمای کمدی قاسمخانی می بینیم، نوعی بی مصرفی و بی ارزشی است. شکلی از بی خاصیت بودن در جهان سینما و نمایش که شبیه به جوکهایی است که از یاد می بریم، صرفا به خنداندن مشغول است و بس. به این امید که چنین ساختار و ژانر مهمی همچون کمدی، در سینمای ایران نیز جایگاهی ویژه و با اهمیت پیدا کند.