بررسی ترندهای گوگل در یک ماه اخیر نشان میدهد که جست و جوی کاربران اینترنتی در ایران روی کلمه استراماچونی، دست کمی از کلید واژه پرماجرای بنزین نداشته و برخی از روزها حتی از تعداد بازدیدهای مربوط به افزایش قیمت سوخت هم بیشتر بوده است! استراماچونی تا دو روز پیش مدام از بی مهری و دشمنی مدیران باشگاه استقلال و حتی شماری از سران وزارت ورزش با خود صحبت کرد و اینکه اگر پولش را دریافت کند به ایران باز میگردد تا به قول خودش به هوادار نابینای نوجوان آبی عمل کند و قهرمانی را به طرفداران تیم هدیه دهد. عشق هواداران به سرمربی معترض استقلال تا همین چند روز قبل نیز بسیار زیاد و آمیخته با احساسات شدید بود تا اینکه صحبت از نامه ۱۱ بندی وکیل او به میان آمد و اینکه او برای بازگشت شروط عجیب و غریبی دارد. از آن به بعد بود که اسطوره استراماچونی برای بسیاری از هواداران، تَرَک برداشت و این سوال در ذهن بسیاری شکل گرفت که «مگر او قول نداده بود برگردد؟» حالا که حضور استراماچونی در استقلال منتفی شده میتوان به این موضوع هم فکر کرد که چرا او در ایتالیا، یونان و جمهوری چک نیز سرنوشتی مشابه داشته و به اندازه مدت قراردادش نتوانست کار کند؟ آیا شخصیت کاری و شغلی استرا در برابر شخصیت فنی و فوتبالی او احساس ضعف نمیکند؟
دیدارنیوز ـ آرش راهبر: ۱۷ روز پس از آن که آندره استراماچونی باشگاه استقلال و ایران را ترک کرد، مشخص شد که حتی گذشت زمان نیز کمکی به حل معمای او و استقلال نکرده است. استعفای شب گذشته علی فتح الله زاده عضو دیرآشنا و تازه نفس هیات مدیره باشگاه استقلال نیز پیوند جالبی با خورشیدگرفتگی امروز داشت، گویی ماجرای بین سرمربی ایتالیایی و باشگاه آبیها هم مثل خورشید بامدادی امروز، لکهای بزرگ از تاریکی و ظلمت را به همراه داشت و در نهایت هم همه واقعیتهای این ماجرا کشف نشد.
ساعتی پیش باشگاه استقلال رسما اعلام کرد که دیگر منتظر بازگشت مربی خود نخواهد ماند و مراحل بعدی یعنی معرفی سرمربی جدید و مقدمات حضور در جام باشگاههای آسیا را در پیش خواهد گرفت. به این ترتیب همه امید هواداران که منتظر بازگشت استراماچونی و فتح جامهای مختلف بودند به یاس تبدیل شد. قصه استراماچونی و استقلال را میتوان از آن داستانهای پرکشش سال ۹۸ دانست که هر چند با پایانی تلخ همراه شد، اما برای نزدیک به سه هفته توجه بسیاری از مخاطبان را در ایران و جهان به سوی خود جلب کرد. بررسی ترندهای گوگل در یک ماه اخیر نشان میدهد که جست و جوی کاربران اینترنتی در ایران روی کلمه استراماچونی، دست کمی از کلید واژه پرماجرای بنزین نداشته و برخی از روزها حتی از تعداد بازدیدهای مربوط به افزایش قیمت سوخت هم بیشتر بوده است!
در همه روزهایی که آندره استراماچونی از ایران رفت و در نهایت نیز کسی نفهمید که واقعا چه ماجراهایی بین او و باشگاه استقلال گذشته، مرد ایتالیایی از خود شمایلی از یک قهرمان و منجی را بین برخی از هواداران ساخته بود و به همین خاطر بود که در پی رفتن او از کشور، تعدادی از هواداران معترض به سمت دفتر باشگاه هجوم بردند. از آن روزها البته از حافظه تاریخی عموم هواداران این واقعیت پاک شده بود که یکی از دلایل مهم موفقیت استرا با استقلال، صبر و حوصلهای بود که در ابتدای فصل و با وجود نتایج ناامیدکننده به خرج داده شد وگرنه در شرایط عادی مربی ایتالیایی میتوانست از اولین قربانیهای این فصل از لیگ برتر باشد.
استراماچونی تا دو روز پیش مدام از بی مهری و دشمنی مدیران باشگاه استقلال و حتی شماری از سران وزارت ورزش با خود صحبت کرد و اینکه اگر پولش را دریافت کند به ایران باز میگردد تا به قول خودش به هوادار نابینای نوجوان آبی عمل کند و قهرمانی را به طرفداران تیم هدیه دهد. عشق هواداران به سرمربی معترض استقلال تا همین چند روز قبل نیز بسیار زیاد و آمیخته با احساسات شدید بود تا اینکه صحبت از نامه ۱۱ بندی وکیل او به میان آمد و اینکه او برای بازگشت شروط عجیب و غریبی دارد.
از آن به بعد بود که اسطوره استراماچونی برای بسیاری از هواداران، تَرَک برداشت و این سوال در ذهن بسیاری شکل گرفت که «مگر او قول نداده بود برگردد؟» در ۱۷ روز اخیر استراماچونی حتی یک بار هم با مدیران باشگاه وارد صحبت و مذاکره نشد و در عوض با بسیاری از رسانههای ایران و ایتالیا صحبت کرد و خواسته هایش را از این طریق علنی کرد؛ در حالی که به لحاظ حقوقی او میبایست با کارفرمای خود وارد مذاکره میشد. این موضوع برای همه رسانهها واضح و آشکار است که استراماچونی از بدو ورود به ایران، ارتباط تیم استقلال و خودش را با رسانهها بسیار محدود کرد و حتی اجازه حضور رسانهها در تمرین عمومی تیم را به ماهی یک یا دو بار محدود کرد. حال چطور این موضوع را مطرح میکند که باشگاه با برگزاری کنفرانس خبری برای او مخالفت میکرده است؟
ماجراهای بین استقلال و استراماچونی پر از سوالات بی پاسخ است و همین غبارآلود بودن این ماجرا کار را به جدایی کشاند. چطور ممکن است که سرنوشت پولی که به او پرداخته شده در هالهای از ابهام مانده باشد؟ چرا او پس از دریافت پول از ادعای خودش مبنی بر بازگشت فوری و سریع به ایران سر باز زد در حالی که در ظاهر همه چیز بر وفق مراد او پیش رفت؟! در ده روز اخیر آیا امکان این که مذاکرهای مستقیم بین او و سران باشگاه صورت بگیرد میسر نمیشد؟
حالا که حضور استراماچونی در استقلال منتفی شده میتوان به این موضوع هم فکر کرد که چرا او در ایتالیا، یونان و جمهوری چک نیز سرنوشتی مشابه داشته و به اندازه مدت قراردادش نتوانست کار کند؟ آیا شخصیت کاری و شغلی استرا در برابر شخصیت فنی و فوتبالی او احساس ضعف نمیکند؟
استراماچونی دانش آموخته حقوق ورزشی نیز هست و خوب میدانسته که مطابق قراردادی که با استقلال داشته میتوانسته تمام و کمال پولش را از باشگاه استقلال بگیرد، اما این که چرا او این راه پر سر و صدا و حاشیه آفرین را برای دریافت مطالباتش برگزیده سوال دیگری است که تنها خود او میتوانست به آن پاسخ دهد. مگر همه آنهایی که از فوتبال ایران طلبکار بودند مثل پروپئیچ، به اصل پول و جریمههای افزوده از سوی فیفا دست پیدا نکردند؟
همه این پرسشها میتواند به فاصله کوتاهی عشق هواداران به استراماچونی را به نفرت تبدیل کند و تنها سرمایهای که میتوانست از فوتبال ایران با خود حمل کند را به یغما ببرد. مدیران استقلال امروز نهایتا تصمیم خود را گرفتند و خط قرمزی بر نام استراماچونی کشیدند و بعید نیست هواداران آبی حتی آن کودک نابینا نیز از بین عشق و نفرت به استرا، به زودی به تنفر رای دهند.
خبرهای درگوشی حکایت از حضور فرهاد مجیدی به جای استراماچونی دارد در حالی که به نظر نمیآید ستاره محبوب استقلال بتواند کشتی طوفان زده آبیها را به ساحل امن هدایت کند. تاریخ نشان میدهد که فرهاد مجیدی نیز روزی در دوردستها و در نیمههای یک فصل پرفروغ، باشگاه استقلال را ترک کرد و به دعوت یک باشگاه متمول عربی پاسخ مثبت داد و حالا میخواهد منجی تیم بحران زده استقلال باشد. آیا تاریخ باز هم تکرار خواهد شد؟