
حسین بیات، حقوقدان و وکیل دادگستری در یادداشتی با عنوان «حمایت بیچون و چرا از اسرائیل و فروپاشی حقوق بین الملل» نوشت: شش روز است که اسرائیل خارج از ضوابط مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد به خاک ایران حمله کرده، اما نه آژانس بین المللی انرژی هستهای و نه سازمان ملل هیچکدام قادر به صدور قطعنامه مبنی بر محکومیت این اقدام نبودهاند.
دیدارنیوز _ حسین بیات*:
تا قبل از پیمان بریان کلوگ (۱۹۰۸) که بر اساس توسل به زور به عنوان ابزار پیشبرد منافع ملّی ممنوع انگاشته شد دولتها هر آنگاه اراده میکردند سرزمین سایر کشورها را آماج تاخت و تاز نظامی خویش قرار میدادند و به تصرّف منابع اقتصادی آنان و بهرهبرداری سیاسی امنیتی از آنهمّت میگماشتند. چنین پیمانی، امّا مانع از بروز جنگ جهانی اوّل نگشت (۱۹۱۴_۱۹۱۸) جامعه ملل نیز البته تلاش نمود تا آنجا که ممکن است موارد توسل به زور را در روابط بینالمللی کاهش دهد که البته با عدم عضویت قدرت نوظهور اقتصادی آمریکا به مرور از همپاشید تا مقدّمه جنگ جهانی دوّم با ظهور آلمان هیتلری و تئوری نژاد پرستانه او فراهم گردد.
شدّت خرابیها و خسارات مالی و جانی بزرگی که این جنگ به بار آورد دول متفق یعنی کشورهای پیروز جنگ را برآن داشت تا نظم نوین خویش را که محصول نظام حق بنیاد مبتنی بر لیبرالیسم و سرمایه داری غربی بود در قالب سازمان ملل تاسیس نمایند. سازمان ملل متشکل از دو رکن اصلی مجمع عمومی و شورای امنیت وظیفه داشت ضمن نظارت ضابطهمند نظام مناسبات بینالمللی از صلح و امنیت جهانی صیانت نماید و در قالب ضوابطی که درون متشکر ملل متحد به عنوان سند موسس قید گردیده و اکثریت غالب کشورها بدان پیوسته بودند به ساماندهی مستدام آن مشغول گردد. فصل هفتم منشور ملل متحد در راستای تکمیل آنچه در پیمان بریان کلیک و سند موسس جامعه ملل آمده بود، امّا صیانت اجرایی مناسب نیافت توسل به زور را جز در مورد دفاع مشروع ممنوع قلمداد نموده و مرتکب آن را به نقض صلح و امنیت بینالمللی متهم ساخته و اتحاد جهانی کشورها را برای مقابل و ممانعت از آن فراخوانده که در فرآیندی مشخص پس از صدور قطعنامه محکومیت در شورای امنیت آغاز و با دفع تجاوز با تحریم اقتصادی و سپس جنگ در صورت لزوم به انجام میرسد. ائتلاف جامعه جهانی علیه حمله عراق به کویت در این قالب شکل گرفت.
دو ایراد عمده، امّا تا کنون مانع از موفقیت کامل و بدون تبعیض و تمایز صیانت اجرای فصل هفتم منشور ملل متحد شده است. ابتدا آنکه چهار کشور پیروز جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا، شوروی (روسیه فعلی)، انگلستان فرانسه و البته چین برای خویش حق وتو قائل شدند و بدان وجه قانونی در منشور ملل متحد دادند. آنان هر آنگاه که صدور قطعنامه محکومیت در شورای امنیت علیه یک کشور را با منافع ملی خویش ناسازگار دیدهاند در وتوی آن تردید نکردهاند حتی اگر از منظر حقوقی و اخلاقی افدامشان قابل دفاع نبوده باشد. صرفنظر از آن کشورهای دائمی عضو شورای امنیت (دارندگان حق وتو) در مواردی از تمکین و تکریم آنچه خود در منشور ملل متحد به عنوان چارچوب توسل به زور آورده بودند امتناع میکردند کما اینکه دولت آمریکا سال دوهزار و سه به بهانه البته کذب وجود سلاح کشتار جمعی در عراق بدون مجوز قانونی شورای امنیت در قالب تئوری دفاع پیشدستانه به عراق حمله کرد و البته فجایعی که پس از آن در کشور مذکور رخ داد را همه کمابیش از آن مطلع هستیم.
جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا مدعی بود با حمله به عراق و تلاش برای سرنگونی صدام دموکراسی را برای مردم عراق به ارمغان آورده در واقعیت، اما عراق برای قریب دو دهه در جنگ داخلی فرو رفت و با دو میلیون کشته دچار خسارات هنگفت مالی گردید. روسیه نیز سه سال قبل با ادعای پیشگیری از سیاستهای توسعه طلبانه و ضد روسی اوکراین خلاف صریح منشور ملل متحد به اوکراین حمله کرد نقاطی از آن کشور را به تصرف خود در آورد و خسارات سنگین جانی و مالی بر اوکراین ومردم آن تحمیل کرد با توضیحی که دادم مشخص شد نظم نوینی که دول پیروز جنگ جهانی دوم از آن سخن به میان میآوردند نه مبتنی بر یک مبنای عادلانه فرا شمول و اخلاقی که بیشتر محتوی سیاسی و اقماری بود بدین معنا که بر اساس منافع همان کشورها و دول اقماری آنان تفسیر میگردید. به رفتار دولت اسرائیل از بدو تاسیس تا کنون به ویژه از پس از تشکیل سازمان ملل و متعاقب جنگ (۱۹۶۷) با اعراب بنگرید هیچگاه به هیچ یک از قواعد و قوانین بینالمللی و قطعنامههای صادره از مجمع عمومی و شورای امنیت عمل نکرده است.
سال شصت و هفت میلادی شورای امنیت مبادرت به صدور یک قطعنامه نمود و بر اساس آن ادامه شهرک سازی را ورای مرزهای تعیین شده در قطعنامه ممنوع اعلام کرد اسرائیل، اما از آن تاریخ تاکنون نه تنها به شهرکسازی ادامه داده بلکه با برقراری یک رژیم آپارتاید سیستماتیک به نقض گسترده و همه جانبه حقوق فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی مشغول و آن را تداوم بخشیده است. بنا به دلایلی که توضیح دادم و ماهیت اقتصادی و سرمایه سالار حقوق بشر غربی که معطوف تنها مرزهای داخلی کشورهای قدرتمند غربی و اقمار آن بود حقوق بین الملل برآمده از این نظم از انسجام و کارآمدی لازم برخوردار نگردید. امروز سازمان ملل علیرغم های و هوی تبلیغاتی و حضور نمادین قادر نیست آنگونه که باید بدون تبعیض و عادلانه به صیانت از حاکمیت داخلی کشورها مبادرت ورزد. شش روز است که اسرائیل خارج از ضوابط مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد به خاک ایران حمله کرده، اما نه آژانس بین المللی انرژی هستهای و نه سازمان ملل هیچکدام قادر به صدور قطعنامه مبنی بر محکومیت این اقدام نبودهاند.
اسرائیل امروز به عنوان نطفه نامشروع نظم نوین سرمایه داری غربی به فرزند ناخلف مبدل گردیده که نظم موصوف را به سخره گرفته و کارآیی و کارآمدی آن را به صورت کلی زیر سئوال برده است. در حالیکه مذاکرات میان ایران و آمریکا پیرامون مناقشه هستهای در جریان بود اسرائیل بدون جلب رضایت آمریکا و به منظور به بن بست کشاندن مذاکرات مذکور به خاک ایران حمله کرد حالا نیز تلاش میکند آمریکا را وادار به مداخله نظامی کند تا مشروعیت نسبی از این بابت به دست آورد و همراهی جامعه بین المللی را بدین ترتیب به دست آورد.
قبل از آن نیز اسرائیل حمله هفتم اکتبر حماس را مستمسک نسل کشی، تصفیه نژادی و انواع و اقسام جنایات جنگی در غزّه و حتی کرانه باختری قرار داده و علیرغم مخالفت افکار عمومی جامعه جهانی و صدور دستور جلب نخست وزیر و وزیر دفاع خود بی هیچ دغدغه به اقدامات غیر قانونی و غیر اخلاقی خود در منطقه ادامه میدهد. عملکرد امروز اسرائیل در منطقه خاور میانه ذیل ایده مرکزی اخلاق سرمایه داری و نظم نوین مبتنی بر اولویت منافع ملی دول قدرتمند غربی و متحدان اقماری آن قابل توجیه است. آنچه، اما امروز اسرائیل میکند به سان بیماری است که نقص خود ایمنی نامیده میشود. گلبولهای سفید در بیماریهای نقص خود ایمنی جای مبارزه با بیماری به بدن بیمار حمله میکنند. نظم نوین جهانی نظام سرمایه داری لیبرال هر چند بر مبنای دفاع از حقوق بنیادین انسان شکل گرفت، اما با تجویز استثناء (حق وتو) عملا به ابزاری علیه خویش مبدل شده است.
نادیده انگاری عمری جنایات اسرائیل در منطقه خاورمیانه را به منبع تولید نفرت، کینه، عداوت و خشونت ورزی مداوم مبدل ساخته که البته آثار آن نیز مداوما در حال سرایت به کشورهاییست که از این نظم کماکان دفاع میکنند و بر تداوم آن اصرار میورزند. جنگ خانمانسوز سوریه موج مهاجرت را از مدیترانه روانه کشورهای غربی نمود صرفنظر از آن بر حجم خشونتها و اختلافات در این منطقه میان کشورها افزایش داد. ایران یکی از قربانیان جدی این تبعیض سازمان یافته است. حمله عراق به ایران و حالا اسرائیل محصول ناکارآمدی نظمیست که ترک برداشته و با اسرائیل میرود که به کلی مضمحل شود. اگر امروز نزاع میان اسرائیل و ایران بالا بگیرد و آتش آن به کشورهای همسایه سرایت یابد بعید نیست که مقدمات بروز جنگ جهانی سوم فراهم شود. جنگی که از درون نظم نوین آمریکایی و سرمایه سالاری اقماری غربی سر بر خواهد آورد.
*حقوقدان، وکیل پایه یک دادگستری و عضو هیات مدیره انجمن علمی ایرانی حقوق اساسی