تیتر امروز

رحمن قهرمان پور: دانشگاه نقش مهمی در جهت‌دهی افکار عمومی آمریکا دارند/ طولانی شدن جنگ غزه یکی از دلایل اعتراضات در آمریکا است
بررسی اعتراضات ضد اسرائیلی دانشگاه‌های آمریکا در گفت‌وگو با یک کارشناس بین‌الملل

رحمن قهرمان پور: دانشگاه نقش مهمی در جهت‌دهی افکار عمومی آمریکا دارند/ طولانی شدن جنگ غزه یکی از دلایل اعتراضات در آمریکا است

تظاهرات دانشجویان و اساتید چندین دانشگاه در سراسر آمریکا در اعتراض به جنایات اسرائیل علیه مردم غزه، بهانه گفت‌وگوی دیدارنیوز با رحمن قهرمان‌پور کارشناس مسائل بین‌الملل بود.
رمضان، ماه تدبر در قرآن (۶)

پیامبران و حق ذاتی حکمرانی

دیدارنیوز برای ماه مبارک رمضان، ستون ثابتی به قلم حسین جعفری پژوهشگر حوزه دین تدارک دیده است که به صورت روزانه منتشر می‌شود.

کد خبر: ۱۴۷۲۰۷
۱۱:۵۰ - ۰۸ فروردين ۱۴۰۲

پیامبران و حق ذاتی حکمرانی

 

دیدارنیوز ـ حسین جعفری*: در این بخش به سوره یوسف و آیه مهمی در آن که به در اختیار گرفتن قدرت از سوی پیامبران اشاره شده می‌پردازیم.

سوره یوسف آیه ۵۵؛

 “قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ!

[يوسف] گفت: «مرا بر خزانه‏ هاى اين سر زمين بگمار، كه من نگهبانى دانا هستم.»

نکات:

۱- وقتی پاكدامنى یوسف بر همه ثابت شد و ضمن تعبير خواب فرعون، راه نجات از مشكلات و قحطی آينده را نيز به آنها نشان داده است، فرعون دستور می دهد که او را نزد من آوريد، تا او را مشاور و نماينده مخصوص خود سازم و از علم و دانش و مديريت او براى حل مشكلاتم كمك گيرم. اما یوسف نبی، ادعای بدست گیری حکومت ندارد و در سخنان خود حتی اشاره ای کوتاه نیز به حق ذاتی انبیاء به حاکم شدن، حکمرانی و در اختیار گرفتن قدرت نمی کند.

 

۲- یوسف پیامبر فقط تقاضای تصدی پست خزانه داری (با هر تعریفی که بشود از خزانه داری داشت) را در ذیل قدرت و حاکمیت فرعون مطرح می نماید.

 

۳-  دلیل یوسف برای شایستگی تصدی دو صفت است:

الف: حفیظ بودن

ب: علیم بودن(عالم بودن)

با وسعت بخشیدن به معنای واژه "حفیظ"، چه بسا بتوان صفاتی چون صداقت، تقوا، زهد، وجدان کاری، سلامت نفس، پاک دستی، عدم حمایت از فاسدان و فساد و دوری از شهوات قدرتی و مالی (عدم‌ حیف و میل بیت امال خصوصاً حیف!) را در کلمه حفیظ مستور دید!

 

۴- روشن است که علیم بودن در این آیه، بمعنای واقف بودن به امور شرعی و فقهی و دینی نیست و تخصصاً صفت فقیه (احکام دین) بودن از بحث شرایط حکمرانی خارج است. بلکه وضوح عقلی دارد که علیم بودن باید در نحوه و چگونگی اداره کشور و اصلاح دنیای مردم و فراهم آوردن آسایش دنیوی مردم تعریف گردد.

 

۵-  تامل در آیه روشن می‌سازد حفیظ بودن به تنهایی برای تصدی مقامات بالای کشوری کافی نیست و اگر مقامات بالا فاقد صفت علیم بودن باشند، حق تصدی حاکمیتی را ندارند و در حقیقت آن را اشغال و غصب نموده‌اند!

 

۶- نتیجه اجمالی آن که وظیفه ذاتی دین تشکیل حکومت و ایجاد جامعه‌ای نو از صفر تا صد نیست! بلکه دعوت به توحید و رعایت اخلاق پایه انسانی و تمیم و ارتقاء اخلاق عملی است.(بعث لاتمم مکارم الاخلاق)

توجه به زندگی انبیاء از شعیب و یوسف گرفته تا پیامبران اولوالعزمی چون نوح و موسی و محمد (ص) نشان می دهد که نه تنها در ادعای نبوت‌شان (تاکید می شود در ادعای نبوت‌شان!)، تقاضای تسخیر حکومت نداشته و مدعی در اختیار گرفتن قدرت حاکمیت نبوده اند؛ بلکه بر خلاف آن رفتار نموده اند و در شرایط معمول ادعای اولویت در تصدی حکمرانی هم نداشته است.

 مویدات بیشتر قرآنی این ادعا ذکر وقایع ذیل در قرآن است:

اولین گفت‌و‌گو میان موسی با فرعون، نامه‌نگاری‌های میان ملکه سبا با حضرت سلیمان (که در حکمرانی بسیار عاقلانه عمل کرده و به نوعی تعجب و تحسین سلیمان را بر انگیخته) و این که به هیچ وجه سلیمانِ نبی تقاضایی برای گرفتن حکمرانی از ملکه سبا مطرح نمی کند و همچنین مذاکرات حضرت محمد (ص) با سران قریش در مکه به هنگام عمل به آیه و انذر عشیرتک الاقربین و ... !!

توجه به این نمونه‌ها و موارد بسیار مشابه دیگر در قران روشن می سازد که هیچ‌یک از پیامبران ابتدا به ساکن ادعای بدست گرفتن حکومت را نداشته‌اند.

 

۷- انبیاء عظام بر اساس وظیفه ی ذاتی و اصیل خود، فقط و فقط مامور به دعوتِ "ناس" به توحید، عدم شرک‌ ورزیدن و تقاضا برای اداره عادلانه جامعه (از سوی حاکمان وقت) بوده‌اند تا در پناه وجود جامعه‌ای که در آن امنیت از گرسنگی و ترس وجود دارد، عبادت خداوند راحت تر انجام شود. (فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف)

البته در عمل و پس از شروع دعوت پیامبران و بدلیل مخالفتِ طاغوتیان با دعوتِ ناصحانه ی انبیاء و عدم اجابت تقاضای آنان بر آزادی پرسش خدا و عدم رواداشتن ظلم نسبت به شهروندان، پیامبران محبور می شدند تا با هجرت و فرار به همراه مومنین، از یوغ حکومت طاغوت خارج شوند.(همانگونه که این هجرت برای موسی و فرار قوم بنی اسرائیل از ظلم فرعون و محمد(ص) و مسلمین مکه در هجرتشان از مکه به مدینه محقق شد) و در این ناچاری، جامعه ای جدید تشکیل و پیامبر به عنوان وظیفه ای فرعی، ناگزیر می شود تا برای رتق و فتق زندگی مردم تشکیل حکومت داده؛ تنظیم‌ مقررات نمایند. و دقیقاً از اینجاست که به عنوان مثال حضرت محمد(ص) می باید بر مبنای آموزه‌ای اسلامی که در مکه ارائه داده - "اسلام‌ مکه"- جامعه را اداره نماید و بدین صورت "اسلام مدینه" متولد می شود، اسلامی که  مصداق و نمونه عینی اسلام نظری مکی است! (داستان زندگی حضرت مسیح و عدم توجه و التفات و بی اعتنایی این پیامبر اولی العزم به حکومت چنان روشن است که نیازی به ذکر ندارد. اما نکته مهم در مورد مسیح هم آن است که با توجه به مفاد این بند، به هر جهت، برای حضرت عیسی دلیلی برای هجرت و ترک‌ جامعه موجود و به تبع آن تشکیل جامعه جدید بوجود نیامد و لذا حتی به عنوان یک وظیفه فرعی و غیر ذاتی هم، تلاشی برای تصدی حکومت معمول نشد!)

*پژوهشگر دینی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی