تیتر امروز

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند
گزارش اختصاصی دیدارنیوز از مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند

سردار حسین علایی در مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم ضمن بیان روایت خود از عملیات آمریکایی طبس و نحوه به شهادت رسیدن منتظرالقائم، در دفاع از عملیات ایران علیه اسرائیل گفت: اسرائیل...
در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی
عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در تنگنای بیست و نهم

در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی

در بیست و نهمین برنامه از تنگنا و فصل سوم آن، حامد شجاعی میزبان عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران است و درباره تحولات درونی این تشکل و برخی مسائل مهم فضای سیاسی گفت‌وگو کرده است.

روحانی و لاریجانی هاشمی رفسنجانی نمی‌شوند!

اعتدال‌گرایی با اکبر هاشمی رفسنجانی در فضای سیاسی ایران شکل گرفت و بالید، این روزها زمزمه‌هایی از فعالیت مجدد لاریجانی و روحانی به گوش می‌رسد. اما چرا این دو هاشمی نخواهند شد؟

کد خبر: ۱۱۲۴۸۲
۰۶:۰۰ - ۰۳ آبان ۱۴۰۰

روحانی و لاریجانی هاشمی رفسنجانی

دیدارنیوز _ سرویس سیاسی: با استقرار کامل دولت اصولگرای ابراهیم رئیسی فصلی جدید در سیاست ایران شروع شده است. انتخاباتی که در آن رئیسی به مقام ریاست جمهوری دست یافت، انتخاباتی بود که با سایر انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی تفاوت‌هایی جدی داشت.

مهم‌ترین تفاوت را باید در غیاب نماینده‌ای جدی برای جریان موسوم به اصلاح‌طلب و نیز اعتدال‌گرایانی دانست که از پس سال ۹۲ بر قوه مجریه مسلط بودند و البته که برای سال‌هایی عملا کنترل مجلس را در دست داشتند. رد صلاحیت اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی نامزد‌های اصلی و جدی هر دوی این گروه‌ها را از میدان رقابت خارج کرد تا رئیسی عملا بی‌رقیب به صندلی ریاست جمهوری تکیه بزند.

ابراهیم رئیسی به محض استقرار در پاستور دولتی اصولگرا تشکیل داد. دولتی که همه پتانسیل‌ها و چهره‌های مختلف اصولگرایی را گرد هم آورده است. از محسن رضایی تا عزت الله ضرغامی و رستم قاسمی، حالا اعضای دولت رئیسی هستند. نهاد‌هایی مانند شهرداری تهران و سایر کلانشهر‌ها هم در اختیار اصولگرایانی است که حالا هیچ رقیبی در اداره کشور ندارند.

آینده فضای سیاسی کشور؛ اعتدال‌گرایان باز می‌گردند؟

سیاست، اما ماهیتی سیال دارد و از همین حالا گمانه‌زنی‌ها در مورد وضعیت آینده سپهر سیاسی ایران آغاز شده است. این که چه نیرو‌هایی از این پس در میدان سیاست رسمی جمهوری اسلامی نقش آفرینی خواهند کرد و این فضا چه مختصات و شرایطی خواهد داشت؟

یکی از نیرو‌هایی که ناظران و تحلیلگران مسائل سیاسی به گمانه‌زنی در مورد نقش آفرینی آن‌ها در آینده فضای سیاسی می‌پردازند، اعتدالگرایان هستند. جریان سیاسی‌ای که علی لاریجانی و حسن روحانی را می‌توان دو چهره اصلی آن دانست.

این روز‌ها پیگیری‌های علی لاریجانی در مورد اعلام دلایل رد صلاحیتش به صورت عمومی و شکسته شدن سکوت حسن روحانی در مورد مسائل سیاسی و پایان غیبتش در عرصه عمومی این گمانه‌زنی را در محافل سیاسی دامن زده است که اعتدال‌گرایان قصد ترک کامل فضای سیاسی را ندارند و در سودای اثرگذاری بر آینده فضای سیاسی کشور هستند.

اعتدال‌گرایی جریانی که با نام هاشمی رفسنجانی گره خورده است!

کلمه اعتدال با نام اکبر هاشمی رفسنجانی گره خورده است. سیاستمداری که بسیاری او را شناسنامه انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ می‌دانستند. سیاستمداری که برای نزدیک به ۴ دهه بین دو جناح اصلی سیاسی بندبازی کرد، گاه به راست و گاه به چپ چرخید، روزگاری نماینده تمام عیار هسته سخت قدرت بود و روزگاری نماینده اپوزیسیون آن هم در قلب نظام سیاسی کشور!

کلمه اعتدال در نزد هاشمی معنای یکسانی نداشت. گاه علیه جناح چپ خط امام و در اعتراض به تندروی انقلابی آن‌ها به کار می‌رفت، گاه علیه جناح راست سنتی و این اواخر بر علیه اصولگرایان رادیکالی که تا سر حد جنون از او نفرت داشتند.

اعتدال برای او بیشتر به معنای رفتاری میانه‌روانه و عقلایی بود، آن چنان که هیچ یک از دو جناح از عرصه سیاسی به صورت کامل حذف نشود، سیاست خارجی کشور تنشی نداشته باشد، فضای اجتماعی تا حدودی از مداخله مداوم ایدئولوژیک حکومت در امان باشد و عمران و آبادانی اقتصادی اولویت اول حکومت باشد. هاشمی هیچ گاه یک اندیشمند سیاسی نبود، سیاستمداری بود که با خرد عملی پیش می‌رفت. خودش را نماد اعتدال می‌دانست و اهل کناره گرفتن از سیاست هم نبود آن چنان که تا لحظه مرگ در مرکز سیاست ایران باقی ماند.

آن‌ها که به نقش آفرینی آتی روحانی و لاریجانی در آینده سیاسی ایران خوش بین هستند بیش از هر چیز الگوی سیاست‌ورزی هاشمی رفسنجانی را در ذهن دارند. سیاستمداری که چندین بار از چپ و راست از عرصه قدرت رانده شد، اما هر بار با پیگیری و سماجت به صحنه بازگشت و در زمان مرگش موقعیتی بی‌نظیر در سیاست ایران داشت و بعد از نزدیک به یک دهه، دوباره در اوج قدرت بود. اما دوران تغییر کرده است!

روحانی و لاریجانی هاشمی نمی‌شوند!

اما چرا الگوی سیاست ورزی هاشمی برای روحانی و لاریجانی قابل تکرار نیست. چرا این دو تن نمی‌توانند با سماجت در صحنه بمانند و در لحظه‌ای مانند انتخابات سال ۱۳۹۲ به صحنه برگردند؟ پاسخ را باید در ۴ تفاوت مهم جستجو کرد.

اول آن که موقعیت شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی در نظام جمهوری اسلامی منحصر به فرد بود. هاشمی را نمی‌شد از عرصه نظام حذف کرد. حتی وقتی حکم رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ صادر شد، او سفت و محکم در دفترش در کاخ مرمر (محل استقرار مجمع تشخیص مصلحت) نشسته بود. دیدار مردمی برگزار می‌کرد، از امکانات حداقلی حکومتی و سیاسی بهره‌مند بود و علی رغم به زندان رفتن بسیاری از نزدیکانش، خودش مصونیتی آهنین داشت.
لاریجانی و روحانی چنین نیستند. هیچ کدام از این دو شناسنامه انقلاب نیستند. با از دست دادن سمت‌هایشان در قوه مقننه و مجریه احتمالا حتی دفتری هم ندارند، خط قرمزی هم برای برخورد با آن‌ها وجود ندارد. آن‌ها به اشاره‌ای از صحنه سیاسی نظام حذف شده‌اند و اگر خطری از جانب آن‌ها احساس شود بیش از این هم طعم حذف را خواهند چشید.

دوم آن که نظام جمهوری اسلامی نسبت به ۴ دهه سیاست ورزی هاشمی تغییرات جدی کرده است. انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ نشان داد که نظام سیاسی رقابت بین دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا را که اعتدال‌گرایان در آن نفس می‌کشیدند، دیگر خوش نمی‌دارد. این عصری جدید است که در آن فعلا خبری از رقابت نیست. آن چنان که رقیبان غیراصولگرای رئیسی همه رد صلاحیت شدند و رقبای اصولگرایش هم در انتخابات با او رفاقت کردند و بعد از انتخابات هر کدام گوشه‌ای از کار را بر عهده گرفتند. هنوز برای قضاوت قطعی در مورد سرنوشت رقابت سیاسی در آینده جمهوری اسلامی زود است، اما آن چه که فعلا پیداست پایان دورانی است که در آن رقابتی جدی بین دو جناح مختلف وجود داشت.

سوم آن که نه روحانی و نه لاریجانی از جایگاه سیاسی هاشمی رفسنجانی و انعطاف فراوان او در سیاست ورزی بهره‌ای ندارند. هاشمی اگرچه همواره به خاطر خلق اشرافی از سوی دیگران نواخته می‌‍شد، اما سیاستمداری گشاده‌رو بود که با هر دو جناح سیاسی حشر و نشر می‌کرد. در دهه پایانی فعالیت سیاسی دفتر او حتی به محل رفت و آمد و حضور فعالان دانشجویی هم بدل شده بود. هاشمی توان گفت و شنود با همه نیرو‌های سیاسی را داشت. روحانی و لاریجانی، اما چنین نیستند.

ز خلق «بالا نشینی» حسن روحانی حتی محمد جواد ظریف هم در آن مصاحبه کذایی سخن گفت. روحانی اهل نشست و برخاست با نیرو‌های سیاسی نیست، روابط عمومی ضعیفی دارد و علی رغم سخنوری میانه خوبی با رسانه‌ها ندارد.

لاریجانی هم سیاستمدار بسیار محافظه‌کاری است که جز لابی‌های پارلمان و راهرو‌های شورای امنیت ملی جای دیگری سیاست ورزی نکرده است. او هم همواره در فاصله‌ای دور با بدنه و حتی سران نیرو‌های سیاسی نشسته است.

این دو نه اهل کار حزبی هستند و نه رسانه‌ای جدی در اختیار دارند. بگذریم که احزاب در میان اصلاح‌طلبان هم جز صورتکی برای الیگارشی حاکم نیست!

چهارمین و شاید مهم‌ترین تفاوت را باید در در رویکرد جامعه ایران به سیاست ورزی جستجو کرد. برای نزدیک به سه دهه بخشی از جامعه ایران به مشارکت در انتخابات علاقه‌ای ادواری نشان می‌داد و هم اصلاح‌طلبان و هم اعتدال‌گرایان با استفاده از همین پتانسیل، برای خود فرصت‌هایی در فضای سیاسی خلق می‌کردند. اما به نظر این رویکرد اینک دگرگون شده است.

لایه‌های مدرن و خواهان تحول در جامعه ایران امروز به شدت ناامیدند، علاقه‌ای به مشارکت در انتخابات ندارند و عمیقا نسبت به اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان ناامید و حتی خشمگین هستند. خشمی که البته اثری بر عموم اصلاح‌طلبان ندارد و آن‌ها همان هستند که هستند!

بعید است که این خشم و ناامیدی بر لاریجانی یا روحانی هم اثری داشته باشد و بعیدتر آن که به این زودی‌ها شاهد تجدید نظر این گروه‌های اجتماعی در رفتار جدید خود باشیم. رفتاری که می‌توان آن را بی‌اعتنایی به سیاست رسمی نامید!

هر چه هست اوضاع بر مراد اعتدال‌گرایان نیست و نه در انتهای این تونل نوری مشاهده می‌شود و نه هیچ کدام از این مدعیان جلوداری اهل افروختن شمعی در تاریکی این تونل هستند. تاریکی برای آن‌ها تا اطلاع ثانوی مطلق است!

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی