برخی عناوین، اصطلاحات و تعابیر هستند که گویی برای نوشتن در کتابها، سیاه کردن جزوههای دانشجویی و پرکردن زمان سخنرانیها خلق شده اند و راهی برای اجرا در عرصه عمل نمییابند. از جمله این تعابیر و اصطلاحات، «نقش معلمان در تربیت نسل پرسشگر/نقاد/ شهروند قانومندار و ...»
سالهاست درباره آن در مجامع روشنفکری و نخبگانی بحث و گفتگو و یا به کرات در یادداشتها و مقالات مطرح میشود؛ اما کسی به صرافت یافتن راهی جهت عملیاتی کردن آن در «وضعِ واقعا موجود» نمیافتد.
ناگفته نماند که این معضلی نیست که مختص حوزه تعلیم و تربیت باشد؛ آنچه که عیان است وضعیت روشنفکری کشور درهمه حوزهها دچار همین فاصله میان ایده با عمل است. ایدهها و اندیشههایی که در حوزه نظری دلربا و تحسین برانگیز به نظر میآیند، اما کمتر موردی را سراغ داریم که از حلقههای روشنفکری خارج و در جامعه هدف، عملیاتی شوند.
اگر کارویژه نظام تعلیم و تربیت و ماموریت ذاتی نیروهای اجرایی آن (معلمان، مربیان پرورشی، مدیران مدارس و ...) را تربیت نسلهای آینده بدانیم؛ این انتظار زیادی نیست که بتوانند همپای تحولات فکری و اندیشگی، نسبت به ارتقای سطح دانش و مهارتهای دانش آموزان اقدام و آنها را بیش از هرچیز با مفاهیمی، چون «تفکر انتقادی (فلسفی)»، «حقوق و وظایف شهروندی»، «مهارتهای زندگی» و ... آشنا کنند؛ اما با آنکه بسیاری از معلمان با این مفاهیم به درجاتی آشنا و نسبت به اهمیت آنها معترفند؛ آنچه در عمل میبینیم تداوم تدریس و «کلاس داری» به روشهای سنتی و ناکارآمد پیشین است.
بدیهی است که نمیتوان از ارایه آموزش و اداره کلاس به روشهای پیشینی، انتظار تحولات ملموس داشت و طبعا محصول نهایی (فارغ التحصیلان) نیز کمابیش همچون نسلهای گذشته اندیشه و عمل خواهند کرد. البته از انصاف به دور است که بار همه ناکامیها و ناتواناییها در انتقال و تثبیت ارزشهای یاد شده را صرفا بر دوش معلمان بگذاریم و اشاره به وضعیتی که معلمان در آن قرار داده شده اند نکنیم. از فضای فیزیکی مدارس و حجم انبوه دانش آموزان در فضایی تنگ و کوچک تا برنامه درسی فشرده و اصرار خانوادهها بر اولویت آموزشهای تست محور تا الزام نهادهای رسمی بر اولویت مطلق انتقال مفاهیم ایدئولوژیک مورد پسند مقامات سیاسی و ... همگی باعث میشوند تا معلم اگر هم بخواهد مجال چندانی برای رها کردن خود از بندهای یادشده نیابد.
با اینحال نمیتوان انکار کرد که نهاد مدرسه نیز متاثر از تحولات عمیقی بوده است که طی این دو دهه در جامعه مدنی ایرانیان رخ داده است. به عبارتی خانواده ها، دانش آموزان و معلمان، خود متاثر از تحولات فکری_فرهنگی دهههای اخیر نسبت به ارزشهای پیشین اخلاقی، فکری و اجتماعی خود بازنگریها و بازاندیشیهایی داشته اند که خواه ناخواه در شیوههای ارایه آموزش و تربیت در مدارس نیز خود را نمایانده است. این تغییرات در نسل جدید مستخدمین آموزش و پرورش (نو معلمان) مشهودتر است و این امیدواری را زنده نگه میدارد که نسل جدید معلمان با توجه به تواناییهای که در حوزه فناوری و دسترسی به منابع گوناگون معرفت دارد و خود نیز به نوعی محصول تحولات فکری جامعه است بتوانند راههایی نو برای عملیاتی کردن مفاهیمی، چون تربیت دانش آموزان پرسشگر، نقاد، نوجو، اخلاق مدار و ... بیابد و همانند نسل گذشته در عملیاتی کردن آموختهها و باورهای خود به نسل آینده، ناتوان و مغموم جلوه نکند.
منبع: عضو سازمان معلمان گیلان