
محمد منصورنژاد، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی به وضعیت بحرانی غزه و پیام نتانیاهو برای مردم ایران اشاره کرد و نوشت: چشم امید داشتن به اسرائیل، که رهبرانش ظالمترین و قسی القلبترین مقامات جهانند، برای رهایی از ستم مقامات ایرانی، مشی نادرستی است.
دیدارنیوز _ محمد منصورنژاد*:
در حالیکه مردم غزه با ایجاد گرسنگی از سوی اسرائیل روزانه میمیرند و فلسطینیان با سابقه چندین هزار ساله، با گلوله تحت فشارند که جلای وطن کنند، خبرنگاران بمباران میشوند و... نتانیاهو مردم ایران را به قیام فرا میخواند تا در پناه او به آزادی، صلح و پیشرفت رسیده و مشکلات کشور حل شود!
البته ملت شریف و آگاه ایران، در نبرد ۱۲ روزه، عملا به دشمنان ایران پاسخ روشن دادند. با این حال طرح چند نکته خالی از فایده نیست:
۱. هر تغییری مطلوب نیست، مگر آنکه گامی به پیش باشد. اگر تغییری ظن پسروی دارد، مسیر خطایی است.
۲. چشم امید داشتن به اسرائیل، که رهبرانش ظالمترین و قسی القلبترین مقامات جهانند، برای رهایی از ستم مقامات ایرانی، مشی نادرستی است. زیرا از بد به بدتر پناه بردن است و از مصادیق از ترس عقرب، به مار عاشیه پناه بردن و حتی اگر از بد به بد پناه بردن هم باشد، چرا باید برای آن هزینه کرد؟
۳. شاهد عینی در خاورمیانه جلوی چشمان ماست: کشور سوریه پسااسد. مقامات فعلی سوریه که با غرب و اسرائیل مشکلی ندارند و با حمایت آنان بر مسند قدرت نشستند. پس چرا یک روز به جولان حمله میشود و روز دیگر برای جنوب سوریه نقشه کشیده میشود، به جنگ داخلی دامن زده میشود و حتی پایتخت کشور هم گاه از حملات اسرائیل در امان نیست؟ آیا با دخالت بیگانگان، ایران به همین گونه سرنوشتها دچار نمیشود؟ تمامیت ارضی به خطر نمیافتد؟ چه تضمینی وجود دارد که به جنگ داخلی کشانده نشویم و یا به سوی تجزیه سوق نیابیم؟ و.. به هم زدن نظم، نسبتا آسان است، اما بازگشت به نظمی آن هم بهتر، هرگز کار سهلی نیست! و چه بسا ممکن نباشد!
۴. با دخالت بیگانگان برای تغییر سرنوشت ایران، جمعیت چند میلیونی کشور که طرفدار حاکمیت بوده و بسیاری از آنان از قضا مسلحاند و هواداران بی منطق هم کم ندارند، از بین نمیروند. اگر با زور و حمایت بیگانگان رژیم تازهای روی کار آمد، با این معارضان و منتقدان چه باید کرد؟ اگر تجویز، اعمال خشونت علیه آنان است که مجددا سر جای اولیم، با این تفاوت که جای نیروها عوض شده است! حاکم محکوم شد و محکوم حاکم!
۵. در ایران، تغییرات دفعی و خشن، به هر گونه سیستمی ختم شود، نتیجه آن بازتولید استبداد است، چنانکه در دو انقلاب مشروطه و سال ۵۷ چنین تجربه شد. آن همه مطالبات زیبا و معقول، براحتی باد هوا شد! چرا؟ چون در این سامان در کنار نهادسازی (تاسیس مجلس و..)، نیاز به ظرفیت سازی است، که در این زمینه به شدت ضعف داریم. ایجاد ظرفیت تحمل مخالف، پذیرش نقد، انجام کار جمعی، احترام به حقوق دیگران و.. فوق العاده ضروری است. این راه را چگونه میتوان پیمود. به نظرم ایجاد تغییر دفعی خطاست، همانگونه که محافظه کاری (فرار از تغییر) هم اشتباه است.
اما این غایات مطلوب، از مجرای اصلاح طلبی (نه لزوما اصلاح طلبان مصطلح!)، بدست میآید، که دارای مولفههای زیر است:
یک، رضایت نداشتن از وضع موجود و تغییر خواهی.
دو، تعقیب اعاده حقوق و آزادیهای مردم و تلاش برای برپایی مردمسالاری.
سه، پیگیری تدریجی و غیر خشونت آلود مطالبات با تحلیل درست از واقعیات.
چهار، تلاش برای تحقق توسعه پایدار.
پنج، موضوعیت داشتن حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور (که روی دیگر سکه نفی مداخله بیگانگان در کشور است).
۶. در نهایت، آیا در مقابل وضعیت نامطلوب کشور (که مشکلات ساختاری و جدی و بلکه بحران در همه ابعاد دارد)، باید ساکت ماند؟ هرگز. نفی همکاری با بیگانه، به معنای تایید سیاستهای غلط مقامات ایران نیست.
اما در کنار نقد قدرت، مقاومت مدنی و افشای جریان نفوذ و... و در صورت نیاز، هم کمک به دست اندرکاران برای حل مشکلات، لازم است به فرهنگ سازی برای تحقق مردم سالاری روی آورد. کار نهادینه، منسجم، مدنی و جمعی به صورت گسترده، برای آگاهی بخشی لازم است، تا سرمایه اجتماعی خلق شده و با ارتقای ظرفیت، برای تغییر مسالمت آمیز در درون آماده شد. تا اجماع نسبی و ذهنیت مناسب برای برپایی نظامی دمکراتیک خلق نشد، اقدامات قهری، به ویژه معطوف به بیگانگان، برای تغییر وضعیت، جز پسروی از وضع موجود، نتیجهای ندارد و چه بسا ایران، در ابعاد گوناگونی به خطر میافتد.
در این راه نه باید مایوس شد و نه در جامعه یاس را دامن زد؛ با عزمی آهنین و استوار و تلاشی پیوسته، هر تغییری ممکن میگردد و ملت رشید ایران نیاز به قیمهایی چون نتانیاهو (ماری که حتی خوش خط و خال هم نیست!) ندارند. به ویژه که هم سرمایه مادی دارند و هم سرمایه انسانی و کافی است سرمایه اجتماعی خلق کنیم و سرنوشتمان را با هم بسازیم.
۲۲ امرداد ۱۴۰۴
*تحلیلگر سیاسی