
احمد کاظمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: شاه طرح جبهه آنگلوساکسونی در این خصوص، «عضویتِ فوری» جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ناتو است که هرگونه فرصت عملی برای مقابله را از سوی تهران، مسکو و پکن سلب کند.
دیدارنیوز: همزمان با گسترش جنگ شناختی – روانی شبکه نفوذ باکو و آنکارا در داخل ایران برای تعمیق سردرگمی و تحمیق کشور در خصوص کلان تحولات قفقاز بمنظور تکرار عملیات فریب جنگ دوم قراباغ این بار در خصوص «کریدور جعلی زنگزور» یا «دالان صهیونی – تورانی ناتو»، تحولات ضدایرانی، ضدروسی و ضدچینی این منطقه استراتژیک با سرعت شگرفی در حال حرکت است.
تحرکات دو ماه گذشته از جمله نشست سران جمهوری آذربایجان و ارمنستان در استانبول، نشست علی اف و پاشینیان در ابوظبی و بررسی پیش نویس نقشه راه قفقاز تا دو دهه آینده، پیشنهاد طرح کریدور ترامپ (پل ترامپ) از سوی تام باراک برای اجرای کریدور جعلی زنگزور، تمرین نظامی امریکا و ارمنستان با عنوان «شریک عقاب»، پیش بینی دیدار پاشینیان و علی اف در کاخ سفید به میزبانی دونالد ترامپ، نشان میدهند که ناتو با محوریت و راهبری انگلستان و مشارکت امریکا، تحرکات خود برای اجرای کریدور جعلی زنگزور را افزایش داده است.
احمد کاظمی
نقطه ثقل این تحولات، نشست ابوظبی است که طی آن مقرر شده است در کنار اصلاحات داخلی در ارمنستان و جمهوری آذربایجان، با محوریت تغییر قانون اساسی، سرکوب نفوذ کلیسا، حذف برخی گروههای ملی و تضعیف مقاومت ارمنی در ارمنستان؛ و تشدید شیعه ستیزی و سرکوب نیروهای ایران گرا در جمهوری آذربایجان به همراه عضویت باکو در طرح آبراهام؛ و اخراج روسیه از هر دو کشور، نهایتا در قالب طرح «پل ترامپ» یعنی واگذاری صدساله جنوب ارمنستان به امریکا با ایجاد دالانی به عرض حدود شش کیلومتر، «کریدور جعلی زنگزور یا همان دالانی تورانی ناتو» شکل بگیرد و سپس این دالان در جنوب شرق ترکیه به «کریدور داود» وصل شود و بزرگراه باکو- تل آویو شکل بگیرد.
بر اساس توافقات ابوظبی، امضای اسناد این طرح با حضور ترامپ، برای ۲۴ آوریل ۲۰۲۶ (سالروز کشتار ۱۹۱۵ ارامنه) در استانبول پیش بینی شده است. بدین ترتیب، بزعم آنها با غفلت ایران، روسیه و چین، دالان تورانی ناتو در قالب طرح «پل ترامپ» و به مجری گری شرکت سرمایه گذاری PMC که ترامپ و تام باراک، سهام دار آن هستند، تحقق پیدا میکند و نظامیان امریکایی نیز در قالب یک شرکت خصوصی تامین امنیت آن را بعهده میگیرند. در مقابل، به پاس دو دهه خدمات الهام علی اف برای تبدیل جمهوری آذربایجان به پایگاه منطقهای صهیونیسم و ناتو که ابعاد آن در جنگ ۱۲ روز تحمیلی نمایانتر شد، و نیز به پاس خدمات ۷ ساله پاشینیان در ایفای نقش مکمل طرح جبهه آنگلوساکسونی در ارمنستان، روسیه گریزی و بسترسازی غیرمستقیم برای ایجاد باصطلاح جهان تورانی، تداوم حضور آنها یا خاندان شان در قدرت، تا حدود دو دهه آینده تضمین میشود.
این فرایندی است که در نشست ابوظبی علیرغم انکارهای باکو و ایروان، در خصوص آنها توافق شده است، اما آن چیزی که هنوز گفته نمیشود «طرح روزِ پس از اجرای کریدور جعلی زنگزور» است که میتوان از آن به عنوان «بزرگترین طرح ژئوپلیتیکی غافلگیرانه جبهه آنگلوساکسونی علیه ایران، روسیه و چین» نام برد.
شاه طرح جبهه آنگلوساکسونی در این خصوص، «عضویتِ فوری» جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ناتو است که هرگونه فرصت عملی برای مقابله را از سوی تهران، مسکو و پکن سلب کند. موضوعی که میتواند ضربه اساسی از سوی ناتو به روسیه در پاسخ به جنگ اوکراین که بدلیل گسترش ناتو به شرق روی داد، تلقی شود و در عین حال طرح خفگی ژئوپلتیتکی هر سه کشور را به حوزههای نظامی، امنیتی، ترانزیتی و انرژی نیز تسرّی دهد.
ریشههای این فتنه را باید در پروژههای جنگ دوم و سوم قراباغ جستوجو کرد که طی آن با از بین رفتن جمهوری خودخوانده قراباغ (آرتساخ) و تسلط باکو بر سراسر سرزمین جمهوری آذربایجان محور ترکی – عبری – تکفیری، مهمترین مانع برای عضویت جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ناتو از بین رفت. چرا که براساس ماده ۵ اساسنامه ناتو، کشورهایی که دارای مناطق تجزیه طلب، مناطق خارج از کنترل دولت مرکزی و همچنین مناقشه نظامی هستند، نمیتوانند به عضویت ناتو در بیایند؛ بنابراین مناقشه ارمنستان و جمهوری آذربایجان در خصوص منطقه خودمختار قراباغ، تا سال ۲۰۲۳ به عنوان مانعی در برابر عضویت باکو و ایروان در ناتو ایفای نقش میکرد که اکنون این مانع رفع شده است و تلاش میشود موانع جدیدی ایجاد نشود؛ از این منظر جالب توجه است که دولت ایروان به اشغال نظامی بخشی از خاک ارمنستان در حدود ۱۴۰ کیلومتر مربع توسط باکو بویژه در جرموک اعتراض حقوقی و بین المللی نکرده است.
هر سه کشور قفقاز جنوبی در سطوح مختلفی با ناتو همکاری دارند. جمهوری آذربایجان پس از گرجستان، کشور پیشرو در همکاری با ناتو میباشد. همکاری باکو با ناتو در قالب عضویت در برنامه مشارکت برای صلح ناتو PFP (۴ می۱۹۹۴)، برنامه همکاریهای انفرادی با ناتو (۲۰۰۴)، شورای همکاری اروپا آتلانتیک، مجمع پارلمانی ناتو، برنامه تامین امنیت خطوط انتقال انرژی از جمله در پوشش همکاریهای زیست محیطی، حضور در ماموریتهای نظامی ناتو از جمله در کوزوو (۱۹۹۹)، افغانستان (۲۰۰۲) و عراق، برگزاری دورههای مشترک آموزشی نظامی و سایبری و همچنین برگزاری رزمایشهای مشترک و برگزاری سالانه ویژه برنامههای «روزهای ناتو» در باکو و رزمایشهای آشکار و پنهان با امریکا و رژیم صهیونیستی از جمله در دریای کاسپین میباشد. بطوریکه از سال ۱۹۹۴ بالغ بر دهها رزمایش میان جمهوری آذربایجان و ناتو در قالب عناوینی نظیر همکاری قاطعانه ۲۰۰۱، پاسخ منطقهای ۲۰۰۹، رزمایش واکنش سریع، شمشیر تابان، شراکت جمعی، سپر زمستانی، باکو ۲۰۲۰ و ... در جمهوری آذربایجان و گاه به صورت اعلام نشده در دریای کاسپین برگزار شده است. یک سال پس از جنگ دوم قراباغ نیز الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان در نشست ناتو در بروکسل (۲۰۲۱) حضور و با «ینس استولتنبرگ» دبیرکل آن دیدار کرد.
ارمنستان نیز از سال ۱۹۹۴ در قالب برنامه مشارکت برای صلح و همچنین در قالب برنامه همکاریهای انفرادی سالانه با ناتو همکاری دارد و تاکنون تمرینات نظامی مشترک با ناتو و امریکا برگزار کرده است که نمونه جدید آن رزمایش شریک عقاب میباشد؛ عنوانی که اذهان را متوجه سلسله رزمایشهای «عقاب آناتولی» میکند که در آسمان قونیه و با مشارکت امریکا برگزار و طی آن جنگندههای اسرائیلی از وسعت آسمان ترکیه برای تمرین نسل کشی در فلسطین استفاده میکردند. جالب اینکه یکی از محورهای شائبه پراکنی شبکه نفوذ باکو– آنکارا در داخل کشور به عنوان بخشی از لابی انگلیس و همکار شبکه صهیونی، از بین بردن نگاه ملی در ایران به این رزمایشها و تحلیل یک بعدی آنها از دریچه منافع جمهوری آذربایجان یا ارمنستان میباشد یعنی سانسور یا تقلیل رزمایش باصطلاح برادری اسرائیل – جمهوری آذربایجان، رزمایشهای باکو – واشنگتن و بزرگنمایی رزمایش نظامی ارمنستان و امریکا و نهایتا قربانی کردن منافع ملی ایران در این نگاه دون پایه قومی.
از نظر ناتو جمهوری آذربایجان به دلیل جایگاه ژئوپلیتیکی در قفقاز و دریای کاسپین، همسایگی با ایران و روسیه، همکاری راهبردی با اسرائیل به عنوان شریک یوکام و سنتکام امریکا بویژه در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی، وابستگی ساختاری نظامی به ترکیه به عنوان عضو ناتو، ناسازگاری با ایران و تمایل مستمر به تقابل با تهران، نقش آفرینی در تامین انرژی اروپا، اوکراین و سوریه؛ سابقه موثر در اخراج نظامی روسیه از قفقاز از جمله در موضوع پایگاه قَبَله و مرزبانان روسی و همچنین فریب مکرر کرملین در قفقاز، ترجیح غربگرایی بر همکاری پایدار با روسیه و در نتیجه خودداری از عضویت در سیستمهای امنیت جمعی روسیه گرا از جمله پیمان امنیت دسته جمعی؛ همکاری و حمایت عملی از اوکراین؛ گزینهای مطلوب برای عضویت در ناتو پس از سال ۲۰۲۳ محسوب میشود. با عضویت جمهوری آذربایجان در ناتو، مرزهای ناتو با روسیه حدود ۳۰۰ کیلومتر و با ایران بیش از ۷۰۰ کیلومتر افزایش خواهد یافت و موجب دسترسی بیشتر ناتو به دریای کاسپین و آسیای مرکزی برای فشار به چین و نهایتا زمینه سازی برای عضویت کشورهای آسیای مرکزی با محوریت ازبکستان و قزاقستان در ناتو بمنظور تکمیل ایده ایجاد ناتوی ترکی خواهد شد.
اشتباهات قفقازی روسیه از سال ۲۰۲۰ در این فرایند موثر بوده است. جمهوری آذربایجان با فریب کرملین، و با نقض موافقتنامه ۲۰۲۰ مسکو در جریان حمله ۲۰۲۳ به قراباغ که نهایتا منجر به خروج نظامی صلح بانان روسی از قراباغ شد، نه تنها مسکو را از حضور طولانی مدت در قراباغ از طریق تمدید ماموریتهای پنج ساله صلح بانی محروم ساخت بلکه با مشارکت خود روسیه، مهمترین مانع عضویت باکو در ناتو را از میان برداشت. عمق این راهبرد فریب را میتوان را زمانی فهمید که مسکو از یک سو برای مقابله با گسترش ناتو در اروپای شرقی به جنگ پرهزینه با اوکراین رفت ولی از سوی دیگر در قفقاز با افتادن در دام باکو- آنکارا – لندن، چشم انداز گسترش ناتو به این منطقه از طریق همراهی در رفع مانع عضویت باکو و ایروان در ناتو را بشدت تقویت کرد، به طوریکه امروز الهام علی اف با تحقیر کرملین، از لزوم مقاومت اوکراین در برابر مسکو سخن میگوید و همزمان انرژی مورد نیاز کی یف را تامین میکند. به دلیل همین کلان طرح است که ناتو با محوریت انگلستان هیچ اقدام موثری در مقابل پاکسازی قومی ارامنه بومی قراباغ در سال ۲۰۲۳ انجام نداد و حتی در نشست شورای امنیت سازمان ملل، مدافع جمهوری آذربایجان بود، چرا که برای آنها، رفع مهمترین مانع عضویت باکو دارای سه دهه وفاداری به غرب و صهیونیسم در ناتو، مهمتر از موضوع حقوق اقلیت ارمنی قراباغ یا همبستگی جهان مسیحی میباشد.
باکو تلاش کرده است که فرایند گسترش مناسبات خود با ناتو را به صورت غیرجنجالی پیش ببرد. با وجود این، نه تنها منحنی همکاری جمهوری آذربایجان با ناتو سیر صعودی داشته است، بلکه باکو انگیزههای جدی برای عضویت در ناتو دارد. عضویت در ناتو میتواند انتقادات حقوق بشری اروپا را کاهش دهد چرا که در منظومه نگاه غرب، ناتو به عنوان سازمان دموکراسی سازی بازنمایی میشود. این موضوع میتواند همچنین استحاله هویت آذربایجانی (آذربایجانچولیق) را با گذار به هویت ترکی (ترکچولیق) که بمعنای پاگذاشتن روی اصول حیدرعلی اف و قانون اساسی است، در قالب نقش آفرینی باکو در «ناتو ترکی» محقق سازد.
در عین حال با عضویت در ناتو، امکان انتقام گیری ایروان در دوران پساپاشینیان به دلیل مساله قراباغ و اخراج ۱۲۰ هزار ارمنی قراباغ را تضعیف نماید. بویژه اینکه دولت ارمنستان نیز از یک سو با آگاهی از تقویت رویکرد ناتوگرایی باکو و تبعات آن، و از سوی دیگر با استفاده از اشتباهات روسیه در قفقاز، تلاش میکند از قافله ناتو عقب نماند و تداوم برگزاری تمرینهای مشترک نظامی با امریکا از این منظر قابل ارزیابی است.
هر گونه قصور محور ایران – روسیه – چین و تحقق «کریدور جعلی زنگزور» و تقویت این فرایند میتواند تجربه عضویت دو قطب مخالف در ناتو یعنی «یونان و ترکیه» را این بار با عضویت «جمهوری آذربایجان و ارمنستان» تکرار کند که ضربهای جدی به مسکو، تهران و پکن خواهد بود. البته عضویت همزمان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ناتو، سایه اختلافات و تهدیدات وجودی باکو و آنکارا علیه ایروان را برطرف نخواهد کرد؛ همانطوریکه عضویت در ناتو، تاثیری بر فروکش کردن اختلافات یونان و ترکیه در دریای اژه و قبرس نداشته است؛ بنابراین هرگونه رویکرد اشتباه دولت پاشینیان در خصوص کریدور جعلی زنگزور و مساله ناتو، ارمنستان را در محاصره باصطلاح «جهان تُرک» قرار داده و بقاء ژئوپلیتیکی آن را به مخاطره خواهد انداخت. آینه پاکسازی ارامنه از شش ولایت ارمنی نشین جنوب شرق ترکیه مصرّح در معاهده سِور، و اخراج ارامنه از نخجوان و قراباغ، پیشِ روی دولت پاشینیان است؛ بویژه اینکه دولتهای آنکارا و باکو با تضعیف معاهده لوزان ۱۹۲۳ و اطلاق «آذربایجان غ ر ب ی» به ارمنستان، بر طبل پان ترکیسم و نئوعثمانیسم میکوبند.
برای استقرار نظم جدید ضدایرانی، ضدروسی و ضدچینی، عضویت توامان جمهوری آذربایجان و ارمنستان همان «شاه طرح» جبهه آنگلوساکسونی است که قرار است به فاصله اندکی پس از توافق باکو– ایروان در خصوص طرح پل ترامپ (کریدور جعلی زنگزور) که برای ۲۴ آوریل ۲۰۲۶ پیش بینی شده است، محقق شود. طبیعی است که راهکار مقابله با این فتنه، از مقابله قاطعانه با هرگونه تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه و در راس آنها کریدور جعلی زنگروز (دالان صهیونی– تورانی ناتو) و همکاریهای سه جانبه تهران -مسکو -پکن در این خصوص میگذرد؛ از همین نکته میتوان فهمید که چرا شبکه نفوذ در ایران بجای پیگیری کریدور ارس به عنوان یادگار شهید رئیسی که طرحی صرفاً ترانزیتی است و یا بجای مطرح کردن دالان قره سو و دالان سَدرک (نخجوان) برای اتصال تبریز – ایروان در مقابل منطق معیوبِ کریدوری باکو – آنکارا، بدنبال ساده سازی «کریدور جعلی زنگزور» و خود مقصرنمایی هستند.
نویسنده: سید احمد کاظمی؛ استاد حقوق بین الملل دانشگاه و پژوهشگر ارشد مسایل اوراسیا