تمام ایده داستانی "کشتارگاه" در این خلاصه شده که مردی ثروتمند (مانی حقیقی) که کشتارگاهش را صرفا برای رد گم کنی و پولشویی می گرداند، با حضوری موثر در بازار ارز، به خرید و فروشهای آنچنانی و غیرقانونی که منجر به شکست قیمتهای بازار می شود می پردازد و در این بین، ساده لوحانی را نیز قربانی اهداف خود می کند. حالا در چنین کانسپت داستانی که در فیلم پیاده شده، نه تحلیلی از ثروت و قدرت به چشم می خورد و نه حتی همان مسئله بازار ارز به اندازه کافی مورد بررسی قرار می گیرد. "کشتارگاه" صرفا تجمع تصاویری است از اسکناس ها و داد و فریادهایی که قرار است طبق الگوهای منسوخ شده ی سینمای رئالیستی ایران، فیلم اجتماعی بسازند. عباس امینی به عنوان فیلمسازی تازه کار نیز سوار موج پدید آمده شده تا هم فیلمش در یک چنین اجتماع فرسوده ای دیده شود و هم بازیگوشی های نمادینش و تشبیه بازار ارز به کشتارگاه گوسفندان به دل بنشیند که هیچکدامشان تاثیر کافی و لازم را ندارند.
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: "کشتارگاه" اولین فیلم داستانی عباس امینی (که پیش از این مستند می ساخته) محسوب می شود. امینی عموما در مستندهایی که مقابل دوربین برده، موضوعات اجتماعی و انتقاد به شرایط روزِ جامعه را به عنوان رویکردهای محتوایی خود برگزیده و حالا در اولین تجربه داستانی خود نیز سعی کرده علاوه بر ایجاد فضای قصه محور، به همان تم آثار مستند خود نیز بپردازد.
"کشتارگاه" آغاز نفسگیری دارد. دو جنازه که با ایجاد تعلیق، مشخص نمی شود که از کجا آمده اند، در سردخانه یک کشتارگاه پیدا می شوند و نگهبان کشتارگاه نیز برای فرار از دردسر و با هماهنگی رییس، آنها را مخفیانه در حیاط خانه خود دفن می کند. شروعی این چنینی با میزان زیادی اضطراب و با ساختاری که مخاطب را از همان ابتدا وارد ماجرایی ملتهب می کند، قاعدتا برای ادامه مسیر نیز تمهیداتی مشابه می طلبد که فیلم به طور جدی در آن با شکست مواجه می شود.
امینی هرچقدر فیلمش را جذاب آغاز کرده، دقیقا همان قدر در پیشبرد روایت و پایان بندی آن دچار ضعفهای اساسی شده است. "کشتارگاه" در بخش هایی از خود، ساختاری استعاری و نمادین به خود می گیرد. انبوه گوشت های بی حرکت آویزان مانده و تجمع گوسفندهایی که خرید و فروش می شوند و گلهای به این طرف و آن طرف می دوند، دائما کات می خورند به مسائلی که حول محور قیمت ارز و خریدارها و فروشنده هایش به وقوع می پیوندند. امینی در فضایی که پرداخت چندان مناسبی برای اعتراض های اقتصادی و اجتماعی ندارد، با چنگ زدن به چنین موضوعاتی، آسیبهای جدی به فیلمش وارد می کند که به لطفشان، تناقض هایی آشکار را می توان در آن پیدا کرد.
فیلمی که می توانست با بهره گیری از چنین فضای نمادین و چنین آغاز ملتهبی، رفته رفته خود را در جایگاهی فلسفی تر و داستانی عمیق تر و گیراتر قرار دهد، صرفا بابت کج سلیقگیها و نگاه سطحی فیلمساز، دست به دامان مسائلِ همیشه تکرار شده ی اخبار و روزنامه ها شده و حتی به نگرش عمیقی در این مسئله نیز دست نمی یابد.
تمام ایده داستانی "کشتارگاه" در این خلاصه شده که مردی ثروتمند (مانی حقیقی) که کشتارگاهش را صرفا برای رد گم کنی و پولشویی می گرداند، با حضوری موثر در بازار ارز، به خرید و فروشهای آنچنانی و غیرقانونی که منجر به شکست قیمتهای بازار می شود می پردازد و در این بین، ساده لوحانی را نیز قربانی اهداف خود می کند. حالا در چنین کانسپت داستانی که در فیلم پیاده شده، نه تحلیلی از ثروت و قدرت به چشم می خورد و نه حتی همان مسئله بازار ارز به اندازه کافی مورد بررسی قرار می گیرد.
"کشتارگاه" صرفا تجمع تصاویری است از اسکناس ها و داد و فریادهایی که قرار است طبق الگوهای منسوخ شده ی سینمای رئالیستی ایران، فیلم اجتماعی بسازند. عباس امینی به عنوان فیلمسازی تازه کار نیز سوار موج پدید آمده شده تا هم فیلمش در یک چنین اجتماع فرسوده ای دیده شود و هم بازیگوشی های نمادینش و تشبیه بازار ارز به کشتارگاه گوسفندان به دل بنشیند که هیچکدامشان تاثیر کافی و لازم را ندارند.
فارغ از بُعد محتوایی اثر، آنچه که در "کشتارگاه" به طور ویژه ای به چشم می خورد، بازی نسبتا خوب امیرحسین فتحی است که پیش از این در سریال شهرزاد (به کارگردانی پدرش حسن فتحی) او را دیده بودیم و بار انتقادات زیادی را نیز بابت همکاری با پدرش به دوش کشید. حالا، اما با نقشی محوری و ایجاد کاراکتری که علیرغم مشکل فیلمنامهای، تیپِ جالب و جزئیاتِ خاصی دارد، فتحی توانسته بازی خوبی ارائه دهد و در فیلم نیز بیش از هرکس دیده شود.
بازی بدِ باران کوثری و حضور کمرنگ مانی حقیقی نیز به این امر دامن زده تا "کشتارگاه" را پیش از هرچیز با امیرحسین فتحی به یاد آوریم. از لحاظ ساختاری نیز همان عدم خلاقیت ها همچنان ذوق مخاطب را کور می کند. دوربین شلخته ای که با ملتهب بودن، تفاوت های زیادی دارد و در روایت داستان نیز بعضا ناکارآمد است و کارگردانی که بیشتر در تدوین درآمده و شامل ایده های دکوپاژی خاصی نیست. به طور کلی "کشتارگاه" از انبوه آثار یکبار مصرفی است که واجد آن تاثیری نیستند که منجر به باقی ماندنشان در اذهان شود و بیانیههایی که به خیال خودش مهم و بزرگ است را نیز با خودش به فراموشی می برد.