همه شاهد بورسیتر شدن جامعه هستیم و همین فراگیری، به شکل حیرتانگیزی میتواند موجب تقویت کارآمدی شود. البته همه به مسائل و معضلات بورس و تبعات آن آگاهیم، ولی آنچه که به عنوان یک نیروی محرکه جدید وارد صحنه شده «فراگیری بورس» است. یعنی اگر این گونه گسترش نمییافت، نمیتوانست آن فشار لازم را برای کلیک خوردن اصلاحات وارد کند.
دیدارنیوز ـ ابوالحسن مظفری*: از میان تمامی مصائبی که داریم، دو مصیبت از همه بارزتر و آسیبرسانتر هستند: فساد و ناکارآمدی و تقریبا اغلب منتقدین (و حتی موافقین) بر این عقیده هستند که ما «بحران مدیریت» داریم. یعنی به موازات فشارهای بیرونی (و حتی بیش از آن) دچار معضلات داخلی و مدیریتهای ناکارآمد و غیرپاسخگو هستیم.
بالاخره چه باید کرد؟ میتوانیم ساعتها و روزها به تبیین این معضلات بپردازیم، اما مهم این است که راههای خروج از این چرخههای معیوب را پیدا کنیم. از طرفی میدانیم که برخی موانع داخلی، آنقدر قدرتمند هستند که (به صورت خواسته یا ناخواسته) جلوی تغییرات و اصلاحات بایستند و همینها نیز باعث میشود تا هر راهکار تئوریکی، نتواند ضمانت تحقق و اجرا داشته باشد.
بعد از سالها و به صورتی نسبتا ناخواسته، راهکاری ارزنده به جامعه ما «تحمیل» شد. البته راهکار جدیدی برای جوامع نیست، ولی چون به صورتی «فراگیر» اتفاق افتاد، حالا میتواند یک نقشآفرین مهم و جدید در این وانفسای بحران مدیریت فراگیر باشد.
فشار حداکثری ترامپ، با تمامی تلخیهایش سه توفیق اجباری (تا بهحال) برای ما داشته:
۱- تجربهی اقتصاد غیرنفتی؛
۲- اصلاح و پویایی نسبی نظام مالیاتی؛
۳- اصلاح قیمتها و جذابتر شدن تولید و صادرات
حالا به اینها باید توفیق اجباری چهارم را نیز اضافه کرد: فراگیر شدن بورس.
همه شاهد بورسیتر شدن جامعه هستیم و همین فراگیری، به شکل حیرتانگیزی میتواند موجب تقویت کارآمدی شود. البته همه به مسائل و معضلات بورس و تبعات آن آگاهیم، ولی آنچه که به عنوان یک نیروی محرکه جدید وارد صحنه شده «فراگیری بورس» است. یعنی اگر این گونه گسترش نمییافت، نمیتوانست آن فشار لازم را برای کلیک خوردن اصلاحات وارد کند.
سرعت پیوستن مردم و گسترش بورس در چند ماه اخیر، رکوردی حیرتانگیز در بورسهای دنیا به جای گذاشته و البته طبیعی است که در مقاطعی، این شور و هیجانها به نوساناتی برسد؛ ولی بالاخره بورس کار خودش را کرد و به مرور «الزامات بورس» تأثیر خودش را بر ساختار مدیریتی و اجرایی جامعه خواهد گذاشت.
چه تأثیراتی؟ یکی از مصائب ما این بوده که ساختار مدیریتی و اجرایی ما حتی نتوانسته بود حداقلی از دماسنجها و سنسورهای ارزیابانه را برتابیده و آنها را به عنوان نوعی فصلالخطاب فنی و کارشناسی، هضم و جذب کند. با فاصله گرفتن از فضای سالم دهه اول انقلاب، رویکرد رضایت خدا و رضایت مردم، به مرور تبدیل به رضایت خود و بالادستیها شد و آمارسازی و دادن اطلاعات کنترلشده، عملا این ابزارها را نیز ناتوان ساخت.
بعدها مهمترین شاخص ارزیابی عامه، «قیمت دلار» شد که یقینا سنجه قابل اتکایی نیست و میتواند با توجه به عوامل زیادی، دچار نوسانات غلطانداز شود، ولی بههرحال کاچی به از هیچی بود. همچنین بازی در میدان «ارز» (خصوصا دلار) خیلی هم برای اقتصاد مملکت خوب نیست و میتواند لطمات بزرگتری هم داشته باشد.
حالا یک سنجه نسبتا قوی و مفید و البته جوان وارد میدان بهینهسازی اقتصاد و مدیریت شده است. همه میدانیم که سازوکار برقراریاش چقدر، اما و اگر دارد، ولی با این وسعت فراگیری و توجه عامه، «ناچار» هستند که بسترهای نرمافزاری و سختافزاری آن را نیز اصلاح و تقویت کنند.
آن سالها که تازه «لیگ برتر فوتبال» ایران راهاندازی شده بود، یک طنزی گفته میشد که از کل خواص لیگ برتری شدن، فقط شماره پیراهن بازیکنان بود که انگلیسی شد! ولی امروز شاهدیم که به مرور روی ساختار باشگاهها و لیگ و استادیومها و ... تأثیرات عمیقی گذاشته که دیگر نمیشود به عقب برگشت. الان هم بدیهی است که بورس ما برای هضم این مقدار وسعت و استقبال، ناتوان است، ولی به مرور و با فشارهای مردمی، باید خودش را ارتقا داده و کارآمدتر کند.
مردمی که سرمایه خود را وارد بورس کردهاند، حالا پیگیر همه چیزش خواهند بود؛ و همین «پیگیری» و رصد «مداوم» و هر روزه مردم است که شاهکلید حرکت ما به سمت اصلاح ساختارهای اجرایی و مدیریتی خواهد بود.
ممکن است فعلا مدیران شرکتها با ترفندهایی سر کار باشند، ولی به مرور با عملکرد صحیح خود است که میتوانند باقی بمانند و شاخصهای اقتصادی و بورسی، حالا مانند اهرمی پرقدرت بر سر آنها خواهند بود. از آن طرف هم مردم، به هر پالس و حرکتی که فضای اقتصادی و سیاسی را تحتتأثیر قرار میدهد، توجه کرده و واکنش نشان خواهند داد. شاید هنوز خامیهایی وجود دارد، ولی آنها هم ارتقا خواهند یافت.
زدن «حرف مفت» برای مدیران به مرور گرانتر خواهد شد و انجام اقدامات نمایشی و ناکارآمد، خیلی زود با ابزارها و سنجههای اقتصادی (که توصیهپذیر نیستند) به چشم خواهند آمد. از آن طرف مردم (عموما کمصبر ما) هم ناچار هستند تا سیاست برآورد و «انتخاب صحیح» و سپس «صبوری لازم» را با الزامات فضای بورسی، تجربه کنند.
آموزش سریع و صحیح مردم را باید جدی گرفت. اغلب مردم از روی ناچاری و به دلیل دیدن کاهش مداوم ارزش پولشان وارد این عرصه شدند و اگر خدای ناکرده به دلیل عدم آموزش و اشتباهات تصمیمگیری و سودجویی واسطهها، با زیانهای بزرگ و جدیدی روبرو شوند، نگاهی منفی به بورس پیدا خواهند کرد که برای حال و آینده اقتصاد ما مضر است.
سخن پایانی اینکه: حتی اگر دنبال توسعه سیاسی هستیم، مسیر و بستر توسعه اقتصادی، ما را زودتر و کمهزینهتر به آن میرساند و یکی از ابزارهای خوبش برای امروز ایران ما، فرصت استثنایی «فراگیری بورس» است. در گسترش و ارتقای آن عمیقا بکوشیم. آموزش مردم را جدی بگیریم تا به دلیل سرخوردگی از زیان، خیلی زود این بازار (و این فرصت) را رها نکنند.
*پژوهشگر حوزه اجتماعی