
تصمیم اخیر کابینه لبنان مبنی بر محدودسازی مالکیت سلاح به نیروهای دولتی، نشانهای از همسویی بیسابقه میان بازیگران داخلی با رویکردهای آمریکا و اسرائیل است؛ تحولی که میتواند جایگاه ایران در بیروت را متزلزل کند.
دیدارنیوز: با استناد به سخنرانی شیخ نعیم قاسم و گزارش خبری مایا گِبیلی و جانا چوکییِر در رویترز به تاریخ ۱۵ اوت، گزارش تحلیلی حاضر با رویکردی ژئواستراتژیک به بررسی موضوع سلاح در لبنان میپردازد و این رویداد را بهعنوان نقطهعطفی در موازنه قدرت میان ایران، اسرائیل و محور مقاومت تحلیل میکند؛ تحلیلی که چارچوب مفهومی آن بر اساس مکتب کپنهاگ تدوین شده است.
تحولات اخیر در خاورمیانه، بهویژه در لبنان و شرق مدیترانه، چشمانداز ژئواستراتژیک ایران را با چالشها و دگرگونیهای بنیادینی مواجه ساخته است. این چشمانداز را میتوان در سه بُعد اصلی «موازنه قدرت منطقهای»، «ریسکهای راهبردی برای ایران» و «فرصتهای پیش روی رقبا» تحلیل کرد؛ ابعادی که در تعامل با یکدیگر، ساختار امنیتی و سیاسی منطقه را بازتعریف میکنند.
موازنه قدرت منطقهای: تضعیف محور مقاومت
در دهههای گذشته، حزبالله لبنان بهعنوان بازوی پیشروی محور مقاومت، نقش کلیدی در گسترش نفوذ ایران تا سواحل مدیترانه ایفا کرده است. اما از سال ۲۰۲۳ به این سو، عملیاتهای اسرائیل که به شهادت سیدحسن نصرالله و نابودی بخش قابلتوجهی از توان تسلیحاتی حزبالله انجامید، توان بازدارندگی ایران در شرق مدیترانه را کاهش داده است. تصمیم اخیر کابینه لبنان مبنی بر محدودسازی مالکیت سلاح به نیروهای دولتی، نشانهای از همسویی بیسابقه میان بازیگران داخلی با رویکردهای آمریکا و اسرائیل است؛ تحولی که میتواند جایگاه ایران در بیروت را متزلزل کند و موازنه قدرت منطقهای را به زیان تهران تغییر دهد.
ریسکهای راهبردی برای ایران: انسداد مسیرهای نفوذ
خلع سلاح حزبالله، مهمترین متحد نظامی غیردولتی ایران در مرزهای شمالی اسرائیل، توان تهران برای گشودن جبهه دوم در برابر تلآویو را بهطور جدی محدود میکند. فشارهای هماهنگ واشینگتن و تلآویو برای تضعیف همپیمانان ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن، بخشی از راهبرد مهار فراگیر علیه نفوذ منطقهای تهران است. سقوط بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴ نیز مسیر زمینی ایران به لبنان را مسدود کرده و آسیبپذیری حزبالله را افزایش داده بود. این تحولات، دکترین بازدارندگی ایران را با چالش مواجه ساخته است.
فرصت برای رقبا: گسترش نفوذ نرم و آزادی عمل
تضعیف حزبالله، خطر شکلگیری جنگ دوجبههای را برای اسرائیل کاهش داده و آزادی عمل این رژیم در غزه و در اقدامات علیه ایران را افزایش داده است. در همین حال، برخی دولتهای خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، این وضعیت را فرصتی برای تعمیق نفوذ نرم خود در لبنان تلقی میکنند. این رقابت ژئوفرهنگی میتواند به بازتعریف نقش بازیگران منطقهای در ساختار سیاسی لبنان منجر شود.
چشمانداز از نگاه ایران: استمرار حمایت و تنوعبخشی
تهران مقاومت حزبالله را مبارزهای مشروع و فرامذهبی علیه تجاوز اسرائیل میداند و هرگونه دخالت در امور داخلی لبنان را رد میکند. ایران تأکید دارد که مقاومت منحصر به شیعیان نیست و طیفهای مسیحی و سنی را نیز در بر میگیرد. حتی در صورت تضعیف سیاسی حزبالله، تهران حمایت مالی، مستشاری و لجستیکی خود را ادامه خواهد داد. با انسداد مسیر سوریه، منطقی است که راهبرد تنوعبخشی به گروههای مقاومت، با تمرکز بیشتر بر گروههای عراقی و انصارالله یمن، در دستور کار قرار گیرد. با این حال، خلع سلاح حزبالله ضربهای جدی به دکترین بازدارندگی ایران وارد میکند و تداوم مقاومت این گروه، میتواند خطر بروز جنگ داخلی در لبنان را هرچند با احتمال کم، افزایش دهد و مشروعیت نرم ایران را تحت تاثیر قرار دهد.
تحلیل بر اساس مکتب کپنهاگ: رقابت روایتها و امنیتیسازی
مکتب کپنهاگ با تمرکز بر مفهوم «امنیتیسازی»، به بررسی چگونگی تبدیل مسائل سیاسی به تهدیدات وجودی میپردازد. در این چارچوب، هشدار شیخ نعیم قاسم مبنی بر اینکه لبنان بدون حزبالله «هیچ حیاتی» نخواهد داشت، نمونهای از کنش امنیتیساز است که خلع سلاح این گروه را تهدیدی وجودی جلوه میدهد. دولت لبنان، در مقابل، مسلحبودن حزبالله را تهدیدی برای ثبات و حاکمیت ملی معرفی میکند. آمریکا و اسرائیل نیز این گروه را سازمانی تروریستی میدانند و خلع سلاح آن را پیششرط صلح منطقهای میدانند. در سطح اجتماعی، رقابت روایتی میان «مقاومت در برابر اشغالگری» و «حاکمیت دولت» بازتابدهنده شکافهای هویتی عمیق در لبنان است. در عرصه سیاسی نیز، از دست دادن آرا در کابینه [۱]، توان حزبالله برای وتو کردن تصمیمات را کاهش داده است. این امنیتیسازی متقابل، مواضع طرفین را سختتر و احتمال درگیری داخلی را بیشتر کرده است. از منظر ژئواستراتژیک، این مقطع نقطه عطفی در کشمکش ایران و ائتلاف آمریکا – اسرائیل بر سر شبکه نفوذ تهران در لبنان بهشمار میآید. سرنوشت حزبالله نقشی حیاتی در دکترین بازدارندگی ایران دارد، هرچند تهران ممکن است با انتقال منابع به دیگر نیروهای مقاومت، راهبرد خود را تطبیق دهد. در منطق مکتب کپنهاگ، بحران کنونی به همان اندازه که به واقعیتهای میدانی وابسته است، به رقابت روایتها و توان اقناع مخاطبان نیز بستگی دارد؛ عاملی که میتواند مسیر لبنان را بهسوی مصالحه یا رویارویی شکل دهد. در مجموع، چشمانداز ژئواستراتژیک ایران در منطقه در حال گذار از یک مرحله تثبیتشده به مرحلهای پرمخاطره و متغیر است؛ مرحلهای که شاید به بازنگری در راهبردهای سنتی و بهرهگیری از دیپلماسی مضاعف برای حفظ جایگاه منطقهای و جلوگیری از فرسایش قدرت بازدارندگی نیازمند باشد.
پاورقی:
[۱]بر اساس ترکیب فعلی مجلس نمایندگان لبنان، فراکسیون «وفاداری به مقاومت» که شاخه پارلمانی حزبالله است، اکنون ۱۵ کرسی از مجموع ۱۲۸ کرسی را در اختیار دارد. از این ۱۵ کرسی، ۱۳ نفر عضو رسمی حزبالله و ۲ نفر نیز متحدان نزدیک آن هستند. در مقایسه با انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲، حزبالله و متحدانش (بهویژه جنبش امل و جریان ۸ مارس) بخشی از کرسیهای خود را از دست دادند. با وجود اینکه حزبالله همچنان ۱۳ کرسی خود را حفظ کرد، اما متحدان مسیحی و سنی او در ائتلاف، چند کرسی کلیدی را از دست دادند. این تغییر باعث شد ائتلاف ۸ مارس اکثریت مطلق پارلمان را از دست بدهد و برای تصویب قوانین یا جلوگیری از آن، به ائتلافهای موقت با گروههای دیگر نیازمند شود. تاثیر این تغییرات بر «وتو» یا قدرت مسدود سازی به این شکل است: در لبنان، مفهوم وتو به صورت حقوقی کلاسیک مانند وتوی شورای امنیت سازمان ملل وجود ندارد، اما گروهها میتوانند با تحریم جلسات یا ایجاد مانعهای فرایندی، به جلوگیری از رسیدن به حد نصاب یا تصویب لوایح برسند. پیشتر، حزبالله و متحدانش با داشتن اکثریت، بهراحتی میتوانستند جلوی مصوبات مخالف خود را بگیرند. اکنون با کاهش کرسیهای متحدان، قدرت مسدودسازی حزبالله کمتر شده و برای جلوگیری از تصمیمات مخالف باید با گروههای دیگر نیز هماهنگی کند. با این حال، در موضوعات حیاتی برای این جریان، مانند حفظ سلاح مقاومت، حزبالله همچنان امکان تأثیرگذاری دارد و میتواند از ابزارها و کانالهای مختلف برای فشار و جلوگیری از تصمیمات ناخواسته استفاده کند./ دیپلماسی ایرانی
نویسنده: وحید افراسیابان، دانشجوی دکتری رشته مطالعات منطقهای در دانشگاه علامه طباطبایی