دیدارنیوز - سمیرا سرچمی: ساعت دو بامدادِ دوشنبه رفتگران شهرداری در مخزن زبالهای واقع در خیابان خزر با صحنهای مواجه شدند که شاید تا سالها فراموششان نشود. سر بریدهی یک زن جوان درون پلاستیک. آنها وحشتزده با پلیس ۱۱۰ تماس میگیرند.
در تحقیقات پلیس مردی ۴۵ ساله متهم به قتل میشود. او اعتراف میکند که این زن را به طرز فجیعی کشته است. به گفتهی روابط عمومی دادگستری زن یا همان مقتول تقریبا سی ساله بوده. قاتل متاهل بوده، دو فرزند داشته و معتاد به مواد روانگردان. به دلیل توهم ناشی از همین مواد هم ابتدا با سنگ به سر زن ضربه وارد میکند و بعد با چاقوی میوه خوری.
به روایت آنچه در خبرها آمده آن دو در پارک با هم آشنا شدهاند. قاتل از مقتول تقاضای وجه نقد کرده و دیگر چه شده که این آشنایی به جنایت ختم شده چیزی در خبرها منعکس نشده است.
خبر کوتاه بود، اما سنگین و خارج از تحمل و تصور
گزارش میدانیام را از دختران شروع میکنم اینکه آیا خبر را دیدهاند و نظرشان چیست؟ به طرز عجیبی از همان ابتدا حدس زدهاند که قتل ناموسی بوده و بدون شک پدر، برادر یا شوهرش این بلا را به سرش آوردهاند. بدون هیچ شک و شبهای این نسخه را میپیچدند و برای توجیه حرفشان رسانههای کشوری را مثال میزنند که از خبر قتلهای ناموسی پر است. انگار نسبت به موضوع کرخت شدهاند و برایشان شنیدن خبر عادی بوده.
یکی از سه دختری که ازشان سوال پرسیدهام، میگوید از صبح که خبر را شنیده، احساس نا امنی میکند: «از سطلهای بزرگ زباله ترسیده شدم. از اینکه هر لحظه ممکنه بمیرم دلهره میگیرم و اضطراب بهم دست میده. خبرها واقعا آدمو از پا در میاره.»
دو دختر دیگه، اما احساس خاصی ندارند. حتا میخندند و با این خبر شوخی میکنند. سوار تاکسی میشوم. راننده مردی حدودا پنجاه ساله است. مشعول حرف زدن با مسافرش هست و طبق معمول مشعول صحبت دربارهی سیاستاند. سر بحث را باز میکنم تا به ماجرای قتل زن سی ساله برسم. خبر را شنیدهاند. رانندهی تاکسی میگوید: «به ولله از صبح که شنیدم قلبم تیر میکشه و درد میکنه. خودم سه تا دختر دارم حتا تصورش بدنمو میلرزونه. سیرجون شده عین جنگل. هنوز حیوونا رحمشون میاد به همدیگه.» مسافر تاکسی به خبرها و به صورت کلی رسانه و فضای مجازی و روزنامه مشکوک است: «حاجی اینا همش دروغن. همش چرت و پرت. عین فیلم هندی داستان سر هم میکنن که آدم دور خودشون جمع کنن.» کرایهی تاکسی را میدهد و در حالی که پیاده میشود میگوید: «قدیما روزنامهها خبرا بهتری مینوشتن.» در تاکسی را میبندد و میرود.
راننده تاکسی، اما که در خبر تشکیک نمیکند هنوز درحال افسوس خوردن است و میگوید: «وای وای. برگشتیم به اون قدیما که سر میبریدن برا هم هدیه میفرستادن! همه کشورها رو به جلو میرن، ما عقب عقبکی و رو به پس.»
بازار آخرین جاییست که برای تکمیل گزارش میدانیام میروم. تقریبا با افراد زیادی صحبت میکنم تا ببینم نظرشان دربارهی خبر چه بوده؟ دو سه نفر اصلا از موضوع بیخبرند و با حرف من خبردار میشوند. اما دو نفر خبر را در اینستاگرام دیدهاند و میگویند خبر را که خواندهاند بدنشان سست شده، چون تصور دیده شدن چنین چیزی در مخزن زباله خیلی وحشتناک است. تحلیلهایشان متفاوت است. ریشه این اتفاقات را رواج گناه در شهر میدانند که روز به روز در حال گسترش است. دیگری مصرف مواد صنعتی را ریشهی این اتفاقات میداند و با عصبانیت و افسوس کسانی که این مواد را میفروشند، نفرین میکند. زن دیگری میگوید که با خودش عهد بسته که صبحها که از خواب بیدار میشود گوشی را بر ندارد که این قبیل خبرها را ببیند: «از بس قتل و غارت و کرونا و مرگ و میر خوندم خسته شدم. دلم میخواد برم یه جایی که اصلا آدمیزاد توش نباشه.» به نظر میرسد اخبار مربوط به قتل و اتفاقات این چنینی عدهای را کرخت و عدهای را عصبانی و رنجور کرده که شوربختانه تعدادشان هم کم نیست. مردم از شنیدن این خبرها خسته شدهاند و بیش از بیش نگران آینده و وضعیت شهری هستند که به گفتهی آنها دیگر امنیت ندارد.
اما چرا در این چند ماه اخیر خبر قتل فراوان شده؟ جامعه دارد به چه سمت و سویی میرود؟ چرا باید این زنگ خطرها را جدی گرفت؟ اگر مصرف مواد توهمزا مثل شیشه، چنین فاجعهای را آفریده، چه باید کرد؟
انزجار خبری
در میان اهالی رسانهی سیرجان این بحث به طور گستردهای مطرح هست که چطور به این دست خبرها باید پرداخت؟ آیا این قبیل اخبار باید با جزییات و تیتر درشت کار شوند و یا با محافظهکاری و بدون آب و تاب؟ چگونه باید افکار عمومی را از این خبرها مطلع کرد؟
زهرا اردکانی پژوهشگر و مدرس رسانه و اهل تهران است. او معتقد است اخبار مربوط به حوادث به دو دسته تقسیم میشوند و بدین ترتیب پرداختشان در روزنامه هم متفاوت است: «در مورد این مسله اخبار حوادث دو حالت دارند. یکی ناشی از یک اتفاق فردی بوده یا خشم خانوادگی و جنون آنی از روی خصومت چنین اتفاقی افتاده. اما گاهی دلیل گستردهتر از این حرفهاست و ریشه در یکسری باورها و افکار فرهنگی دارد. مثل ماجرای رومینا که با داس و توسط پدرش کشته شد. یک جنون لحظهای نبوده و ممکن است به اشکال دیگهای تکرار بشه. توی مدل اول تقریبا نیازی نیست که به گزارش شدت بدهیم و جامعه رو تحت تاثیر قرار بدیم. چون یک مورد استثنا محسوب میشود و کم پیش میآید که دوباره تکرار شود. چون جامعه را دچار ترس و اضطراب سنگینی میکند. به خصوص جامعهی زنان که خود به خود دچار ترسهایی هستند. ترس از حضور در خیابان و جامعه. این ترس به صورت پیش فرض با زنان همراه است. پس اگر این اخبار را پر و بال بدهیم به این ناامنی دامن زدهایم. اما وقتی خبر از باورهای غلط نشات گرفته، نیاز داریم به آگاهی بخشی برای فرهنگسازی و جلوگیری از اتفاق مشابه. پس باید دقیقتر و با شدت بیشتری به خبر بپردازیم. اما باز هم بهتر است که به سمت نقدها و رویکرد آگاهی بخشی در لایه کلان فکری جامعه برویم. پس به این خبرها باید بین شوک وارد کردن و نقد اندیشه پنهانی و فرهنگ غلط تمایز قائل شد.
توهمهای خطرناک
فهیمه نظری متخصص اعصاب و روان است. از او دربارهی این موضوع میپرسم که مواد مخدر توهمزا با مغز انسان چه میکنند که میتوانند به چنین فجایعی ختم شوند. او به سخنتازه میگوید: «دو دسته از مواد باعث توهم میشوند. یک دسته مواد توهمزا هستند که دسته خاصی هستند. دسته دوم که الان مصرفشان یک دغدغه جهانی است و بعد از ماریجوانا دومین ماده مورد مصرف هستند که همان مواد آمفتامین یا شبه آمفتامین که به اسم شیشه شناخته میشود. در بین مواد آمفتامین یا همان مواد محرک، آمفتامینهای محرک هستند، که برخیشان ترکیب آمفتامینهای کلاسیک با آمفتامینهای محرک جدید مثل ال اس دی موجود در بازار هستند و در بین محرکها بیشترین توهم را اینها ایجاد میکنند و دو خاصیتی میشوند.»
وی درباره عوارض مصرف بیشتر توضیح میدهد: «مصرف این مواد خصوصیات بالینیئی دارد که علائم جسمی مثل کاهش وزن شدید و افکار پارانوئید که همان افکار بدبینانه است که با سومصرف مستمر هر دو بروز پیدا میکند. بدبینی شدید که در همه این افراد وجود دارد. تغییرات شایع تری هم مثل تغییرات غیرقابل توجیه شخصیت، تحریک پذیری، اختلال تمرکز، رفتارهای تکانشی و ناگهانی و... .در دوز بالای مصرف، بی قراری، اختلال قضاوت، هذیان گویی، اختلالات خلقی، اضطراب، وسواس، رفتارهای جنسی خطرناک و تکانشی، پرخاشگری، افزایش فعالیت فیزیکی همراه با پرحرفی زیاد، میل جنسی زیاد، ولخرجی زیاد و بیدار و خوابی زیاد دیده میشود.»
از نظری میخواهم اصطلاح اختلال شخصیت پارانوئید ناشی از مصرف اینگونه مواد را تشریح کند. او میگوید: «توهم و هذیان ناشی از مصرف شیشه را پارانوئید میگویند. توهم و هذیان پارانوئید همان بدبینی خیلی شدید است. توهم شنوایی شایع ترینش است، اما توهم بینایی و لامسه هم گزارش شده است. هذیان از جنس باور ایجاد میشود که فرد به آن اعتقاد صد در صد پیدا میکند.»
وی داروهایی را مثال میزند که در کلوپها و رقصها و مهمانیها و پارتیها مصرف میشوند که خاصیت ایجاد اختلال توجه را دارند: «اینها به عنوان داروهای منجر به تجاوز در قرار ملاقات زیاد استفاده میشوند و از ویژگیهایشان ناهشیاری نسبت به زمان و مکان است.»
در مصرف مواد ترکیبی توهم زا ادراکات روشن و عمیق میشوند. رنگها و جنسها غنی میشوند. طرحها واضح میشوند. موسیقی در این حالت قدرت تاثیرگذاری بیشتری پیدا میکند. بو و مزه تقویت هم میشوند. تا جایی که اصطلاحا گفته میشود افراد رنگها را میشنوند و صداها را میبینند. این افراد تصویر ذهنی از خودشان و درک زمان و مکانشان به کلی هم تغییر میکند. توهم بینایی پیدا میکنند و اشکال هندسی خاصی میبینند. تجربه پیدا کردن همزمان دو حس متضاد از دیگر ویژگیهای مصرف این مواد روان گردان است. همچنین تلقین پذیری مصرف کنندگان به شدت افزایش پیدا میکند.»
از دکتر نظری میخواهم درباره تلقین پذیری بیشتر توضیح دهد: «ناخودآگاه شان گاهی آزاد میشود و شکلهای نمادینی میبینند مثل سر و شکل یک حیوان. تغییر نگرش پیدا میکنند و خطرناکترینش اینکه توهم شنوایی آمرانه پیدا میکنند و دستور مرگ و قتل کسی را میشنوند. توهم شنوایی دارای افعال دستوری نسبت به آسیب زدن به یک آدم، قتل یک آدم به خاطر اینکه توهم بدبینی دارند و فکر میکنند طرف مقابل دشمنشان است و باید او را از بین ببرند. یا توهم بینایی به شکل دیدن سر یک جانور و اینکه میخواهند آن جانور را از بین ببرند که منجر به اتفاقات تخلخ و ناگواری میشود. هذیان بدبینی که گمان میکنند دشمنی وجود دارد که میخواهد به او حمله کند و به خاطر داشتن توهمات بدبینانه و رفتار پرخشگرانه دست به اقدامات از دید خود تدافعی بزند و فاجعه بیافریند.
انحرافات ضد اجتماعی
فاطمه رضوانیپور دانشآموختهی جامعهشناسی و اهل سیرجان است. تحلیل او از این ماجرا به این صورت هست: «قتل یکی از جدیترین انوع جرایم خشن است که خسارتهای جبران ناپذیری را بر قاتل، قربانی خانوادهها و اعضای اجتماع محلی وارد و احساس امنیت اجتماعی را خدشهدار میسازد. نتایج نشان میدهد که در فهم قتل باید به تعاقب رفتارهای ضداجتماعی و ریسک فاکتورهایی که در سطح فردی، خانوادگی، محلی و اجتماعی در طول زمان بر سبک زندگی اثر گذاشتهاند، توجه کرد و این مسئله را در نظر گرفت که چگونه رفتار انحرافی از سنین پایین توسعه مییابد و در طول زندگی به چیزهای دیگر تبدیل میشود. به عبارتی باید رفتاری که سنگ بنای رفتار دیگر میشود و یا حتا رفتارهای غیر جرمی که میتواند به رفتارهای جرمی کشیده شود و یا دلالتهایی برای کجروی در مراحل بعدی زندگی داشته باشد، شناسایی شود.
مصاحبههای عمیق در پژوهش دکتر سهیلا صادقی فسایی مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران حاکی از آن است که افراد درگیر در خشونت قتل در دوران کودکی خود به نوعی درگیر رفتارهای ضداجتماعی، چون ولگردی، پرسهزنی، کفتربازی، پرخاشگری، آزار حیوانات و شرارت بودهاند و رفتارهای انحرافی در طول زندگی آنها توسعه یافته است؛ لذا شناسایی ریسک فاکتورها و کنش و واکنش در بررسی واقعیت اجتماعی قتل از اهمیت خاصی برخوردار است.
بیشتر قتلها در کنش و واکنشهای یک یا چند نفر که یکدیگر را میشناسند، رشد میکنند و گاهی اوقات منازعات مسلط بین افراد باعث شکلگیری قتل میشود. تحلیل کیفی قتلهای مشخص و متمایز، نکته مهمی را برجسته میسازد و آن تضاد بین افراد متفاوت در موقعیتهای متفاوت و در زمانهای متفاوت است. به لحاظ ماهیت متنوع قتل، توسعه نوعی نظریه که آن را توضیح دهد اگر غیر ممکن نباشد بسیار سخت است. شاید بتوان قتل را انحراف فردی شده تلقی کرد که در موقعیتهای اجتماعی ظاهر میشود و دربرگیرنده نوعی تضاد بین شخصی، رقابتهای مالی و جنسی و یا دفاع از قلمرو و ناموس است. قتل و خشونت نوعی پاسخ است موقعیتی که کاربرد خشونت به عنوان یک امر الزامی برای آن موقعیت تعریف شده است. قبل از اینکه چنین رفتاری اتفاق بیفتد، کلیۀ افراد درگیر به این باور میرسند که بدون خشونت و کاربرد آن نمیتوان تعارضات را حل کرد. به راستی چگونه میتوان این موضوع را فهمید که فردی می تواند جان فرد دیگری را بگیرد؟
مطابق فهم جامعه شناختی، رفتارهای انسان نه در خلا بلکه در زمینۀ فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرند و جامعه شناسی میتواند با طرح سؤالاتی، ما را در فهم رفتارهای اجتماعی و ضداجتماعی کمک کند. جامعهشناسی با طرح سوالاتی مبنی بر اینکه چگونه قاتل در یک زمینه اجتماعی-فرهنگی میتواند به ارتکاب جرم دست بزند و یا قربانی دارای چه ویژگیهایی است که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرد، زمینۀ فهم ما را از رفتارهای ضداجتماعی فراهم میسازد.»