گزارش دیدار از وضعیت یکی از مهمترین مراکز تولید محصولاتی کشاورزی در حاشیه تهران
دیدار نیوز ـ نسرین نیکنام: ساعت حدود ۱۱ را نشان میدهد، گرمای هوا از یک سو و دم آبی که روی خاک پاشیده شده بود از سوی دیگر به شدت توی صورت و تنت می نشیند، از دل بازار میوه و صیفی جات صالح آباد راهی را برای رفتن به زمین های کشاورزی که پشت این بازار قرار دارد پیدا می می کنم. تعجب می کنم این ساعت روز نه از فروشنده خبری هست و نه از خریدار؛ گاهی برمی گشتم و پشت سرم را نگاه میکردم هیچ کس نبود.
از در پشتی بازار وارد محوطه سرسبزی شدم که صدای رودی کوچک و گنجشک هایی که کمی دورتر بودند توجه ام را جلب کرد. تردید نکردم و به راهم در کنار رود ادامه دادم؛ از دور پیرمردی را در کنار زمین دیدم و زن و پسری نوجوان که داخل زمین مشغول کندن بلال بودند.
پیرمرد برگشت و مرا مردد برای رفتن و ماندن دید، با لبخندی مهربان نزدیک شد و گفت: چیزی لازم دارید؛ پس از چند ثانیه که نگاهم را از قیافه آفتاب سوختهاش و دست های پینه بسته اش برداشتم گفتم سلام؛ چند تا سوال داشتم.
از لهجه اش فهمیدم که از مهمانان افغان است، گفت بگو دخترم چیزی شده؟ کسی تو را اذیت کرده؟ خندیدم و گفتم نه نه فقط چند تا سوال دارم، با سر به من فهماند که منتظر سوال است؛ گفتم می خواهم بدانم زمین هایتان را چگونه آبیاری می کنید این رود از کجا میآید، می گوید: این زمینهای کشاورزی همه برای مش باقر است من و آن پسر (به پشت سرم اشاره میکند برمی گردم پسری تقریبا ۲۰ ساله خیره به ما نگاه میکرد) اینجا نگهبانیم. اون نگهبان صبح است و من نگهبان شب. ما ۲۴ ساعت اینجاییم.
گفتم نگفتید چه جوری زمین ها را آبیاری می کنید؛ گفت آن ساختمان را می بینی، ( به دور اشاره می کند یک کانکس وسط زمین بود) گفتم بله گفت آنجا یک موتورخانه کوچک است که از چاه آب می کشد و می فرستد به زمین های کشاورزی. گفتم یعنی چاه مجاز؟ خنده ای کرد و گفت من اینها را نمی دانم دخترم، فقط می دانم که آب از دل چاههایی که آنجا هست به زمین ها فرستاده می شود.
کمی به دور و برم بیشتر نگاه می کنم، می گویم و منشا این رودخانه کوچک کجاست، گفت در بالادست چاه بزرگی هست که این آب از آنجا به این سمت می آید، گفتم و همیشه آب دارد گفت: آره ما اینجا همیشه آب داریم.
گفتم حالا چه چیزهایی می کارید، گفت: سبزی، بلال، بادمجان و ... گفتم من شنیدم که برای این محصولات از آب فاضلاب استفاده میکنند.
صدایش را پایین آورد و گفت: زمین کشاورزی که آن طرف هست برای آقا الیاس است بعضی شب ها می آید موتور برقی را در وسط زمین روشن می کند و زمین ها را آب می دهد و خیلی بوی بدی هم می آید، می گویم: یعنی بوی فاضلاب است می گوید نمی دانم دقیق، باز هم با تردید میگوید به کسی چیزی نگویی من اینجا کارگرم و صبح تا شب زحمت می کشم تا خرج زن و بچه ام را بدهم.
با هم قدم زنان مسیر را به سمت بازار کج می کنیم می گویم: خرج زندگی تامین می شود؟ و می گوید: خداروشکر می گذرد.به پسر جوان که دقایق طولانی به ما خیره شده است نزدیک می شویم. می پرسم: نگهبان بودن سخت است؟ با لبخند می گوید شغلم همین است کار نکنم از کجا پول بیاورم. با لبخند تایید میکنم و به مسیرم ادامه میدهم.
پیرمرد مهربان اصرار می کند که بنشینم و میوه و چای تعارف می کند و تشکر می کنم و می گویم باید خودم را به کهریزک برسانم ماشین منتظرم است. با اصرار خربزهای را به من میدهد و هر چه میگوییم که نیاز نیست، میگوید: نمیشود، تو مهمان ما بودی باید پذیرایی میکردیم. تشکر میکنم و خربزه به دست به سمت ماشین برمیگردم و تا به ماشین برسم میگویم چقدر بد است بعضی از ماها با این مهمانان بدرفتاری می کنیم و حتی لبخندمان را از آنها دریغ میکنیم.
کهریزک و کارخانه های صنعتی و بوی نامطبوع
پرسان پرسان خودم را به منطقه ای در کهریزک که کشاورزی انجام می شود رساندم، در مسیر از هر کسی سوال می کردم با تعجب نگاهم می کرد و می پرسید: چیزی لازم دارید به ما بگویید. تشکر کردم و گفتم فقط می خواهم زمین ها را از نزدیک ببینم. با چند تا سوال جواب دیگر به منطقه ای رسیدم که تا چشم کار می کرد زمین کشاورزی بود.هر چه منتظر شدم تا کسی را پیدا کنم از چند و چون کشاورزی شان سوالی بپرسم کسی و پیدا نکردم البته سر ظهر بود و منطقی بود کسی را پیدا نکنم.
در مسیر برگشت عدهای پیرمرد و جوانی را دیدم که زیر یک آلاچیق نشسته بودند؛ البته بدون ماسک. از ماشین پیاده می شوم و ماسکم را روی صورت محکم میکنم و نزدیک میشوم و میگویم: چرا هیچ کدام ماسک ندارید، یکی از جوان ها که خیلی از سوالم خوشش نیامد با اخمی گفت اینجا فضای باز است و ما هیچ کدام کرونا نداریم و دیگر اجازه نداد سوالی بپرسم.
یکی از پیرمردها با لبخندی گفت کمکی از دست من بر می آید؟ گفتم می خواستم بدانم که زمین های کشاورزی اینجا هنوز هم با آب فاضلاب آبیاری میشوند؟ کمی تردید می کند در جواب دادن؛ می گوید خدا میداند من چه بگویم؛ چند سال پیش یک عده از دولتیها آمدند و همه زمین ها و محصولاتی که با آب فاضلاب آبیاری شده بودند و از بین بردند و رفتند.
گفتم این اتفاق کی افتاده؟ گفت همین یکی دو سال پیش چند روز همه آمدند و محصولات را از بین بردند و رفتند و کلی هم به کشاورزها هشدار دادند که دیگر این کارا نکنند ولی دیگر کسی سراغ کشاورزها نیامد.
پیرمرد دیگری که آنجا نشسته بود و با دقت این چند دقیقه گفت و گو را گوش داد بود، میان حرفمان دوید و گفت ما هر چه بگوییم دردسر می شود برایمان. اگر مسوولان این موضوع خیلی برایشان مهم است خودشان بیایند پیگیری کنند.
دیگرحرفی برای گفتن نبود آن ها ترس این را داشتند که هر چه بگویند برای خودشان یا هم محلی شان دردسر شود.بهتر بود سراغ مسوولانی بروم که بتوانم جواب درستی بگیرم.
مسوولیت این کار با وزارت نیرو است
آبیاری محصولات کشاورزی با فاضلاب مدتهاست که به عنوان یک موضوع مطرح است و بارها در مورد آن هشدار داده شده است . البته همه دستگاهها مانند وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، محیط زیست، شهرداری و شورای شهر که در این چند سال موضوع آبیاری محصولات کشاورزی با فاضلاب را پیگیری کردند مسوول مستقیم آن نیستند و رفع این مشکل با وزارت نیرو و شرکت های آب و فاضلاب است.
این موضوع را هدایت فهمی مدیر کل دفتر برنامهریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو به دیدار نیوز گفت و تاکید کرد: این مساله سالهاست دغدغه وزارت خانه و شرکتهای آب و فاضلاب است اما کمبود امکانات و بودجه مانع از آن شده که این کار به سرانجام برسد.
این که هر مسوولی موضوع مشکلات مادی و تحریم و برای انجام ندادن کارهایی که وظیفه شان است دستاویز قرار می دهند نکتهای است که نباید فراموش کرد که فهمی هم روی موضوع صحه می گذارد و می گوید: وزارت نیرو به طور جدی به دنبال تامین منابع برای این معضل است و در صورت تامین منابع به صورت جدی کارش را شروع می کند و محیط زیست هم به عنوان دستگاه ناظر باید کنار ما قرار داشته باشد.
این که وزارت محترم نیرو و مسوولان آن چه زمانی می توانند این بودجه را که به نظر می آید تامینش کار سختی نباشد، محقق کنند و جان صدها و شاید هم هزاران شهروندی که ممکن است از محصولاتی که با آب فاضلاب آبیاری می شوند بیمار شوند را نجات دهند، امری است که به نظر روشن نیست و هنوز باید به انتظار ماند.