نقل شده عبدالملک خلیفه مروانی از سوی امپراتور روم تهدید شد سکهای ضرب خواهد کرد و نام پیغمبر اسلام را به زشتی خواهد برد. عبدالملک از امام باقر علیهالسلام کمک و یاری خواست و امام علیهالسلام وی را راهنمایی کرد و سر آخر پیشنهاد کرد چنانچه مردم از این امر تخطی کردند آنان را تهدید به قتل کن. امری که بسیار بعید است. دیدارنیوز به بررسی این نقل تاریخی پرداخته است.
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: امام محمدبن علیبن الحسین علیهالسلام چنانکه مشهور است به سال پنجاه و هفتم از هجرت در مدینه متولد شده است. لقب معروف او باقر العلوم است، از آن جهت که رموز علم آل محمد را شکافت و آن را میان مردم منتشر کرد. بزرگواری و مکارم اخلاق ایشان مورد اعتراف مورخان است و تنی چند از شاعران، مکارم اخلاق حضرت را ستودهاند. اجتماع امام با متکلمان و عالمان هم عصر، معروف است و به خاطر توجهی که عموم مردم و بهخصوص شیعیان به ایشان داشتند مروانیان نگران بودند. چنانکه مشهور است در سالی هشام، ایشان را به دمشق خواند و امام به همراهی فرزندش امام صادق علیهالسلام بدانجا رفت و پس از بیرون آمدن از مجلس هشام با عالمی بزرگ از عالمان مسیحی به بحث پرداخت و او را مجاب کرد. امام باقر علیهالسلام به سال یکصد و چهارده هجری در مدینه به شهادت رسید و در بقیع به خاک سپرده شد.
نقلی تاریخی وجود دارد که مشکلی برای عبدالملک مروان پیش آمده بود. امام باقر علیهالسلام وی را راهنمایی و کمک کرد و در نهایت فرمود چنانچه مردم خلاف آن عمل کردند آنها را تهدید به قتل کن.
امامان معصوم علیهمالسلام در مشکلات پیش آمده، خلفا را راهنمایی میکردند و سرآمد همه آنان امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده که بارها خلیفه دوم را راهنمایی کرده است، اما نقل این نکته که امام باقر علیهالسلام از عبدالملک بهعنوان حاکم جور خواسته باشد مردم را به قتل تهدید کند جای شگفتی دارد، به همین منظور بر آن شدیم اصل نقل تاریخی را مورد واکاوی مجدد و بررسی دقیقتر قرار دهیم.
عبدالملک نخستین خلیفهای بود که سکه مسلمانی را به جای سکه یونانی رواج داد. سبب آن بود که وی در بالای نامههایی که به امپراتور میفرستاد، «قل هو الله احد» را مینوشت و از پیغمبر نام میبرد. امپراتور بدو نامه فرستاد که اگر این کار را ترک نکنی در سکهها نام پیغمبر شما را به زشتی خواهم نوشت. بلاذری نوشته است: عبدالملک در اینباره با خالدبن یزیدبن معاویه مشورت کرد. وی گفت: دینار آنان را ممنوع ساز و خودت دیناری سکه بزن و نام خدا را بر آن نقش کن و عبدالملک پذیرفت.
در مقابل نوشته بلاذری و دیگران، سندی از معاصر او ابراهیمبن محمد بیهقی مؤلف کتاب المحاسن و المساوی در دست است که مینویسد: رشید از کسانی پرسید:
ـ نخستین کسی که در اسلام سکه زد که بود؟
ـ عبدالملکبن مروان
ـ چگونه؟
ـ پس از آنکه قیصر او را تهدید کرد که در سکههای امپراتوری، نام پیغمبر را به زشتی خواهد نوشت، عبدالملک نگران شد. روح بن زنباع بدو گفت چاره این کار را باید از محمدبن علی علیهالسلام بخواهی. عبدالملک به عامل خود در مدینه نوشت: دویست هزار درهم به محمدبن علی علیهالسلام بده و سیصد هزار درهم نیز هزینه سفر او و کسان او را بپرداز و او را به دمشق بفرست. حاکم امام باقر علیهالسلام را از مدینه به شام فرستاد. چون امام نزد عبدالملک رفت و از ماجرا آگاه شد وی را فرمود که سکههای رومی را ممنوع سازد و به جای آن سکه اسلامی زده شود و هر کس را که با جز این سکهها معامله کند از کشتن بترساند.
بدیهی است که چنین راهنمایی و حل این مشکل و دشوارتر از آن از امام باقر علیهالسلام و دیگر اعضای خاندان پیغمبر (ص) کاری شگفت نیست، اما از نظر تاریخی و نیز وضع اجتماعی، پذیرفتن این گفته بدین صورت دشوار مینماید. چنانکه نسبت چنین ابتکار به خالدبن یزید نیز بعید است. اما آنچه پذیرفتن نوشته بیهقی را دشوار میسازد، به طور خلاصه چنین است:
۱. چنانکه میدانیم از دیرزمان، تیره مروانی و اموی با خاندان علی علیهالسلام و بنیهاشم دشمن بودهاند و بعید است عبدالملک چنین گرایشی نسبت به امام باقر علیهالسلام داشته باشد. به خصوص که میدانیم سالهای ۶۵ ـ ۷۵ هجری دوران جنبش شیعیان خاندان علی علیهالسلام و سختگیری امویان نسبت بدانها بوده است.
۲. روح بن زنباع از دوستان صمیمی معاویه و پسرش یزید و مروان و فرزندان او بود و بعید است چنین کسی تمایلی به امام باقر علیهالسلام و اهل بیت داشته باشد.
۳. پرداخت مبلغی در حدود نیم میلیون درهم برای هزینه سفر امام و همراهان او؛ آن هم برای مشکلی که با فرستادن پیکی و نوشتن نامهای گشوده میشد بسیار بعید مینماید.
۴. تاریخ سکههای اسلامی سال هفتادو چهار هجری است و در این سال امام باقر علیهالسلام به قول دقیق یازده سال و بنا بر مشهور هیجده سال داشته است و مشکل به نظر میرسد روح بن زنباع و یا عبدالملک حل چنین مشکلی را از آن بزرگوار بخواهد (البته از نظر عبدالملک و امثال او نه از نظر آشنایان و عارفان به مقام امام).
۵. در چنین روزگاری امامت شیعه با امام علیبن الحسین علیهالسلام بوده است و قاعدتا باید چنین تقاضایی را از آن حضرت بنماید.
۶. چنانکه میدانیم امام باقر علیهالسلام تنها در حکومت هشام بن عبدالملک به دمشق رفته و در این سفر امام جعفر صادق علیهالسلام نیز همراه پدر بوده است و داستان تیراندازی آن حضرت در حضور هشام مشهور است.
۷. نوشتهاند حضرت باقر علیهالسلام گفت: هر کس را که با این سکهها معامله نکند، تهدید به قتل کن. صدور چنین دستوری از جانب امام باقر علیهالسلام به شخصی چون عبدالملک که از نظر او حاکم جور است، بعید مینماید.
به سبب چنین مشکلاتی است که مؤلف ناسخ التواریخ، انتساب چنین راهنمایی را به امام محمد باقر علیهالسلام درست ندانسته است و میگوید: محتمل است که عبدالملک این تقاضا را از امام چهارم کرده باشد، اما معلوم نیست امام چهارم در فاصله سالهای ۶۲ ـ ۷۴ هجری به شام رفته باشد.
“برگرفته از تاریخ تحلیلی اسلام نوشته دکتر سید جعفر شهیدی“