دیدارنیوز ـ شادی مکی: کولبری یکی از معضلات مهم کشور ما و مخصوصا مناطق کردنشین است. پدیدهای چند وجهی که نیاز به بررسی جامعی دارد. روایتهای مربوط به کولبری نیز به مانند دیگر پدیدههای اجتماعی در سطح کشور، روایتی از مرکز و از دل رسانههای مرکز است و این روایتها نمیتوانند به تنهایی تصویر و تحلیل دقیقی به ما بدهند. «دیدار» در پرونده ویژه کولبری تلاش کرده است تا از دل روایتهای بومی و محلی این پدیده را مورد بررسی قرار دهد و در این مسیر به سراغ کارشناسان و پژوهشگرانی رفته که در حوزه کولبری پژوهش داشتهاند. در گزارشی که در ادامه می آید، این بار روایت خانوادههایی را که با پدیده کولبری سر و کار دارند از زبان آنها میشنویم. شرایط خانوادگی یک کولبر چه در زمان حیات و چه بعد از مرگش موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است.
اشک و بیتابی نزدیک به یک ماه است که جای خالی «وزیر» را برای همسر و فرزند پر کرده است. کودک، پدرش را میخواهد و زن جوان نگران از آینده نامعلومی است که انتظارش را میکشد و دلتنگ مردی که ۵ سال شریک لحظههایش بوده است.
قاب اول: کشته شدن وزیر توسط یک سرباز
وزیر محمدی ۹ مرداد امسال در حالیکه ۲۵ سال بیشتر نداشت در شهرستان نودشه پاوه از توابع کرمانشاه کشته شد. محلیها میگویند وزیر هنوز در خاک ایران و در منطقه سفید مرزی بوده و ۵۰ کیلومتر با مرز ایران و عراق فاصله داشته است که به او شلیک شده و جان میبازد.
عنایت برادر وزیر میگوید: «ما اهل ثلاث باباجانی زلزلهزده هستیم؛ برادرم بعد از زلزله کرمانشاه حدود ۱۰۰, ۱۵۰ میلیون تومان وام برای خانه گرفت و بدهکار بانک بود. چند روز پیش به بانک اعلام کردم که برادرم فوت کرده است؛ گفتند ما کاری به کار این مسائل نداریم و باید پول پرداخت بشود. گفتم بگذارید کفنش خشک بشود بعد به ما فشار بیاورید. حالا انتظار دارید همسرش چه حالی داشته باشد.»
او ادامه میدهد: «برادرم کارگر بود، وقتی دید کار نیست و درآمدی هم ندارد کولبر شد. وقتی کشته شد تنها یکسال شاید هم ۶ ماه بود کولبری میکرد. کارش سخت بود و درآمد زیادی نداشت، اما از هیچ بهتر بود. هر بار به او باری داده میشد ظهر حرکت میکرد و فردا ساعت ۱۰ صبح به خانه برمیگشت. بابت هر کول هم ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان درآمد داشت.»
مراسم عزاداری وزیر تازه به پایان رسیده است و خانواده میخواهند تشکیل پرونده داده و به دادگاه پناه ببرند. برادر وزیر میگوید: «تعداد زیادی از کولبران آنجا حاضر بودند و دیدهاند که قبل از شلیک به وزیر، هیچ هشداری داده نشده؛ حتی تیر هوایی هم شلیک نکردهاند تا به او اخطار دهند.»
عنایت عنوان میکند: «همسر و فرزند برادرم باید تحت نظر کمیته امداد باشند. من و برادرانم همه متاهل هستیم و بچه داریم و سنی هم از ما گذشته است، همه کارگر هستیم و توان اقتصادی زیادی برای کمک به خانواده برادرم نداریم. ما با این مخارج سنگین امروز و شرایط اقتصادی نامناسب نمیتوانیم بیشتر از یک سال مخارجشان را تامین کنیم.»
قاب دوم: فرهاد و آزاد یخ زده در کوهستان
آزاد و فرهاد خسروی دو برادر ۱۷ و ۲۱ ساله بودند که آذر سال گذشته در ارتفاعات موسوم به تته در حین کولبری جان باختند. فقر و نبود شغل و درآمد آنها را به سمت کولبری در پرتگاههای سهمگین تته واقع در کردستان سوق داد تا در سرمای استخوانسوز و بوران کوهستان راه خود را گم کنند. جسد یخزده هر دو برادر به فاصله ۲ روز در میان برفهای کوهستانی پیدا شد. دستان مشت کرده فرهاد در زمان مرگ نمادی شد از سختی روزگار مردمی که به دنبال نبود کار و درآمد پایدار در شرایطی قرار میگیرند که مجبور به انتخاب کولبری و پایان غمانگیز آن میشوند.
پدر خانواده خسروی کارگر فصلی بود و درآمد زیادی نداشت. قرار بود فرهاد و آزاد به معاش خانواده کمک کنند. بعد از جان باختن دو جوان، وعده و وعیدهای زیادی از سوی نهادهای حمایتی و مسئولان برای حمایت از خانواده داده شد که بسیاری از آنها عملی نشد.
از آنجاییکه پدر خانواده نمیتواند به زبان فارسی صحبت کند، سامان یکی از خویشاوندان آنها درباره شرایط زندگی خانواده خسروی بعد از مرگ دو فرزندشان توضیح میدهد: «در حال حاضر دو فرزند دیگر برای والدین فرهاد و آزاد باقی مانده است که یکی هنوز کوچک است و دیگری بهزاد که همسن و سال فرهاد و آزاد است.»
او با بیان اینکه خانواده از نظر روحی، جسمی و اقتصادی دچار شرایط بسیار بدی هستند؛ ادامه میدهد: «تمام حرفها و حمایتها تنها همان زمان بود و بعد همه چیز تمام شد. از طرف یکی از نهادها دو تا قالی ۶ متری و کمی لوازم منزل آوردند و بعد همه چیز تمام شد. جلوی دوربین همه وعده و قول میدادند، اما امروز هیچ یک از مسئولانی که آن موقع آمدند یادی از این خانواده نمیکنند.»
سامان عنوان میکند: «درآمد خانواده از کارگری است و در اینجا هم کار برای کارگر یک روز هست و چند روز نیست. وضعیت اقتصادی این خانواده هیچوقت خوب نبود، اما از زمانی که فرهاد و آزاد رفتهاند شرایطشان بدتر شده است؛ بهخصوص که امروز شرایط اقتصادی برای همه نامناسب است. از نظر روحی هم که مدام گریه میکنند و دلتنگ فرزندانشان هستند.»
او میگوید: «این روزها در این شرایط گرانی و بدبختی شرایط هر فقیری بدتر شده است چه برسد به این خانواده.»
بهزاد پسر دوم خانواده که این روزها باید جای آزاد و فرهاد را بگیرد و به معاش خانواده کمک کند، چارهای ندارد جز آنکه به راه دو برادر رفته و کولبری کند، اما همین تنها کورهراه امرار معاش نیز به گفته محلیها این روزها بسته شده و مدتی است که اجازه کولبری به مردم این مناطق داده نمیشود. نهادهای حمایتی هم برای این خانواده که دو نانآور جوان خود را از دست دادهاند هیچ کاری نکرده و حتی مستمری ماهانهای نیز برای آنها در نظر نگرفتهاند.
قاب سوم: سعید کولبری که مین جانش را گرفت
سارا ۳۱ ساله بود که با دو فرزند تنها ماند. پسر ۱۱ ساله و دختر ۸ سالهاش، ۲ سال است که جای خالی پدر را شبانهروز مرور میکنند. پسر کمی به شرایط عادت کرده است، اما دختر مرتب دلتنگ باباست.
سعید همسر سارا از اهالی مریوان بود؛ او هم به دلیل نبود کار و درآمد راه کولبری را در پیش میگیرد تا اینکه سرانجام در سال ۹۷ در حالیکه ۳۷ سال بیشتر نداشت برای کولبری راهی مرز میشود تا به قول همسرش برای خانواده «نان» بیاورد. به روستای انجیران که میرسد مین امانش نمیدهد، با بار روی مین میرود و جان میبازد.
زن جوان میگوید: «همه میگویند جایی که سعید کشته شد داخل خاک ایران است، اما وقتی پروندهاش را پیگیری کردم گفتند، چون مرز عراق بوده هیچ حقی ندارید. خیلی پیگیری کردیم، اما جوابی نگرفتیم. امروز هم تنها درآمدمان یارانه است و مستمری کمیته امداد. قبلا که سعید بود باز دلمان گرم بود که نانآوری داریم، اما از وقتی کشته شد شرایطمان بدتر شده است. من در خانه گیوه میبافم، اما بازهم درآمد زیادی نداریم.»
نگاه بدبینانه نیروهای مرزی نسبت به کولبران
گلاله وطندوست وکیل دادگستری و فعال اجتماعی در اینباره میگوید: «متاسفانه در برخورد با کولبرها، برخی از نیروهای نظامی قانون به کارگیری اسلحه را رعایت نمیکنند. بر اساس این قانون باید در ابتدا شلیک هوایی شده و حتیالامکان گلوله به بدن شخص مقابل اصابت نکند. همچنین بهتر است در هنگهای مرزی از نیروهایی استفاده شود که به لحاظ سلامت روان کنترل بیشتری بر خود دارند. اما نه تنها این موارد رعایت نمیشود که وقتی کولبری کشته میشود مامور را به جای دیگری منتقل میکنند.»
او با اشاره به پروندههای مختلفی که در خصوص کشتن کولبرها داشته است، عنوان میکند: «در این پروندهها حتی یک مورد هم نداشتیم که ماموری محکوم شود و در غالب موارد اعلام شده که برای حفظ امنیت و حفاظت از مرزها چنین حادثهای رخ داده است. این درحالی است که فرد کولبر با حجم باری که بر دوش دارد از فرد تروریست قابل تشخیص است.»
این وکیل دادگستری ادامه میدهد: «بسیاری مواقع میگویند کولبر با خودش اعلامیه میآورده یا میگویند محموله کولبر مشروب است، در حالیکه تعداد چنین کولبرانی اگر هم وجود داشته باشند به تعداد انگشتان دست هم نیست. به علاوه اینکه براساس قوانین اصل بر برائت فرد است مگر آنکه در دادگاه صالحه به اتهام آنها رسیدگی شود. مامور به عنوان ضابط قضایی میتواند موارد را گزارش کرده و در دادگاه انقلاب و مراجع صالح فرد به مجازات جرمی که مرتکب شده است برسد نه اینکه کشته شود.»
او با بیان اینکه سلب حیات در قرآن، اسناد مدون ایران و قوانین حقوق بشر مورد نکوهش قرار گرفته است، اظهار میکند: «وقتی یک جوان کشته میشود نه تنها باعث تالم روحی خانواده میشود که بهداشت روانی جامعه و منطقهای که فرد به آن تعلق دارد نیز به خطر میافتد. این موضوع باعث ایجاد کینه اجتماعی و بدبینی نسبت به نظام حاکم شده و این فکر را ایجاد میکند که فرد به دلیل هویت کُردی خود کشته میشود نه برای حفظ مرز.»
وطندوست با اشاره به مواردی که به افراد کولبر شلیک شتابزده میشود، توضیح میدهد: «این نوع شلیک مخالف مقررات حقوق بشر و قانون به کارگیری اسلحه کشورمان است و شلیکهای شتابزده هستند که باعث مرگ کولبرها میشود.»
این فعال اجتماعی با بیان اینکه بیکاری شرایط زندگی مردم این مناطق را بغرنج کرده است، خاطرنشان میکند: «در مریوان فاصله طبقاتی به شدت احساس میشود. از یکسو برخی با لامبورگینی در خیابان تردد میکنند و از سوی دیگر افرادی را مشاهده میکنیم که در سطل زباله روزی خود را جستوجو میکنند. در این مناطق افرادی زندگی میکنند که به جز کارت یارانه خود هیچ درآمد دیگری ندارند. به دلیل همین نبود شغل و فقر است که تنها در مریوان حداقل ۱۰ هزار کولبر داریم.»
این حقوقدان تصریح میکند: «وقتی یک کولبر جانش را از دست میدهد، طبیعتا شرایط اقتصادی همسر و فرزند یتیم او خیلی بدتر میشود. گاهی کولبری باعث تشدید خشونت علیه زنان میشود به این معنا که برخی کولبرها مصائب روحی ناشی از خستگی و آسیبهای ناشی از این کار و نیز تحقیر شدن توسط ماموران را بر سر زنان اطراف خود مانند مادر، خواهر و همسر خالی میکنند.»
وطندوست با اظهار امیدواری نسبت به برچیده شدن کولبری، رواج این شغل را ناشی از عدم حمایت از کارگاههای زودبازده، کشاورزی منطقه، عدم سرمایهگذاری در این مناطق و ... میداند. او ادامه میدهد: «مدتی پیش گروه تلگرامی با عنوان نه به کشتن کولبران وجود داشت که مدیران آن را بازداشت و کانال را بستند در واقع مجال حمایت از این افراد به ما داده نمیشود.»
حقیقت آن است که حمایت نکردن از کولبران، عدم ایجاد کار در این مناطق و کشتن آنها یا عدم حفاظت از جان آنان در مناطق مرزی نه تنها کمکی به بهبود شرایط در مناطق غربی نمیکند بلکه باعث فقر و آسیب بیشتر خانوادهها و گسترش آسیبهای اجتماعی در این مناطق شده است.