
پرسش اصلی این است که آیا تهدید هستهای ترامپ بهعنوان آخرین اهرم فشار، میتواند بنبست جنگ اوکراین را بشکند، یا خود دروازهای به سوی بحرانی بزرگتر خواهد گشود؟
دیدارنیوز: پس از سلسله نشستهایی که امیدها برای پایان جنگ اوکراین را زنده کرده بود؛ از دیدار ترامپ و پوتین در نشست آلاسکا تا رایزنیهای رهبران اروپا در واشنگتن اکنون نشانهها آشکارا حاکی از آن است که روند صلح به بنبست رسیده است. در حالی که فشارهای اقتصادی و تحریمهای غرب نتوانسته کرملین را به عقبنشینی وادار کند، کاخ سفید بهویژه تحت رهبری ترامپ بیش از پیش به ابزار تهدید هستهای تکیه میکند؛ رویکردی که بهنظر میرسد تنها گزینه باقیمانده برای تغییر معادلات باشد.
اما این سیاست همانقدر که میتواند بازدارنده و کارساز باشد، خطر لغزش به سمت بحران هستهای را نیز در خود نهفته دارد. ترامپ در تلاش است تا با نمایش قدرت نظامی و هشدارهای صریح، ولادیمیر پوتین را از ادامهی جنگ منصرف سازد و او را به پای میز مذاکره بکشاند. با این حال، ابهام بزرگ همچنان پابرجاست: آیا بازی با کارت هستهای میتواند راهحلی برای صلح در اوکراین باشد، یا خود زمینهساز بحرانی تازه و غیرقابل مهار خواهد شد؟
پایان دیپلماسی و آغاز سیاست فشار مستقیم
نشست آلاسکا و دیدار ترامپ با پوتین نقطهای بود که برخی تحلیلگران آن را فرصتی برای آغاز روندی تازه در حلوفصل بحران اوکراین دانستند. اما تحولات بعدی، بهویژه شکست تلاشها در واشنگتن برای رسیدن به اجماع با قدرتهای اروپایی، نشان داد که مسیر دیپلماسی به تدریج بسته میشود. ترامپ برخلاف بایدن که جانب احتیاط را در حمایت از اوکراین نگه میداشت، آشکارا به سمت سیاست فشار مستقیم حرکت کرده است. هر چند که ترامپ چه در دوره رقابتهای انتخاباتی و در ماههای اول بازگشت به کاخ سفید، نوعی از همگرایی با مسکو را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده بود. اما به جای آن همگرایی اکنون شاهد رفتار تهاجمی واشنگتن هستیم.
در این چارچوب، ترامپ عملا تحریمهای اقتصادی و تهدید به اعمال تعرفه علیه خریداران انرژی روسیه – مانند چین و هند – را بهعنوان بخشی از راهبرد چندلایه دنبال میکند. اما مهمتر از همه، رئیس جمهور ایالات متحده، این روزها آشکارا از «اهرم هستهای» سخن میگوید؛ اهرمی که میتواند تهدیدی وجودی برای کرملین باشد و محاسبات پوتین را برهم زند. این تغییر رویکرد، بهوضوح نشاندهنده ناامیدی کاخ سفید از ابزارهای سنتی مانند مذاکرات یا تحریمهای صرف است.
هراس هستهای؛ نقطه آسیبپذیر کرملین
اقتصاد روسیه طی سالهای اخیر نشان داده است که تابآوری بالایی در برابر تحریمهای غرب دارد. کرملین با اتکا به فروش انرژی به شرق آسیا و سازوکارهای دور زدن تحریمها، توانسته هزینهها را مدیریت کند. اما نقطه آسیبپذیر واقعی پوتین، هراس او از برتری هستهای ایالات متحده است. این همان نقطهای است که ترامپ با نمایش بمبافکنهای بی-۲ و جابهجایی زیردریاییهای هستهای آمریکا روی آن دست گذاشته است.
از نگاه پوتین، تسلیحات هستهای نهتنها ابزار بازدارندگی، بلکه ستون هویتی روسیه بهعنوان یک ابرقدرت است؛ بنابراین هرگونه تهدید به گسترش زرادخانه آمریکا در اروپا یا خروج از پیمان استارت نو، میتواند تهدیدی مستقیم علیه جایگاه کرملین تلقی شود. ترامپ با بهرهگیری از دکترین «دیوانهنمایی» در سیاست خارجی، تلاش دارد باورپذیری تهدیدات خود را افزایش دهد؛ عاملی که میتواند روان کرملین را متزلزل کند و فضای مذاکره را تغییر دهد.
از بازدارندگی تا خطر تشدید بحران
با وجود جذابیت ظاهری استفاده از تهدید هستهای بهعنوان اهرم فشار، این سیاست پرمخاطرهترین انتخاب ممکن نیز هست. تجربه تاریخی نشان داده که بازی در لبه پرتگاه هستهای همیشه امکان لغزش به سمت درگیری واقعی را دارد. ترامپ بر این باور است که تنها از طریق تهدیدی صریح و ملموس میتوان پوتین را به عقبنشینی واداشت و به نوعی «موازنه وحشت» تازه دست یافت. اما منتقدان هشدار میدهند که این تاکتیک میتواند پیامدهای پیشبینیناپذیر داشته باشد؛ از افزایش رقابت تسلیحاتی گرفته تا بیاعتمادی بیشتر میان واشنگتن و مسکو.
در بهترین حالت، کارت هستهای میتواند روسیه را به پذیرش مذاکرات واقعی سوق دهد و زمینهساز پایان جنگ شود. در بدترین سناریو، ممکن است به تشدید تقابلها و ورود جهان به مرحلهای تازه از بحران امنیتی بینالمللی بیانجامد. اکنون پرسش اصلی این است که آیا تهدید هستهای ترامپ بهعنوان آخرین اهرم فشار، میتواند بنبست جنگ اوکراین را بشکند، یا خود دروازهای به سوی بحرانی بزرگتر خواهد گشود؟