محمدعلی حنایی، رییس اندیشکده دیپلماسی ملل معتقد است که اختلافات داخلی در اسرائیل و همچنین واکنش منفی افکار عمومی جهان عرب و جامعه جهانی به سیاستهای دو سال اخیر این کشور، نشاندهنده وجود چالشهای قابلتوجه است. این امر بار دیگر موید نسبیبودن موفقیتها در عالم سیاست است؛ بهگونهای که پیروزی در یک بعد ممکن است با چالشهایی در ابعاد دیگر همراه باشد. به باور سید حنایی چالشها و تهدیدهایی که برای رقبای منطقهای ایران وجود دارد، میتواند به فرصتهایی برای ایران تبدیل شود.
دیدارنیوز: تحولات اخیر خاورمیانه، از طرح صلح ترامپ در شرمالشیخ تا تلاش امریکا برای بازپسگیری پایگاه بگرام و نقش کریدور زنگزور، پرسشهایی را درباره جایگاه ایران در معادلات منطقهای ایجاد کرده است. همزمان، تحریمهای حاصل از فعال شدن اسنپبک و تحرکات بازیگرانی، چون هند، چین و ترکیه، ضرورت بازنگری در سیاست خارجی ایران را برجسته میسازد.
در همین راستا و با هدف بررسی این تحولات و تبیین راهکارهای دیپلماتیک ایران برای تقویت نقش منطقهای خود، روزنامه «اعتماد» گفتوگویی با سید محمدعلی حنایی، رییس اندیشکده دیپلماسی ملل، انجام داده است که در آن به تحلیل چالشها و فرصتهای ایران در غرب آسیا و آسیای مرکزی پرداخته شده است. سید حنایی معتقد است ایران باید با تغییر پارادایم از شامات به آسیای مرکزی، از اشتراکات فرهنگی و کریدورهای ترانزیتی برای تقویت جایگاه ژئوپلیتیک و اقتصادی خود بهره ببرد و از فرصتسوزیهای گذشته اجتناب کند.
سید حنایی در پاسخ به سوال نخست درباره رویکرد ایران در غرب آسیا با توجه به تغییر معادلات حاکم بر این منطقه گفت: باید توجه داشت سیاست به عنوان یک حوزه سیال و پویا، به عوامل و شرایط متعددی وابسته است و مانند سایر رشتههای علوم انسانی، از قطعیت برخوردار نیست. این حوزه همواره در چارچوب نسبیتها تعریف میشود. در گذشته، ایران از برتری منطقهای برخوردار بود و بهویژه در منطقه شامات، به عنوان بازیگری تعیینکننده شناخته میشد. بااینحال، در شرایط کنونی، کشورهایی نظیر ترکیه، قطر، و مصر نقشهای برجستهتری ایفا میکنند. همچنین، اسراییل با حمایت ایالات متحده در تلاش است تا نظم نوین منطقهای را به منطقه تحمیل کرده و خود را به عنوان هژمون منطقهای تثبیت نماید. بااینحال، همانگونه که برتری ایران در گذشته به معنای ضعف سایر بازیگران نبود، کاهش نفوذ کنونی ایران نیز لزوما به معنای ضعف مطلق آن نیست. این تحلیلگر مسائل بینالملل در ادامه افزود، سیاست امری پیچیده و متأثر از پارامترهای گوناگون است. برای مثال، ترکیه در حال حاضر نقش فعالی در منطقه، بهویژه در سوریه، ایفا میکند و از برتری نسبی برخوردار است. اما باید توجه داشت که اداره و نفوذ مستقیم در کشوری دیگر، هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی به همراه دارد و چالشهای متعددی را برای حاکمیت آن کشور ایجاد میکند. همانگونه که ایران در سالهای اخیر با چالشهای گوناگونی در منطقه مواجه بوده، ترکیه نیز، در صورت تداوم برتری در سوریه، با موانع و مشکلات متعددی روبهرو خواهد شد.
سید حنایی در ادامه به فعل و انفعالهای تهاجمی تلآویو نیز اشاره کرد و گفت، اقدامات اخیر این بازیگر با حمایت ایالات متحده، به برتری نظامی و تا حدی سیاسیاش در منطقه منجر شده است. بااینحال، اختلافات داخلی در اسراییل و همچنین واکنش منفی افکار عمومی جهان عرب و جامعه جهانی به سیاستهای دو سال اخیر این کشور، نشاندهنده وجود چالشهای قابلتوجه است. این امر بار دیگر موید نسبیبودن موفقیتها در عالم سیاست است؛ بهگونهای که پیروزی در یک بعد ممکن است با چالشهایی در ابعاد دیگر همراه باشد. به باور سید حنایی چالشها و تهدیدهایی که برای رقبای منطقهای ایران وجود دارد، میتواند به فرصتهایی برای ایران تبدیل شود. ایران نیز در سالهای اخیر با چالشها و فرصتهای متعددی مواجه بوده است. برخی خطاهای محاسباتی و استراتژیک ممکن است به کاهش قدرت منطقهای ایران منجر شده باشد، اما فرصتهای مهمی نیز برای ایران وجود دارد. یکی از این فرصتها، بهویژه در منطقه شامات، تغییر تصویر منفیای است که از ایران در افکار عمومی جهان عرب شکل گرفته بود. در گذشته، حضور مستقیم ایران در کشورهایی نظیر سوریه، لبنان، عراق، و همچنین ارتباطات آن با نوار غزه و یمن، این تصور را ایجاد کرده بود که ایران بهدنبال استعمار کشورهای عربی یا استفاده از آنها برای مقابله با اسراییل است. بااینحال، پس از رویدادهای هفتم اکتبر، فرصتی برای ایران فراهم شد تا با کاهش حضور مستقیم خود در منطقه، نشان دهد که نبود یا ضعف ایران میتواند به آشوب و بیثباتی در منطقه منجر شود.
سید حنایی در ادامه در پاسخ به سوالی درباره تاثیر توافق صلح میان اسراییل و حماس بر نظم خاورمیانه تاکید کرد، توافق صلحی که مرحله نخست آن در مصر مورد توافق قرار گرفته، بسیار شکننده است و نمیتوان آن را نقطه پایان مناقشات دانست. اختلافات عمیق میان حماس و اسراییل، احتمال دستیابی به صلحی جامع را کاهش میدهد. از منظر این کارشناس بینالملل بااینحال، ایالات متحده در تلاش است تا پیمان ابراهیم از سوی کشورهای منطقه پذیرفته شود. با این حال پس از رویدادهای هفتم اکتبر، افکار عمومی جهان اسلام و کشورهای عربی نسبت به اسراییل و ایالات متحده بهشدت منفی شده است. اما امریکا و اسراییل تمایل دارند نظم نوین منطقهای را برقرار کنند و با وجود چالشهای موجود، تحقق این نظم چندان دور از انتظار نیست.
رییس اندیشکده ملل در پاسخ به سوالی درباره نقشآفرینی احتمالی تهران گفت، چنانچه ایران بخواهد همچنان نقشآفرینی فعال خود را در منطقه حفظ کند و در معادلات منطقهای حضوری موثر داشته باشد، باید از وضعیت کنونی که در آن از فرآیندهای منطقهای کنار گذاشته شده، درس بگیرد. برای مثال، در توافق اخیر مربوط به غزه، ایران هیچ نقشی ایفا نکرده است، درحالی که کشورهایی مانند قطر، ترکیه، و مصر نقشهای برجستهای داشتهاند. برای تغییر این وضعیت، ایران باید واقعیتهای موجود را بپذیرد و سیاستهای خود را بر اساس خواستهها و اولویتهای مردم فلسطین و سایر کشورهای منطقه تنظیم کند. این امر مستلزم پرهیز از خطاهای محاسباتی است که ممکن است منافع ملی ایران را به خطر اندازد. در برخی موارد، اقدامات ایران با حسننیت انجام شده، اما به دلیل سوءتفاهم یا انتظارات نادرست، بهدرستی درک نشده است.
حنایی در ادامه خاطرنشان کرد، ایران توانسته تصویر خود را از یک «استعمارگر منطقهای» به قربانی زیادهخواهیهای اسراییل تغییر دهد. بهویژه پس از حملات اسراییل به دوحه، افکار عمومی بسیاری از کشورها دریافتهاند که دشمن اصلی منطقه، ایران نیست. این تحول، فرصتی برای ایران فراهم میکند تا با بهرهگیری از افکار عمومی کشورهای منطقه و جهان عرب، تصویر منفی شکلگرفته علیه خود را اصلاح کند و تهدیدسازیهای چنددهه اخیر علیه خود را به فرصتی برای تقویت جایگاه منطقهای خود تبدیل نماید.
این کارشناس مسائل بینالملل درباره تغییر معادلات قفقاز بالاخص اجاره کریدور زنگزور توسط امریکا و تاثیر این رویکرد بر معادلات تهران گفت، در خصوص کریدور زنگزور، این ابتکار یکی دیگر از نشانههای علاقهمندی ایالات متحده و بهویژه شخص دونالد ترامپ به پایاندادن به مخاصمات و دستیابی خاورمیانه به ثبات و پایداری است. در حوزه زنگزور، ایران و ترکیه چندین سال اختلافات عمیقی داشتهاند که این اختلافات عملا به تنش میان دو کشور تبدیل شده بود. ترکیه، با هدف احیای نفوذ عثمانی و اتصال جهان ترک، بهدنبال ایفای نقش در این کریدور بود تا هم ایران را از منظر ژئوپلیتیک تحت فشار قرار دهد و هم طرحهای نوعثمانی خود را پیش ببرد. از سوی دیگر، ایران نیز با اعمال فشار، تلاش میکرد حاکمیت خود را در این منطقه حفظ کند. بااینحال، ایالات متحده با ورود مستقیم به این موضوع، کنسرسیومی اقتصادی با محوریت خود تشکیل داده تا از درگیری ایران و ترکیه در این حوزه جلوگیری شود. همانگونه که اشاره شد، امریکا در اینجا مداخله مستقیم میکند و مایل است مشکل را از طریق اهرمهای اقتصادی و میانجیگری سیاسی حلوفصل نماید. به نظر اینجانب، بهترین رویکرد برای ایران، مشارکت در این کنسرسیوم منطقهای است تا از منظر اقتصادی، مزایای لازم را کسب کند.
به باور حنایی، دنیای روابط بینالملل امروز، جهانی درهمتنیده است و روابط بینالملل عمدتا بر پایه اقتصاد بینالملل بنا شده، بهویژه در جهانی که شبکههای آن بهشدت به هم پیوستهاند. بنابراین، ایجاد منافع متقابل اقتصادی ضروری است تا بتوان نقشآفرینی موثری داشت. این پژوهشکر مسائل بینالملل در ادامه خاطرنشان کرد، اگر ایران، همانند آنچه در سوریه رخ داد، خود را از معادلات اقتصادی بازسازی پساجنگ کنار بگذارد، سناریوی مشابهی در قفقاز برایش رقم خواهد خورد. عدم حضور در معادلات قفقاز و کریدور زنگزور، ایران را پس از مدتی از بازی خارج میکند و ممکن است طرحهای نامطلوبی در منطقه پدید آید.
حنایی در بخش دیگر این گفتوگو و در پاسخ به تاثیر بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه کشورمان و احتمال مانور محدود تهران گفت، در شرایط کنونی ایران نیازمند تغییر پارادایم در سیاست خارجی منطقهای خود از تمرکز بر شامات به سوی آسیای مرکزی و حوزه تمدنی خود است. این تغییر رویکرد از دو مزیت کلیدی برخوردار است: نخست، ایران با کشورهای آسیای مرکزی پیشینه فرهنگی و تمدنی مشترکی دارد که میتواند بستری برای گسترش همکاریهای سیاسی و اقتصادی فراهم آورد. این ارتباطات فرهنگی و اجتماعی، با تأکید بر حسن همجواری و اصل عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، زمینهساز تعاملات پایدار خواهد بود. دوم، کشورهای آسیای مرکزی همچنان تحت نفوذ قابلتوجه روسیه قرار دارند و این منطقه به عنوان حیاط خلوت روسیه شناخته میشود. هرچند در سالهای اخیر، کشورهای غربی، بهویژه از طریق سرمایهگذاری در قزاقستان، تلاش کردهاند حضور خود را در این منطقه تقویت کنند، اما رهبران سیاسی این کشورها همچنان خود را تحت حمایت روسیه میدانند. پیمانهایی نظیر سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، روابط ایران با این کشورها را تسهیل میکنند. این منطقه، بهویژه پس از تحریمهای اعمالشده علیه روسیه، دارای بازارهای بکر و دستنخوردهای است که ظرفیتهای اقتصادی قابلتوجهی برای ایران ارایه میدهد.
به باور حنایی هرچند تحریمها چالشهایی را برای ایران ایجاد کردهاند، اما آسیای مرکزی از معدود مناطقی است که ایران میتواند تعاملات اقتصادی خود را با هزینههای کمتر، از طریق کریدورهای زمینی و شبکههای ریلی، حفظ و گسترش دهد. این کشورها به دلیل محدودیتهای ژئوپلیتیک و نبود دسترسی مستقیم به آبهای آزاد، از طریق کریدورهای زمینی و ریلی ایران میتوانند به مسیرهای بینالمللی متصل شوند. این امر، همراه با علاقهمندی این کشورها به توسعه روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با ایران و بهرهمندی از بازار و توان حمایتی ایران، فرصتهای ارزشمندی ایجاد میکند. بااینحال، به باور این کارشناس مسائل بینالملل عدم حضور فعال ایران در این منطقه میتواند به بستهشدن پنجره فرصتها منجر شود و شرایط را برای کشور دشوارتر سازد.
این پروژهشگر ارشد مسائل بینالملل در پاسخ به سوالی درباره فشارهای اعمالی امریکا و نتایج آن بر تعاملات تهران با کشورهای اسیای میانه و بهطور مشخص هند در ارتباط با پروژه چابهار تاکید کرد، هند به عنوان متحد ایالات متحده، در سیاستهای خود بهویژه در برابر چین، از رویکردهای امریکا تبعیت میکند. بنابراین، مقایسه هند با کشورهای آسیای مرکزی، که همچنان خود را در بلوک شرق و تحت نفوذ روسیه میبینند، چندان منطقی به نظر نمیرسد. هند به دلیل تحرکات چین و پاکستان، روابط خود را با ایالات متحده تقویت کرده و تعاملات گستردهای با غرب دارد. او خاطرنشان کرد، واگذاری بندر چابهار به هند از ابتدا تصمیم نادرستی بود و پیشرفت قابلتوجهی در این بندر حاصل نشده است. در حالی که ایران از اتحاد راهبردی با چین سخن میگوید، واگذاری یکی از مهمترین بنادر خود به هند، که رقیب استراتژیک چین محسوب میشود، با منطق این اتحاد سازگار نیست. نمیتوان انتظار داشت که چین روابط راهبردی خود را با ایران حفظ کند، در حالی که ایران چنین تصمیماتی اتخاذ میکند. همچنین، نمیتوان از هند، به عنوان متحد غرب، انتظار داشت که در توسعه زیرساختهای کشوری که رویکردی مخالف نظم جهانی غرب دارد، مشارکت فعال داشته باشد.
به اعتقاد این پژوهشگر، از سوی دیگر، پاکستان یکی از معدود کشورهایی است که ایران با آن روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نزدیکی دارد. واگذاری بندر چابهار به هند واکنش منفی پاکستان را به دنبال داشته و این امر به روابط دوجانبه آسیب رسانده است. این تصمیم نمونهای از خطاهای استراتژیک ایران در سیاست خارجی است. از همین رو ایران نیازمند بازنگری اساسی و تغییر پارادایم در سیاست خارجی خود است. نمیتوان همزمان در برابر نظم جهانی و منطقهای حرکت کرد و هم انتظار داشت که روابط با متحدان راهبردی، مانند چین و روسیه، بهدرستی حفظ شود. ایران نتوانسته است از مزایای اتحادهای راهبردی خود بهرهمند شود و در نتیجه، نهتنها روابط خود را با غرب و کشورهای منطقه از دست داده، بلکه روابط با چین و روسیه نیز عمدتا به حمایت سیاسی محدود شده و فاقد پیوندهای عمیق اقتصادی و اجتماعی است.
به باور این کارشناش ارشد، حمایت سیاسی چین از ایران عمدتا به دلیل منافع خود آن کشور است، زیرا ایران به عنوان عاملی برای پراکندهکردن تمرکز ایالات متحده از شرق آسیا به خاورمیانه عمل میکند. در غیر این صورت، هیچ پیوند استراتژیک عمیقی میان ایران و چین وجود ندارد. به همین ترتیب، حمایت سیاسی روسیه از ایران نیز با هدف حفظ نفوذ این کشور در بلوک شرق صورت میگیرد. بااینحال، روابط نزدیک روسیه با اسراییل، اظهارنظرهای غیرسازنده درباره جزایر سهگانه ایرانی، و عدم حمایت صریح از ایران در مناقشات اخیر، مانند جنگ ۱۲روزه، نشاندهنده فقدان اتحاد استراتژیک واقعی است. این در حالی است که ایران هزینههای سنگینی برای حفظ این روابط پرداخت کرده و به دلیل این سیاستها، ارتباط خود را با کشورهای غربی و منطقهای نیز از دست داده است.
حنایی در بخش دیگری از این مصاحبه و درباره چرایی تلاش ترامپ برای بازپسگیری بگرام تاکید کرد، تصمیم ایالات متحده برای بازپسگیری پایگاه هوایی بگرام در افغانستان، به عوامل گوناگونی منوط است. بدون شک، یکی از مهمترین دلایل، مهار چین و ایران است، که هدف اصلی این سیاست به شمار میرود. علاوه بر این، جلوگیری از زیادهخواهیهای طالبان و کنترل منابع معدنی غنی افغانستان نیز بخشی از برنامههای امریکا محسوب میشود. این تصمیم، به عنوان اقدامی چندجانبه در سطح منطقهای، اگر به سرانجام برسد، تهدیدی تازه علیه منافع ایران خواهد بود. این امر همچنین نشاندهنده آن است که ایران همچنان از فرصتهای موجود در منطقه بهرهبرداری نمیکند و آنها را به رقبا واگذار مینماید تا دیگران از آنها استفاده نمایند.
این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل در ادامه و در پاسخ به سوالی درباره تاثیر استقرار احتمالی امریکا بر بگرام و تاثیرش بر همصدایی تهران و پکن به واسطه آنکه این پایگاه در تقاطع کریدور شمال و جنوب قرار دارد، گفت، بسیاری از تحولات اخیر میتواند به گسترش روابط ایران با چین منجر شود. پس از جنگ، اقدامات مثبتی در این زمینه انجام شده، اما واقعیت آن است که در عرصه بینالملل، کشوری که از موضع ضعف عمل کند، یا صدای آن شنیده نمیشود یا بهصورت بالقوه به استعمار کشیده میشود. در دورانی که ایران اهرمهای بیشتری برای همکاری با چین و جذابیتهای بالاتری داشت، این همکاریها را پیگیری نکرد و اکنون که از موضع ضعف وارد شده، بهدنبال تعامل با چین است. چین، هرچند بزرگترین قدرت جهانی است که در برابر هژمونی ایالات متحده ایستاده، اما بیشترین تعاملات اقتصادی خود را با امریکا دارد. در یک سال اخیر، مشکلاتی مانند عدم صدور مجوز برای پهلوگیری نفتکشهای ایرانی در برخی بنادر چین، تخفیفهای گسترده در فروش نفت به چین، و اختلالات در مراودات مالی و بانکی، همگی نشاندهنده نبود اتحاد استراتژیک واقعی میان دو کشور است.
به باور حنایی، چین عمدتا از ایران به عنوان سدی برای جلوگیری از گسترش سیاست «چرخش به آسیا»ی امریکا استفاده میکند؛ بهگونهای که با حفظ تنش در خاورمیانه از طریق ایران، مانع از کشیدهشدن پای امریکا به منطقه خود میشود. بنابراین، ایران مدتهاست که از منظر ژئوپلیتیک از کریدورهای کلیدی کنار گذاشته شده و هیچ اهرم فشار موثری در این حوزه ندارد. این وضعیت، گامی دیگر به سوی خفگی ژئوپلیتیک ایران محسوب میشود. حتی اگر چنین نباشد، ایران همچنان از شرایط منطقهای و فرصتهای موجود بهرهبرداری جدی نکرده و این امر دقیقا از جنس فرصتسوزیهایی است که به آنها بیتوجهی میشود. این پژوهشگر مسائل بینالملل در نهایت تاکید کرد، ایران در شرایط کنونی، با توجه به تحریمهای شدید پس از اسنپبک و کاهش مراودات اقتصادی، بهتر است چرخشی در سیاست خارجی منطقهای خود از شامات به آسیای مرکزی ایجاد کند، با محوریت جنبههای فرهنگی و اقتصادی. همچنین، با پذیرش واقعیتهای نظام بینالملل و واقعیتهای منطقهای که مورد قبول سایر ملتها و دولتها قرار گرفته، منافع خود را تأمین کند.