تیتر امروز

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند
گزارش اختصاصی دیدارنیوز از مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند

سردار حسین علایی در مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم ضمن بیان روایت خود از عملیات آمریکایی طبس و نحوه به شهادت رسیدن منتظرالقائم، در دفاع از عملیات ایران علیه اسرائیل گفت: اسرائیل...
در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی
عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در تنگنای بیست و نهم

در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی

در بیست و نهمین برنامه از تنگنا و فصل سوم آن، حامد شجاعی میزبان عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران است و درباره تحولات درونی این تشکل و برخی مسائل مهم فضای سیاسی گفت‌وگو کرده است.
رضا دبیری نژاد؛ کارشناس موزه

دولت جدیدهنوز مشکلات موزه‌ها را نشناخته است

یکی از بخش‌های برجسته و قابل اهمیت در حوزه میراث فرهنگی، موزه‌ها هستند؛ موزه‌هایی که فرقی نمی‌کند چه اسم و رسمی را با خود حمل می‌کنند بلکه اهمیت آن در قدمت و نمایش تاریخ و هنر ایرانی است.

کد خبر: ۱۲۵۱۹۳
۱۱:۵۲ - ۲۹ اسفند ۱۴۰۰

 

دولت جدیدهنوز معضلات حوزه موزه‌ها را نشناخته است

 

دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: تغییراتی که در چند سال اخیر در بدنه سازمان وقت و حالا وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری رخ داد، آن طور که انتظار می‌رفت تغییری در فعالیت‌ها و برنامه‌های این وزارت نوپا ایجاد نکرد.

وزارت میراث وقتی چشم باز کرد تا این ساختار تازه شکل گرفته با اهداف و برنامه‌های تعریف شده توسط وزیر جدید رو به جلو حرکت کند؛ کرونا شد و همه چیز آن طور که باید پیش می‌رفت نشد هر چند که اگر کرونایی هم در کار نبود باز هم نباید انتظاری در توسعه و پیشرفت این نهاد متصور می‌شدیم، اما متولیان همین را بهانه کردند و عملا هیچ کاری انجام ندادند تا دولت جدید و آمدن عزت الله ضرغامی و مدیران جدیدش.

رضا دبیری نژاد کارشناس موزه داری و رییس موزه ملک در گفتگو با دیدار نقطه نظرات مهمی درباره روند وزارت میراث فرهنگی دارد.

این گفتگو را بخوانید.


*در یکسال گذشته با روی کار آمدن دولت جدید و وزیر جدید وضعیت موزه‌ها تغییر کرد با توجه به برنامه‌های ضرغامی که برای بهبود وضعیت تمام بخش‌های این وزارتخانه ارائه کرد، آیا به طور خاص وضعیت موزه‌ها تغییری کرده و در نهایت موزه‌ها نیازمند چه نگاه و حمایتی هستند؟
این دقیقا آن چیزی است که حاصل تخصص است و این تخصص صرفا به انتخاب مدیر نیست، ولی قطعا یکی از عوامل تعین کننده است وقتی ساختار و سازمان و مدیران باید به ظرفیت‌های آثار و موزه اشراف داشته باشند باید بدانند چطور باید در موقعیت‌های مختلف مثلا در دیپلماسی موزه‌ای از این ظرفیت‌ها استفاده کرد؛ و یا اینکه دیپلماسی موزه‌ای یعنی چه؟ آیا برگزار کردن یک نمایشگاه یعنی دیپلماسی موزه ای؟ یا اینکه با برنامه و هدف باشد اینکه الان در کجا‌ها نیاز است و با چه هدفی و برای چه مقصدی برویم و بحران‌ها چیت و چطور می‌توانیم از آثار موزه مان در حل بحران‌ها و پاسخ به نیاز هیا امروز و سو تفاهم‌ها و چالش‌ها استفاده کنیم.
مثلا نوروز یک بستر و پهنه فرهنگی دارد و کل کشور‌ها و ملل و اقوام در آن هستند. می‌توان از این فرصت برای پیوند و ارتاباط با کشور‌ها استفاده کرد. امروزه این بحث نیازمند ارتباط فیزیکی نیست و با مدیا مرز‌ها می‌شکند. موزه‌های ما در کشور خودمان هم نتوانسته اند از دیوار‌های خودشان بیرون بیایند و بین موزه‌های خودمان ارتباط برقرار نشده است. حال توقع داریم فراتر از این‌ها بروند؟

بخشی از این مساله به محدودیت‌هایی مربوط است که موزه‌ها را به شدت محدود کرده و دست موزه و موزه دار را بسته و با یک محافظه کاری شدید روبرو هستیم و حتی برای استفاده زا فضای مجازی ترس وجود دارد.
به نظر من برای رسیدن به این ماجرا یک جسارت تخصصی می‌خواهیم؛ که بتواند فارغ از سیاست موزه‌ها را در کنار هم قرار بدهد. ما برای دفاع از حیثیت فرهنگی و اجتماعی خودمان و مقابله با تصاویر نادرستی که از کشورمان منتشر می‌شود بهترین زمینه این است که نشان بدهیم کشور ما صاحب چه تمدنی است و همواره با دنیا تعامل کرده و این فضای بینا فرهنگی را ایجاد کرده است. هم فرهنگ داده و هم از فرهنگ دیگران تاثیر گرفته و همواره در زیستی مشترک بوده است. اگر بتوانیم تصویر تمدنی درستی از مردم و کشورمان بدهیم می‌تواند تاثیر به جا و درستی داشته باشد.

ولی ما موزه‌ها را به بنگاه‌های خردی تقلیل داده ایم که مثلا قرار است رد سطح یک بنگاه اقتصادی داخلی عمل کنند یا اینکه فقط معطوف به امورات روزمره باشند و فاقد چشم انداز و برنامه بلند مدت هستند. ما نتوانسته ایم برند سازی‌های لازم را انجام بدهیم. بسیاری از کشور‌های دیگر به افتخار داشتن آثار تمدنی ما برای خودشانب رند سازی می‌کنند و ما شاید به دلیل انبوه بودن این آثار و زیاد بودن آن‌ها نمی‌دانیم با این‌ها چه کار کنیم؟!

یک دلیل ثبات ساختاری و به سازی سازمانی و ساختاری است و اگر می‌پذیریم که باید کار دیپلماسی موزه‌ای و کار روابطی و رسانه‌ای بکنیم در ساختار موزه‌ها به متخصصان این رشته‌ها نیاز داریم. ساختار موزه‌های ما ساختار حداقلی است که در این ساختار فقط به نگهبان و راهنما بسنده شده است و کمی کار اداری در حالیکه اگر موزه را قطب و نهاد فرهنگی می‌دانیم که قرار است روابط بین فرهنگی را دنبال کند باید در این تخصص‌ها آدم داشته باشیم. حتی اداره کل موزه‌های ما این بخش و ساختار را ندارد. این پشتیبانی ستادی هم شکل نمی‌گیرد حداکثر کار ما این است که آثار بدهیم تا چهار نمایشگاه برگزار شود و آن هم به موزه ملی ایران محدود شده است. وقتی می‌گوییم ۷۰۰ موزه و اینهمه آثار ظرفیت ما بیش از این‌ها است.

*انتخاب آدم‌هایی که برای مدیریت موزه‌ها انتخاب شدند همواره مورد توجه مردم و دوست داران میراث فرهنگی است، اما حضور برخی مدیرانی که بعضا آشنایی با موزه داری و فلسفله میراث فرهنگی ندارند این روز‌ها محل اعتراض شده است، نظر شما در این باره چیست؟
در وهله اول اگر بخواهم به یک سال گذشته موزه‌ها نگاه کنم به نظر می‌آید نیمه اول سال موزه‌ها وضعیت بلا تکلیفی را گذرانده اند. انگار منتظر بودند تا ببینند اوضاع سیاسی و تکلیف سیاسی کشور چه می‌شود. شاید در وهله اول نگاه بر این بود که مطرح‌ترین وزیر دولت بر مسند میراث فرهنگی قرار گرفته که یک چهارم موزه‌های کشور را شامل می‌شود و نقشی ستادی بر حوزه موزه‌ها دارد. از این جهت توقع بر این بود که به حوزه میراث فرهنگی و موزه‌ها توجهی جدی شود، ولی به نظر می‌آید با رویکرد شدید به حوزه گردشگری امور زیربنایی موزه‌ها کمتر در این دوره دیده شدند.

به ویژه که باید در نظر داشته باشیم که موزه‌های ما در زمینه‌های حقوقی و قانونی دچار مشکلاتی اساسی هستند که نیازمند کار فرا سازمانی و تعامل بین سازمانی هستند. دوم اینکه ما نقش هماهنگی بین نهاد‌ها و سازمان‌ها و رسیدن به این نقش ستادی را نداریم و در واقع اداره کل موزه‌ها نتوانسته است نقش فرا بخشی خود را طی سال‌های گذشته ایفا کند و کمتر ایفا کرده است و بستر‌های لازم را برای توسعه ایجاد نکرده است و بیشتر طی سال‌های گذشته شعار درمانی و وعده درمانی کردیم و پروژه‌های ناتمام و مشکلات انباشته شده سال‌ها میراثی است که در حو زه موزه‌ها به دولت جدید رسیده است بنابراین دولت جدید باید جسارت داشته باشد که به سمت این‌ها برود یا نرود.

هر چه در سال‌های اخیر جلوتر آمده ایم هیچ ایده و کانسبت و چشم انداز و برنامه مدونی در حوزه موزه‌ها نداشتیم و موزه‌ها به شکل روزمره پیش رفتند و روز به روز نحیف‌تر شدند و موزه‌هایی که افتتاح شدند چارت سازمانی نداشتند و در سطح بدنه مانده اند. همه این معضلات به کاری جسورانه و بازنگری زیربنایی نیاز دارد.

حجم فشاری که به نیرو‌های موزه‌ها در سالیان اخیر وارد شده حجم امید و انرژی را از آن‌ها گرفته است و نیاز بر این است که به جای نگاه از بالا کار هم فکری پیش بیاید. طی ۱۵ سال گذشته موزه‌ها کمی سیاست زده شده اند و انتخاب‌های سیاسی موزه‌ها را به پلکان تغییرات مدیریتی تبدیل کرده است و خیلی‌ها یکباره از جا‌هایی بی ربط بدون سابقه و نسبتی به مدیریت موزه‌ها آمده اند و نگاهی گذرا داشتند و زیر بنایی ندیده اند و ما نتوانسته ایم بدنه موزه‌ها را تقویت کنیم ما در حوزه موزه‌ها رشد پلکانی نداشتیم. سلسله مراتب پلکانی ایجاد انگیزه می‌کند و مراتب ترفیع مشخص است، اما در موزه‌ها اینطور نیست.

به نظر می‌آید دولت جدیدهنوز معضلات حوزه موزه‌ها را نشناخته و مواجه نشده و بیشتر سعی می‌کند این مسیر را پیش برود و درگیر مسائل روز شده است. اگر مثل دولت‌های قبلی مناسبت محور پیش برود هیچ وقت نمی‌تواند مسائل زیر بنایی را حل کند. ممکن است درگیر برنامه‌های هیجانی شود مثلا ساعت موزه‌ها را گسترش بدهیم تعداد موزه‌ها را گسترش بدهیم که این‌ها به جای راهگشا بودن بحران زا هستند.
باید به تناسب شرایط جامعه و زمانه فکر کنیم. زمانه ما ویژگی‌های خاص خود را دارد یکی از اشکالات در این است که قانون‌های یکنواخت برای همه موزه‌ها صادر کرده ایم بدون اینکه شرایط موزه‌ها و شهر‌ها را در نظر داشته باشیم. حتی نسبت موزه‌ها را با جامعه درست تعریف نکرده ایم و به طرف درآمد زایی و خودگردانی رفته اند و این بحث‌ها معضلاتی ایجاد کرده است.
رشد موزه‌های خصوصی شاید در عمل جذاب و هیجان انگیز باشد، اما در موزه داری ایجاد چالش کرده است. مثلا مجوز به اسم موزه‌های خصوصی برای نهاد‌های دولتی مثل برخی نهاد‌های دانشگاهی صادر می‌شود و سه سال سه سال تمدید می‌شود. مگر می‌شود موزه‌های دولتی را سه سال سه سال تمدید کرد و بعد موزه‌های خصوصی بدون اینکه کارشناس داشته باشند و بدون مسیر درست مجوز می‌گیرند و می‌توانند مدعی موزه داری باشند یعنی اداره کل موزه‌ها و سازمان میراث فرهنگی در این زمینه مسبب حذف نگاه کارشناسی بوده اند.

یادمان باشد که بدنه آشفته موزه‌ها و بدنه فسیل موزه‌ها دو معضلی هستند که سازمان میراث فرهنگی باید برای آن‌ها راهگشایی کند به نظر می‌آید مسیری که در این چند ماه با همه تغییرات طی شده است آن جسارت لازم را ندارد و آن ارتباط شبکه‌ای فرا سازمانی هم در این مدت شکل نگرفته است که امیدوار شویم که بتوانیم کاری ملی بکنیم.

دولت جدیدهنوز معضلات حوزه موزه‌ها را نشناخته است


*از لحاظ بحث میراثی جزء بهترین‌ها در دنیا هستیم و به طور خاص موزه‌های غنی و منحصر به فردی داریم، اما در معرفی این بخش به نظر می‌رسد موفق نبودیم به نظر شما دلیل این عدم موفقیت به کجا برمی گردد؟
اشکال به این بر می‌گردد که سابقه‌ای ۱۵ و ۱۶ ساله وجود دارد و این روند طی شده و مربوط به سال‌های اخیر نیست متاسفانه روز به روز تصور از موزه تقلیل پیدا کرده و به همین دلیل سطح انتخاب مدیریتی آن بسیار باز شده است. به جای اینکه از دورن سیستم نیرو سازی شود مثلا مدیریت ۸ سال گذشته موزه‌ها و مدیران ارشد متولی کادر سازی نکرده اند و اینکه اجازه بدهند کادر‌ها تصدی مرحله به مرحله موزه‌ها را پی بگیرند با وجود مدیریت طولانی در این زمینه کمترین کار را کرده اند. با تعطیلی مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی که نیروی متخصص موزه داری آموزش می‌داد و جذب می‌کرد این جذب از بین رفته است و در واقع وضعیت نیروی انسانی موزه‌ها از یک شکل تخصصی به آشفته بازار و گاهی وقت‌ها پارتی بازی و روابط تبدیل شده است. در مورد مدیران ارشد هم، چون به راحتی فکر می‌کنمی اندکی شباهت بین یک پارک و یک موزه وجود دارد یا اندکی شباهت بین کتابخانه و موزه وجود دارد پس می‌توان مدیریت آنجا را به این بخش اورد و اینکه شخص چقدر تخصص داشته باشد و چقدر برنامه داشته باشد بیشتر به روابط درون سیستم توجه می‌شود. از این رو نمی‌بینید که مدیر از درون سیستم‌ها برگزیده شود و مرتبا از بیرون انتخاب می‌شود و، چون این آدم‌ها خود را در آن حوزه پایدار نمی‌دانند خیلی به حوزه تخصصی نمی‌پردازند و بیش از اینکه به کار‌های زیر بنایی توجه داشته باشند تعلق آن‌ها به اجرای برنامه‌هایی است که خوش آیند کسانی است که آن‌ها را منصوب کرده اند. ما سال‌ها پیش‌تر به مدیر کل قبلی موزه‌ها نامه‌ای زدیم و درخواست کردیم که شاخص‌های انتخاب مدیران موزه‌ها را رسما اعلام کند، اما اکراه کردند درحالیکه بحث بر سر این است که مدیر کل موزه‌ها به عنوان ساختار ستادی باید شاخص‌ها را برای همه ارگان‌ها و موزه‌ها اعلام کند. لااقل یک نفر که مدیر موزه می‌شود دو سال سابقه کار در موزه را داشته باشد و بتواند زیر و بم و حساسیت‌ها را بفهمد. باید این گله را از متولیان سابق داشته باشیم که این بستر را فراهم نکردند و گشاد دستی را گذشته اند تا تغییرات سیاسی فرا سازمانی اجازه انتخاب‌های سیاسی را بدهد. در نتیجه اینکه فاقد برنامه هستند و برنامه یا پیش نمی‌رود و ما شاهد عملکرد زیر بنایی نیستیم. از این رو کار عمده موزه‌ها روزمرگی است و بخش دیگر اجرای شو‌هایی است که در این شو‌ها سعی می‌شود با بدنه بیرونی فرا دستی ارتباط بگیرند یا بستر تبلیغاتی را برای مدیران ارشد فراهم کنند . موزه‌ها یک کار بین رشته‌ای هستند. فرد باید آنقدر که متخصص فرش است متخصص موزه هم باشد آنقدر که متخصص هنر است متخصص موزه هم باشد.

*به نظر شما در سال پیش رو چه نکاتی برای توسعه موزه‌ها باید اجرایی کرد، یعنی اگر بخواهیم موزه‌ها را از نقطه آ به نقطه بی برسانیم به چه زیرساخت‌هایی نیاز داریم؟
در سال پیش رو که با شعار قدرت موزه‌ها از سوی شورای بین المللی موزه‌ها نام گذاری شده است امیدوارم که بتوانیم موزه‌هایی را که نحیف شده اند قدرتمند کنیم. توان اجرایی ان‌ها را برای حرکت و پویایی و نشان دادن قدرت علمی فعال کنیم. برای رسیدن به این قدرت لازم است موزه‌ها را چند جانبه تقویت کنیم فقط نمی‌شود موزه‌ها را در زمینه حفاظت و مرمت تقویت کرد. فقط نمی‌شود تشویق کرد و بازدید کرد. اینکه آمار بازدید موزه‌ها بالا برود صرفا نشانه موفقیت موزه‌ها نیست موزه‌ها باید تولید فرهنگی و تولید علمی کنند تولید محصول کنند. موزه‌های ما امروز کار پژوهشی و تولید محصول فرهنگی و تولید علمی ندارند و این‌ها جزو کار‌های ارزشمند است که باید زمینه‌های پژوهشی ان را در موزه‌ها ایجاد کرد. موزه‌ها باید نقش رسانه‌ای فراگیر تری را بر عهده بگیرند که این نقش رسانه‌ای فراگیر نیازمند آزادی عمل و نیازمند تخصص و خانه تکانی است موزه‌های ما با بحران‌های جدی در زمینه نیروی انسانی و مالی روبرو هستند. چگونه می‌شود وقتی نیرو و بودجه نداشته باشید کار کنید از یک نهاد فرهنگی چه می‌ماند؟!

یکی از مهمترین چیز‌های دیگر این است که موزه‌های ما برنامه چشم انداز ندارند این برنامه چشم انداز باید به برنامه چشم انداز بلند مدت‌تر برسد برای کل موزه‌های کشورمان برنامه جامع و طرح بلند مدت نداریم.‌ای کاش با هم فکری با متخصصین حوزه موزه داری و نه صرفا تصمیمات مدیریتی بتوان به نگاه بلند مدت رسید و شرایط توسعه را ایجاد کرد ما باید به جای افزایش کمی موزه‌ها همین موزه‌های موجود را توسعه کیفی بدهیم و این موزه‌ها را قدرتمند کنیم تا بتوانند کاری کنند و بعد به سراغا اتفاقات جدید برویم.

باید از کار‌های هیجانی پرهیز کرد. هر کسی که سر کار می‌آید فکر می‌کند چرا قبلی‌ها این فکر را نکرده اند مثلا حجم بیشتری از موزه‌ها کار بکشیم و... و... و... درحالی که شرایط اجتماعی و شرایط درون سازمانی امکان این کار را ندارد.

یک مساله دیگر تقویت قانونی است. مثلا برنامه چشم انداز یا بحث‌های فرا سازمانی مثلا شاخص‌های انتخاب مدیران یا ارتقای کیفی مشاغل مربوط به موزه و موزه داری تا به مشاغل درجه یک تبدیل شوند و رغبت حضور بیشتر شود و جذب نیرو‌های جوان بیشتر برای تقویت بدنه‌ای که رو به بازنشستگی است ارتباط بین سازمانی بین موزه‌ها امروز موزه‌های ما مثل شبکه‌های مجزا از هم فعالیت می‌کنند و کار مشترکی با هم ندارند اگر می‌خواهیم از این ظرفیت استفاده کنیم باید به این موضوع توجه داشته باشیم.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی