
فاطمه خادم شیرازی در یادداشتی درباره معادلات قفقاز مینویسد: یکی از سناریوهای محتمل، ایجاد سازوکارهای امنیتی برای حفاظت از سرمایهگذاری آمریکا بعد از تکمیل پروژه است. این اقدام میتواند به استقرار نیرو یا تجهیزات نظارتی دائمی در مرز ارمنستان و ایران منجر شود. برای ایران، این وضعیت حساس است و برای روسیه نیز غیرقابلقبول خواهد بود.
دیدارنیوز: توافق جدید بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان با میانجیگری دولت آمریکا و شخص دونالد ترامپ در کاخ سفید امضا شد. بر اساس این توافق، مسیر موسوم به «زنگزور» با نام تازه «جاده ترامپ» اجرا و بهرهبرداری آن بهطور کامل به شرکتهای آمریکایی سپرده میشود. این تحول یکی از مهمترین اتفاقات ژئوپلیتیک سالهای اخیر در قفقاز جنوبی است. ابعاد ماجرا فقط به حملونقل و تجارت محدود نمیشود. پیامدهای امنیتی، نظامی، سیاسی و حتی روانی نیز دارد. این رویداد در مرزهای شمالغربی ایران رخ میدهد و بهطور مستقیم بر منافع، امنیت ملی و جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران اثر میگذارد.
در ظاهر، موضوع تنها یک جاده ۴۳ کیلومتری است. مسیری که خاک جمهوری آذربایجان را از جنوب ارمنستان به نخجوان و سپس ترکیه متصل میکند. اما واقعیت فراتر از یک پروژه عمرانی است. جاده ترامپ ابزاری چندلایه برای تغییر نظم قدرت در قفقاز است. این طرح جایگاه تاریخی روسیه در میانجی گری و کنترل تحولات منطقه را تضعیف میکند. همچنین پای آمریکا را به ساختارهای امنیتی و اقتصادی قفقاز باز میکند. واشنگتن با این پروژه در پی شکستن حوزه نفوذ سنتی روسیه است. آمریکا میخواهد جای کرملین را بهعنوان میانجی صلح ارمنستان–آذربایجان بگیرد. هدف واشنگتن معرفی خود بهعنوان داور سیاسی و تسهیلگر اقتصادی است. این یک تغییر اساسی در الگویی تاریخی است که از فروپاشی شوروی تاکنون پابرجا بوده و پیام آشکاری برای مسکو دارد.
برای تهران، این تحولات حساستر است. حضور شرکتهای آمریکایی در کنار مرزهای شمالی ایران، احتمالاً با حضور نیروهای امنیتی و نظامی آمریکا همراه خواهد بود. این مسئله همزمان با فشار واشنگتن از خلیج فارس و حوزه انرژی به معنای ایجاد یک فشار ژئوپلیتیک دوطرفه بر ایران است. در طرف دیگر، ارمنستان با فشارهای روسیه و ترکیه روبهرو است. ایروان تلاش دارد حضور آمریکا را در پروژهای تضمین کند که ثبات دولت پاشینیان را با منافع اقتصادی و ژئواستراتژیک واشنگتن گره میزند. این همان روش قدیمی ضمانت امنیتی غیررسمی از طریق همپوشانی منافع ملی یک قدرت بزرگ با منافع داخلی کشور میزبان است. باکو و آنکارا نیز انگیزههای خاص خود را دارند. این دو کشور میخواهند از مانع سنتی ایران و روسیه برای اجرای مسیر زنگزور عبور کنند. افزودن یک لایه بازدارنده آمریکایی، عملاً توان تهران برای مهار پروژه با ابزارهای نرم یا سخت را کاهش میدهد.
نگرانی اصلی برای ایران این است که مسیر زنگزور، اگرچه از خاک ارمنستان میگذرد و در حاکمیت آن کشور باقی میماند، اما در عمل به یک کریدور ژئوپلیتیک تبدیل شود. این مسیر میتواند کارکردهایی فراتر از حملونقل کالا پیدا کند. سابقه آمریکا نشان داده که این کشور از پروژههای زیرساختی بهعنوان پوشش برای سامانههای نظارتی، شنود الکترونیک و حتی تجهیزات نظامی–اطلاعاتی استفاده کرده است. فاصله کوتاه مسیر تا مناطق امنیتی مهم ایران، خطر فعالشدن بخشی از دکترین فشار ترکیبی آمریکا علیه ایران را افزایش میدهد.
این تحولات در بستر سه تغییر مهم در معادلات قفقاز رخ میدهد: در مرحله اول، در جنگهای دوم و سوم قرهباغ، مسکو نتوانست منافع متحد سنتی خود، یعنی ارمنستان، را حفظ کند. باکو و ایروان نیز از عملکرد نیروهای صلحبان روسی رضایت ندارند. نتیجه این شده که ارمنستان به سمت آمریکا متمایل شود و آذربایجان نیز در پی ایجاد کارتهای متنوع برای بازی مقابل کرملین باشد. دوم، جاده ترامپ مانند بسیاری از نمونههای گذشته، فقط برای حمل کالا نیست. پیوستهای امنیتی، نظارتی و سیاسی آن بسیار مهمتر از کارکرد اقتصادی است. تجربه آمریکاییها در کوزوو، افغانستان و عراق نشان میدهد که طرحهای عمرانی و حضور شرکتهای آمریکایی اغلب مقدمهای برای ورود نیروهای امنیتی آمریکا یا حتی ناتو است. سوم، ایران سالها پیشنهاد اتصال از خاک خود را داده بود و این مسیر را کنترل میکرد. اکنون با اجرای مسیر از خاک ارمنستان و مدیریت آمریکایی، این نقش از بین میرود و ایران یک اهرم مهم ژئوپلیتیکی را از دست میدهد.
نامگذاری این مسیر به ترامپ نیز جنبه سیاسی و روانی دارد. این اقدام به معنی سرمایهگذاری حیثیتی رئیسجمهور آمریکا بر پروژه است. شکست آن، شکست شخص ترامپ تلقی میشود؛ بنابراین دولت آمریکا از همه توان خود برای حفظ و تکمیل آن استفاده خواهد کرد. حضور ترامپ در مراسم امضای توافق در کاخ سفید نیز به مشروعیت نمادین پروژه میافزاید و بر افکار عمومی دو کشور تاثیر خواهد گذاشت. در سطح کلان، این پروژه بخشی از رقابت جهانی «کریدورها» است. در این رقابت، ایران، روسیه، ترکیه، آمریکا، اتحادیه اروپا و حتی چین تلاش میکنند مسیرهای حیاتی تجارت، انرژی و حملونقل را کنترل کنند. نتیجه این رقابتها بر نفوذ ژئوپلیتیکی کشورها در اوراسیا و آسیای میانه اثر مستقیم دارد. برای ایران، مدیریت این تهدید و استفاده از فرصتهای اندک باقیمانده به هوشمندی دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی و حتی فرهنگی نیاز دارد.
یکی از سناریوهای محتمل، ایجاد سازوکارهای امنیتی برای حفاظت از سرمایهگذاری آمریکا بعد از تکمیل پروژه است. این اقدام میتواند به استقرار نیرو یا تجهیزات نظارتی دائمی در مرز ارمنستان و ایران منجر شود. برای ایران، این وضعیت حساس است و برای روسیه نیز غیرقابلقبول خواهد بود. ممکن است کرملین واکنشهایی مانند ایجاد بیثباتی یا عملیات خرابکارانه در ایروان و باکو را در دستور کار قرار دهد. چنین فضایی میتواند منطقه قفقاز را وارد دورهای از تنش و رقابت پنهان بین سرویسهای اطلاعاتی قدرتهای بزرگ کند.
در پایان باید گفت جاده ترامپ فقط یک مسیر ارتباطی نیست. این پروژه سکوی ورود آمریکا به قلب رقابتهای قفقاز جنوبی و ابزار فشاری دوجانبه بر ایران و روسیه است. دورهای که ایران با استفاده از روابط سنتی با ارمنستان و نقش در اتصال نخجوان به آذربایجان، شرایط شمالغرب خود را مدیریت میکرد، رو به پایان است. واکنش صرفاً اعتراضی یا بیعملی میتواند شرایط را بدتر کند و دست بازیگران رقیب را بازتر نماید. پس سیاست ایران باید چندلایه باشد: انتقال پیام قاطع مخالفت با حضور نظامی خارجی در مرزها، فعالسازی سازوکارهای امنیت جمعی یا دوجانبه با ارمنستان و آذربایجان، پیشنهاد مسیرهای جایگزین اقتصادیِ جذاب، و بهرهگیری از اهرمهای فشار منطقهای و بینالمللی برای محدود کردن ابعاد نظامی و امنیتی پروژه. افزون بر این، تهران باید تحولات سیاسی داخلی ارمنستان و آذربایجان را بهدقت رصد کند و آماده واکنش سریع به هر تغییر ناگهانی باشد. اگر این تدابیر اجرا نشود، جاده ترامپ به خط تماس دائمی میان ایران و آمریکا در شمالغرب تبدیل خواهد شد؛ مسیری که آغازش تجاری است، اما آیندهای امنیتی و حتی نظامی خواهد داشت.
منبع: دیپلماسی ایرانی/ فاطمه خادم شیرازی