
آیا ایران همچنان در پی حفظ مواضع قدیمی خود خواهد بود و از آن عدول نخواهد کرد و ریسک انزوای بیشتر را بپذیرد یا به سمت «تعامل مشروط» با رقبا حرکت کند؟ سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی، میتواند نشانهای از تلاش برای جلوگیری از وقوع سناریوی بدبینانهای باشد که اگر به نتایج ملموس و عملی نرسد، فقط یک «نمایش دیپلماتیک» تلقی میشود و بحران را عمیقتر میکند.
دیدارنیوز: در دنیای پرتلاطم سیاست خارجی امروز، یکی از موضوعات داغ که میتواند بحثهای گستردهای در محافل دیپلماتیک و رسانهای برانگیزد، بررسی چگونگی مدیریت ایران نسبت به نزدیک شدن به «روز انقضا» مکانیسم ماشه (Snapback) در توافق هستهای برجام مصوب سال ۲۰۱۵ است. این مکانیسم که بخشی از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است، ابزاری برای بازگرداندن سریع تحریمهای پیشین علیه ایران در صورت ادعای نقض تعهدات هستهای است. ایران اکنون در موقعیتی حساس قرار دارد. آیا این مهلت را باید به عنوان اهرمی برای مذاکرات جدید ببیند و یا آن را نادیده بگیرد و به سمت استراتژیهای مستقلتر حرکت کند؟ این موضوع نه تنها بر سیاست خارجی ایران تأثیر میگذارد، بلکه میتواند موازنه قدرت در خاورمیانه و روابط جهانی را دگرگون کند بهویژه با توجه به نقش بازیگرانی مانند ایالات متحده، اتحادیه اروپا و رقبای منطقهای ایران.
بحران: از انزوای سیاسی تا فشار اقتصادی و خطر تشدید تنشها
از منظر روابط بینالملل، سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر بر پایه اصل «استقلال استراتژیک» و «مقاومت» در برابر فشارهای غرب بنا شده است. این رویکرد که ریشه در ایدئولوژی انقلابی دارد، ایران را به سمت تقویت روابط با قدرتهای شرقی مانند روسیه و چین سوق داده و همزمان تنش با غرب را افزایش داده که در نهایت نزدیک شدن به مهلت انقضای مکانیسم ماشه، این استراتژی را با یک بحران چند وجهی روبهرو کرده است.
نسرین محمدیان
ابتدا، بحران اقتصادی را در نظر بگیرید: تحریمهای موجود که پس از خروج آمریکا از توافق هستهای در سال ۲۰۱۸ تشدید شد، اقتصاد ایران را فلج کرد و وابستگی به صادرات نفت را به یک نقطه ضعف تبدیل کرد. اگر خدای ناخواسته مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی E۳ (انگلیس، فرانسه، آلمان) فعال شود، تحریمهای سازمان ملل به طور خودکار بازمیگردد. بدون نیاز به رأیگیری جدید در شورای امنیت! پس این امر نه تنها دسترسی ایران به بازارهای جهانی را قطع میکند، بلکه میتواند به انزوای مالی بیشتر منجر شود؛ جایی که حتی متحدانی مانند چین نیز ممکن است تحت فشار ثانویه ایالات متحده آمریکا قرار بگیرند. نتیجه این امر چیست؟ تورم فزاینده، بیکاری جوانان به خصوص قشر تحصیلکرده، تنگنای معیشتی و در نهایت نارضایتی داخلی که میتواند ثبات داخلی را به چالش بکشد و سیاست خارجی را به جای تمرکز بر منافع ملی، به سمت بقای داخلی منحرف کند.
ثانیاً، از دیدگاه ژئوپلیتیک، این مهلت شبیه به یک شمشیر دولبه است. ایران با غنیسازی اورانیوم فراتر از سطوح توافق شده، اهرم مذاکراتی ایجاد کرده، اما این اقدام نیز ریسک پرخطری است. فعال شدن مکانیسم ماشه میتواند به تشدید تنشهای منطقهای منجر شود. مثلا، اسرائیل ممکن است از این فرصت برای تجاوز مجدد که به حملات پیشگیرانه شهرت یافته است، استفاده کند و یا متحدان غربی آن، ایران را تحت فشارهای بیشتر دیپلماتیک قرار دهند.
علاوه بر این، در سطح جهانی نیز، ایران در حال از دست دادن حمایتهای بالقوه است. چین و روسیه هرچند مخالف تحریمها هستند، اما به هیچ عنوان تمایلی به رویارویی مستقیم با غرب ندارند به ویژه مسکو که در جنگ اوکراین و رقابتهای تجاری نیز به سر میبرد. پس این وضعیت میتواند ایران را در یک بحران هویتی قرار دهد که آیا کما فیالسابق بر سیاست خارجی قدیمی خود پافشاری کند و یا به سمت واقع بینی دیپلماتیک حرکت کند؟ بدون تغییر استراتژی، خطر یک «زمستان سخت تحریمی» جدید وجود دارد که نه تنها اقتصاد ضعیف کشور را نابود میکند، بلکه ایران را به عنوان یک بازیگر غیرقابل اعتماد در نظم بینالمللی تثبیت میکند که این امر میتواند به از دست دادن نفوذ در سازمانهایی مانند بریکس یا حتی شانگهای منجر شود.
در کلیت این بحران نه تنها یک مسئله فنی – حقوقی است، بلکه یک آزمون بزرگ برای انعطاف پذیری در سیاست خارجی ایران نیز به شمار میرود که اگر درست مدیریت نشود، میتواند به یک چرخه معیوب از انزوا، تنش نظامی و عقب ماندگی اقتصادی تبدیل شود که در نهایت امنیت ملی را تهدید میکند.
ارائه راهکار از دیپلماسی هوشمند، تنوع بخشی و بازسازی اعتماد
برای خروج از این بحران، ایران به یک بازنگری استراتژیک در سیاست خارجی نیاز دارد که الهام گرفته از نظریه Realism در روابط بینالملل باشد. همچنین راهکارها باید مانند پیاز چند لایه و مترتب زمانبندی باشند: یعنی کوتاهمدت برای مدیریت مکانیسم ماشه، میانمدت برای تنوع روابط و بلندمدت برای بازسازی اعتبار و ترمیم وجهه بینالمللی.
در کوتاه مدت، ایران میتواند دیپلماسی چندجانبه اعم از پنهان و مستقیم را احیا و پیگیری کند. به جای رد کامل مکانیسم ماشه، تهران میتواند از کانالهای غیر رسمی با E۳ و حتی ایالات متحده (از طریق میانجیگری کشورهای عربی مانند عمان یا قطر) برای یک «توافق موقت» مذاکره کند. مثلاً پیشنهاد توقف موقت غنیسازی در سطوح بالا در ازای تضمین عدم فعالسازی ماشه، میتواند پنجرهای برای مذاکرات باز کند. این رویکرد بدون تسلیم، اهرم ایران را همچنان حفظ میکند و از وتوی احتمالی چین و روسیه در شورای امنیت بهره میبرد. همزمان ایران باید بر تقویت نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی تمرکز کند تا ادعاهای «نقض تعهدات» را خنثی سازد که این امر میتواند اعتمادسازی اولیه را تسهیل کند.
در میانمدت نیز، تنوع بخشی به روابط خارجی نیز امری کلیدی و مهم است به این معنا که ایران نباید تمام تخممرغهایش را در سبد شرقی (روسیه و چین) بگذارد؛ بلکه میتواند روابط با هند و دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا را گسترش دهد. جایی که در آیندهای نه چندان دور بازارهای نوظهور میتوانند جایگاه خود را در اقتصاد جهانی به سطح بالاتری برسانند. علاوه بر این همکاریهای دیپلماتیک و اقتصادی با همسایگان حاشیه جنوبی خلیجفارس نیز میتواند کاهش تنشها را سبب شود و ایران را از تله «دشمن سازی» خارج کند. از منظر اقتصادی نیز، سرمایهگذاری بر دیپلماسی انرژی مانند صادرات گاز به ترکیه و عراق، میتواند وابستگی کشور به نفت را کم کند و تحریمها را دور بزند.
همچنین در بلندمدت، بازسازی اعتماد بینالمللی اصلی ضروری است. ایران میتواند با پیوستن به برخی معاهدات جهانی مانند پروتکل الحاقی آژانس (البته با شروط متقابل) و مشارکت در ابتکارات ضد تروریسم، تصویر جهانی خود را از «تهدید» به «شریک» تغییر دهد که البته این امر نیز نیازمند یک تغییر پارادایمی در سیاست خارجی است. یعنی از «مقاومت مطلق» پیش به سوی «تعامل مشروط» که در آن ایدئولوژی با منافع ملی همخوانی یابد. در نهایت باید نقش کارشناسان غیر ایدئولوژی محور در تصمیمگیریها افزایش یابد تا سیاست خارجی از این وضعیت بنبست کنونی و انحصاری خارج شود و به یک ابزار ملی واقعی تبدیل شود.
در صورت اجرایی و عملیاتی شدن این راهکارها میتوان خوشبین بود که نه تنها بحران مکانیسم ماشه را میتوان تا حدی خنثی کرد بلکه جایگاه ایران نیز به عنوان یک قدرت منطقهای متعادلتر تثبیت خواهد شد. سیاست خارجی موفق، همیشه بر پایه تعادل، قدرت و دیپلماسی هوشمند استوار است و ایران این پتانسیل را دارد مشروط بر اینکه فرصت را از دست ندهد.
سفری در دل بحران ماشه و خطر انزوای منطقهای و بینالمللی
سفر اخیر علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران به عربستان سعودی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، دقیقاً در چارچوب همان تحلیلی که پیشتر ارائه شد، جای میگیرد و میتواند به عنوان یک مثال عملی از «دیپلماسی هوشمند» و «تنوعبخشی به روابط منطقهای» تفسیر شود. این سفر که سومین مقصد خارجی لاریجانی پس از بازدیدهای وی از بغداد و بیروت است، نه تنها یک رویداد دیپلماتیک روتین، بلکه نشانهای از چرخش استراتژیک ایران در آستانه مهلت حساس مکانیسم ماشه است که البته باید آن را گام به گام و بر اساس پویاییهای ژئوپلیتیک تفسیر کنیم.
همانطور که پیشتر ذکر شد، مکانیسم ماشه میتواند تحریمهای سازمان ملل را به سرعت بازگرداند ایران را به بازنگری در رویکرد «مقاومت مطلق» وادار کند و به سمت واقعگرایی دیپلماتیک سوق دهد. اکنون نیز سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به ریاض که در ادامه دیدار وزیر دفاع عربستان، خالد بن سلمان از تهران در فروردین ۱۴۰۴ انجام شده، دقیقاً این بازنگری را نشان میدهد. از منظر روابط بینالملل این سفر را میتوان در چارچوب نظریه «تعادل قدرت منطقهای» (balance of power) نگریست، که در آن ایران به جای تکیه صرف بر محور شرقی (مانند روسیه و چین) در حال ایجاد ائتلافهای محلی و منطقهای برای کاهش وابستگی به غرب و خنثی کردن اهرمهای تحریمی است.
عربستان سعودی و خاندان آل سعود به عنوان رقیب سنتی ایران، اکنون میتواند به شریکی بالقوه تبدیل شود و این سفر میتواند پلی برای خروج از انزوا باشد که باید توجه داشت که فقط چند هفته به مهلت مکانیسم ماشه باقی مانده است. از سوی دیگر، ایران با فشار اقتصادی ناشی از تحریمها مانند صادرات نفت محدود، تورم بالا و بازارهای جایگزین، دست و پنجه نرم میکند.
عربستان سعودی با اقتصادقدرتمند البته وابسته به نفت و نفوذ در اوپک، میتواند در این زمینه نقش کلیدی ایفا کند. اما رقابت تهران – ریاض (مانند اختلاف در یمن و سوریه) روابط دوجانبه را به یک شمشیر دولبه تبدیل میکند. اگر مذاکرات به بنبست بخورد، میتواند به تشدید تنشهای منطقهای منجر شود، جایی که عربستان متحد قدیمی و سنتی واشینگتن، ممکن است از مکانیسم ماشه حمایت کند و ایران را بیشتر منزوی سازد.
همچنین از زاویه دید دیگر، این سفر در بحبوحه تنشهای هستهای رخ میدهد که غنیسازی ایران فراتر از سطوح توافق شده، E۳ (اروپاییها) را تحریک میکند و فعال شدن ماشه میتواند جایگاه عربستان را به عنوان «نگهبان منطقه» تقویت کند. در واقع، این بحران هویتی را برجسته میکند که آیا ایران همچنان در پی حفظ مواضع قدیمی خود خواهد بود و از آن عدول نخواهد کرد و ریسک انزوای بیشتر را بپذیرد یا به سمت «تعامل مشروط» با رقبا حرکت کند؟ سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی، میتواند نشانهای از تلاش برای جلوگیری از وقوع سناریوی بدبینانهای باشد که اگر به نتایج ملموس و عملی نرسد، فقط یک «نمایش دیپلماتیک» تلقی میشود و بحران را عمیقتر میکند.
چگونه این سفر میتواند بخشی از یک استراتژی بزرگتر باشد؟
این سفر با همراهی معاونان کلیدی مانند علی باقری (معاون سیاست خارجی) و محمدعلی بک (دستیار خلیجفارس) فرصتی برای رایزنیهای غیر رسمی فراهم میکند. ایران میتواند از این پلتفرم برای پیشنهاد «همکاریهای امنیتی مشترک» استفاده کند مانند تبادل اطلاعات در مورد تهدیدهای منطقهای مثل داعش یا تنشهای دریای سرخ، تا عربستان را به عنوان یک بازیگر کلیدی و حامی بالقوه در شورای امنیت در صورت تلاش E۳ برای فعال کردن مکانیسم ماشه، جلب کند تا از حمایت آن برخوردار شود.
شایان ذکر است عربستان سعودی در حال حاضر، عضو غیردائم شورای امنیت نیست، اما به عنوان یک قدرت منطقهای بانفوذ اقتصادی و دیپلماتیک، میتواند از طریق لابیگری با اعضای دائم مثل انگلیس یا فرانسه و یا هماهنگی با اعضای غیردائم مانند الجزایر که روابط نسبتاً خوبی با تهران دارد، بر تصمیمات تأثیر بگذارد. یعنی ایران میتواند از طریق روابط بهبود یافته با عربستان برای کاهش فشار در فعالسازی مکانیسم ماشه استفاده کند.
این رویکرد بدون تسلیم در مسائل هستهای، اهرم ایران را حفظ میکند و میتواند به یک «توافق موقت» منطقهای منجر شود که فشارهای غربی را کاهش دهد. در واقع استقبال گرم مقامات سعودی در فرودگاه ریاض، نشاندهنده آمادگی برای چنین تعاملی است و میتواند پنجرهای برای مذاکرات هستهای باز کند. همچنین دستور کار اصلی سفر، گسترش همکاریهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی است که میتواند مستقیماً به بحران اقتصادی ایران، پاسخ دهد. عربستان سعودی با پروژههای عظیم مانند «سند چشمانداز توسعه ۲۰۳۰» میتواند شریک تجاری مناسبی برای تهران باشد. تصور کنید توافقهایی برای صادرات گاز ایران به عربستان امضا شود و یا توافقنامههایی در زمینه سرمایهگذاری مشترک در بنادر خلیج فارس، بین دو کشور منعقد شود. این تنوعبخشی به شرکای اقتصادی از یک سو وابستگی ایران به چین را کاهش میدهد و تحریمها را دور میزند و از سوی دیگر تنشهای منطقهای مانند حمایت عربستان از گروههای مخالف در یمن را مدیریت میکند. همچنین این سفر میتواند ایران را از تله «دشمنسازی» با همسایگان که پیشتر ذکر شد، رها سازد. به ویژه پس از آنکه بدانیم عربستان نیز به دنبال ثبات برای رقابت با ایران در بازار انرژی است.
در مجموع این سفر اگر به نتایج پایدار برسد، بخشی از تغییر استراتژی از «مقاومت مطلق» به «تعامل مشروط» است. لاریجانی با سابقه سیاسی طولانی مدت خود از ریاست مجلس تا شورای عالی امنیت ملی، نماد این انعطاف است و قادر است تا اعتمادسازی کند. در سطح جهانی نیز، موفقیت روابط دو جانبه تهران – ریاض میتواند جایگاه ایران را از رقیب به سمت «شریک منطقهای» تثبیت کند، که ایران میتواند در مذاکرات آتی، دست برتر را داشته باشد؛ و در نهایت باید گفت که سفر لاریجانی به عربستان سعودی نه تنها یک گام تاکتیکی در برابر بحران ماشه است، بلکه نشانهای از بلوغ سیاست خارجی ایران از انزوای سیاسی به تعادل است. اگر این الگو ادامه پیدا کند، میتوان خوشبین بود که شاید موازنه قدرت در خاورمیانه تغییر کند و ایران را از «زمستان سخت تحریمی» نجات دهد. البته نتایج واقعی، بستگی به خروجی مذاکرات دارد، اما در عین حال پتانسیل آن نیز، غیرقابل انکار است./دیپلماسی ایرانی
نویسنده: نسرین محمدیان، کارشناس مسائل غرب آسیا، دانشجوی دکترا روابط بینالمل، منطقه پژوهشی خاورمیانه و شمال آفریقا