
میتوان گفت دیپلماسی تازهای که از آلاسکا آغاز شد و در واشنگتن ادامه یافت، بیش از هر زمان دیگر بر شخصیت و محاسبات فردی رهبران متکی است.
دیدارنیوز: دیدار روز جمعه ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا که بسیاری از رسانهها آن را «یخشکنی سیاسی» توصیف کردند، تنها آغاز سلسلهای از تحرکات تازه در پرونده اوکراین بود. عصر روز دوشنبه، ترامپ میزبان ولودیمیر زلنسکی و هفت تن از رهبران اروپایی در کاخ سفید بود. جلسهای که بهزعم ناظران قرار بود بر موضوع «تضمینهای امنیتی برای اوکراین» متمرکز باشد، به شکلی غیرمنتظره با تماس مستقیم ترامپ با رئیسجمهور روسیه به مدت ۴۰ دقیقه به نقطه عطفی تبدیل شد.
بر اساس گزارش اکسیوس، ترامپ جلسه را نیمهتمام رها کرد تا با پوتین گفتوگو کند و حتی ایده برگزاری نشست سهجانبه میان خود، زلنسکی و پوتین را مطرح کرد. این اقدام، بهنوعی بازتعریف نقش آمریکا در مدیریت بحران اوکراین بود؛ از یک بازیگر پشتیبان اروپا به سمت بازیگر اصلی و میانجی مستقیم. در سوی مقابل، کرملین با استقبال محتاطانه از این تماس، آن را «صریح و مؤثر» توصیف و تأکید کرد که دو طرف از مذاکرات مستقیم روسیه و اوکراین حمایت کردهاند. این نشان میدهد که مسکو نیز بهدنبال آزمودن مسیر تازهای در دیپلماسی بحران است، هرچند اهداف و خطوط قرمز خود را همچنان حفظ کرده است.
اروپاییها بین خوشبینی و تردید
واکنش رهبران اروپایی حاضر در کاخ سفید نشاندهنده شکاف ظریف میان امید به میانجیگری آمریکا و نگرانی از امتیازدهی زودهنگام بود. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، مهمترین دستاورد نشست را تعهد واشنگتن به تدوین محتوای «تضمینهای امنیتی» برای اوکراین دانست. او بر ضرورت برقراری آتشبس پیش از هرگونه گفتوگوی مستقیم زلنسکی–پوتین تأکید کرد و هشدار داد که اروپا باید در صورت شکست روند مذاکره، آماده تشدید تحریمها علیه مسکو باشد.
فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان، نیز خبر داد که پوتین در گفتوگو با ترامپ، با اصل دیدار با زلنسکی طی دو هفته آینده موافقت کرده، هرچند تردیدهایی درباره «شجاعت سیاسی» کرملین برای چنین نشستی باقی است. در همین حال، رهبران دیگر اروپایی همچون الکساندر استاب رئیسجمهور فنلاند، آغاز روند عملیاتی تدوین تضمینهای امنیتی را یک گام واقعی توصیف کردند. اما در کنار این خوشبینی محتاطانه، اروپاییها بهخوبی میدانند که تماس مستقیم ترامپ و پوتین نشاندهنده احتمال کاهش نقش آنها در خط مقدم دیپلماسی اوکراین است؛ موضوعی که میتواند در بلندمدت به شکافهایی در اتحاد فراآتلانتیک منجر شود.
ماده ۵ ناتو و معمای امنیت اوکراین
یکی از مهمترین محورهای نشست واشنگتن، بحث بر سر جایگاه اوکراین در چارچوب امنیتی غرب بود. مارک روته، دبیرکل ناتو، با صراحت گفت که «عضویت اوکراین در ائتلاف در دستورکار نیست»، اما تأکید کرد که بحثها حول ارائه تضمینهای امنیتی مشابه ماده ۵ در جریان است.
ماده ۵ پیمان آتلانتیک شمالی، اصل «دفاع جمعی» را تثبیت میکند؛ به این معنا که حمله به یک عضو ناتو حمله به همه اعضا محسوب میشود. اگرچه اوکراین عضو رسمی ناتو نیست، اما ایجاد سازوکاری شبهماده ۵ میتواند امنیت کییف را تا حدی تضمین کند. با این حال، اجرای چنین مدلی نیازمند توافق دقیق بر سر دامنه و چگونگی واکنش نظامی کشورهای غربی است.
اروپاییها نگرانند که اعطای تضمینهای گسترده به اوکراین، روسیه را به واکنش تهاجمیتر وادارد، در حالی که محدود بودن این تضمینها میتواند کییف را ناامید سازد. در همین چارچوب، به نظر میرسد واشنگتن قصد دارد میان یک «ناتوی رسمی» و یک «چتر امنیتی عملیاتی» برای اوکراین تعادلی شکننده ایجاد کند.
نشست سهجانبه؛ میان امید و تردید
طرح ترامپ برای برگزاری نشست سهجانبه میان خود، زلنسکی و پوتین، از یکسو امیدها را برای آغاز روندی تازه در دیپلماسی اوکراین افزایش داده و از سوی دیگر پرسشهای جدی درباره واقعبینی آن ایجاد کرده است. در نگاه اول، چنین دیداری میتواند شکاف فعلی میان کانالهای موازی مذاکره را پر کند و سطح گفتوگو را از نمایندگان میانی به عالیترین سطح سیاسی برساند. با این حال، موانع ساختاری همچنان پابرجاست.
نخست آنکه، اوکراین آشکارا اعلام کرده است هیچ توافقی که به واگذاری سرزمین منجر شود، پذیرفتنی نیست؛ موضعی که به خط قرمز حیاتی برای کییف بدل شده است. در سوی مقابل، کرملین بارها تأکید کرده که «واقعیتهای سرزمینی جدید» باید مبنای هرگونه توافق باشد. این شکاف بنیادین، هرگونه امید به مصالحه سریع را تضعیف میکند. افزون بر این، رهبران اروپایی نگرانند که حضور ترامپ در جایگاه میانجی، وزن اروپا را در معادله صلح کاهش دهد و ابتکار عمل را از بروکسل و پایتختهای اروپایی به واشنگتن منتقل کند.
با وجود این، تماس ۴۰ دقیقهای ترامپ و پوتین نشان میدهد که هر دو طرف دستکم در سطح تاکتیکی آمادهاند کانال ارتباطی مستقیم را باز نگه دارند. چنین آمادگیای اگر به دیدار دوجانبه اولیه پوتین و زلنسکی منجر شود، میتواند بستر نمادینی برای ورود ترامپ به عنوان میانجی رسمی فراهم آورد. اما تردیدهای جدی باقی است که آیا مسکو حاضر خواهد شد بدون امتیاز سرزمینی وارد مذاکره شود؟ آیا زلنسکی، در حالی که جامعه اوکراین به شدت مخالف مصالحه ارضی است، میتواند در برابر فشارهای خارجی انعطاف نشان دهد؟ و مهمتر از همه، آیا اروپا به چنین روندی اعتماد خواهد کرد یا تلاش خواهد کرد ابتکار عمل را دوباره به دست بگیرد؟
آینده بحران؛ دیپلماسی شکننده در سایه بازدارندگی
فراتر از تاکتیکهای مقطعی، پرسش اصلی این است که آینده بحران اوکراین در چه مسیری حرکت خواهد کرد. مجموعه گفتوگوهای اخیر در واشنگتن و تماس مستقیم ترامپ و پوتین، دریچهای تازه به روی دیپلماسی گشوده است، اما دوام آن وابسته به چند عامل کلیدی خواهد بود.
اولین عامل، تضمینهای امنیتی برای اوکراین است. غرب اکنون در حال طراحی مدلی است که از یکسو به کییف اطمینان دهد تنها رها نخواهد شد و از سوی دیگر، به معنای الحاق رسمی به ناتو نباشد. ایده «چتر امنیتی مشابه ماده ۵» بیش از آنکه یک تعهد الزامآور باشد، یک ابزار بازدارندگی سیاسی است. هرچه این تضمینها دقیقتر و صریحتر شوند، احتمال مقاومت اوکراین در برابر فشارهای روسیه بیشتر خواهد شد. اما اگر این چارچوب مبهم بماند، خطر آن وجود دارد که کییف احساس ناامنی کند و به مسیر جنگی طولانیتر کشیده شود.
عامل دوم ناظر به توازن میان واشنگتن و اروپا است. در همین باره ترامپ تلاش دارد خود را در جایگاه معمار صلح معرفی کند، اما این نقشآفرینی اگر با هماهنگی واقعی با اروپا همراه نباشد، میتواند به تضعیف جبهه واحد غربی منجر شود. اروپاییها بیم دارند که واشنگتن با تمرکز بر توافق سریع، به مصالحهای تن دهد که منافع امنیتی آنها را در بلندمدت به خطر اندازد؛ و سومین عامل به محاسبات داخلی هر یک از بازیگران باز میگردد. زلنسکی نمیتواند بدون حمایت افکار عمومی کشورش وارد هیچ توافقی شود؛ پوتین نیز به دنبال آن است که نتیجه مذاکرات به نوعی پیروزی نمادین برای روسیه تعبیر شود؛ و ترامپ هم در پی آن است که خود را بهعنوان «کسی که جنگ اوکراین را پایان داد» معرفی کند و در این بین تمنای دریافت نوبل صلح، عطش ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین چند برابر کرده است. همین تقاطع منافع متضاد، باعث میشود آینده بحران ترکیبی از امید و تردید باشد.
در نهایت، میتوان گفت دیپلماسی تازهای که از آلاسکا آغاز شد و در واشنگتن ادامه یافت، بیش از هر زمان دیگر بر شخصیت و محاسبات فردی رهبران متکی است. این وابستگی به اشخاص، هم میتواند موتور محرک روند صلح باشد و هم بزرگترین ضعف آن؛ زیرا با تغییر فضا یا شکست یک نشست، کل مسیر ممکن است فروبپاشد.
حسین فاطمی، روزنامه نگار