تیتر امروز

رئیس‌جمهور به شهادت رسید/ باقری سرپرست وزارت خارجه شد/ تسلیت آیت‌الله سیستانی و عزای عمومی در عراق
سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی در آذربایجان شرقی (بروزرسانی می‌شود)

رئیس‌جمهور به شهادت رسید/ باقری سرپرست وزارت خارجه شد/ تسلیت آیت‌الله سیستانی و عزای عمومی در عراق

روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت‌ماه، بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور در آذربایجان شرقی دچار سانحه شد و صبح روز دوشنبه رئیس جمعیت هلال احمر از پیدا شدن لاشه بالگرد خبر داد. متاسفانه ابراهیم رئیسی...
ابراهیم رئیسی تلاش می‌کرد دولتی فراجناحی باشد/امیرعبداللهیان «شهید قدس» است
«دیدارنیوز» در گفت‌وگو با «کنعانی‌مقدم» واقعه شهادت رییس‌جمهوری و هیات همراه را بررسی می‌کند:

ابراهیم رئیسی تلاش می‌کرد دولتی فراجناحی باشد/امیرعبداللهیان «شهید قدس» است

یکی از سیاستمداران در گفت‌وگو با دیدار معتقد است که رییسی با جمع کردن منتقدان و موافقان زیر یک سقف تلاش می‌کرد فراجناحی باشد.
گزارش خبرنگار دیدارنیوز از دومین روز نمایشگاه

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در حالی برگزار می‌شود که خبرنگار دیدارنیوز حال و هوای متفاوت این نمایشگاه را روایت کرده؛ پس این گزارش جالب را بخوانید.

کد خبر: ۱۶۵۱۸۱
۲۰:۲۴ - ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

دیدارنیوز _ مسعود پیوسته: سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، با نام «بخوانیم و بسازیم»، درحال برگزاری است.

در دومین روز برگزاری این نمایشگاه، ساعت ده و نیم صبح امروز پنج شنبه، بیستم اردیبهشت ماه وارد نمایشگاه شدم. از همان مدخل نمایشگاه، بنر‌های مربوط به پوشش و حجاب، و خانم‌های مامور چادری؛ و آقایان پلیس انتظامی، نشان از غلظت توصیه و حکم و فرمان حفظ پوشش داشت و نشان از هماهنگی و در هم آمیختگی کاملِ «فرهنگ و امنیت»، از سردار رحیم صفوی منادی راه اندازی قرارگاه فرهنگی، تا سردارِ فرهنگ مدار، حسین صفارهرندی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاداسلامی تا فرمانده کل پلیس کشور، سردار رادان.

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

در محوطه؛ و نرسیده به شبستان، موسیقی‌ی ملایم با دنیای کتاب و فرهنگ پخش نمی‌شد که مراجعه کننده و مشتاق کتاب، در بستری آرام و تمرکزبخش، به سمت غرفه‌ها راهی شود، انگار مراجعه کننده وارد نمایشگاه دستاورد‌های دفاعی و هسته‌ای شده باشد، همچنان صدای سالار عقیلی (مانند هر نمایشگاه مشابه) را می‌شنود: «نام جاوید وطن...»

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

آوایی که فضای عمومی را سرشار از حماسه و هیجان و شورانگیزی می‌کند!

در محوطه و فضای باز مصلی، آمد و شدِ سواره و پیاده‌ی نیروی انتظامی، به سرود در حال پخش خیلی می‌آمد. پس از عبور از این مرحله، تابلوی یک «غرفه‌ی کافی» جلب نظرم کرد. از اسمِ امسال نمایشگاه استفاده کرد و غرفه و دکانش را این گونه آراست: «بخوانیم و قهوه‌ای بنوشیم و بسازیم»! پس از این گذرگاه، وارد شبستان شدم. احساس برهوت داشتم.

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

یاد نمایشگاه کتاب در سال‌های نیمه‌ی دوم دهه هفتاد افتادم در اطراف پارک وی و نمایشگاه بین المللی دائمی تهران که نمایشگاه کتاب برپا می‌شد و در آن، سرشار از شوق حضور بود و دربرگیری‌های گسترده؛ و تقریبا هیچ «صدا و نگاه»‌ی بیرون نمایشگاه جا نمی‌ماند. ولی از پدیداری دولت احمدی نژاد به این سو، دهه به دهه از «نمایشگاه کتاب»، فقط سنت برگزاری اش ماند.

آرایش یکنواخت و تکصدایی در عین حال، خلوتی غرفه ها؛ و آن سیاه و سفیدبینی‌ی متولیان حوزه‌ی فرهنگ که حاشیه‌های نمایشگاه را با تابلو‌های «آزادی زن در دو اندیشه» آراسته بودند؛ احساس تنهایی ام را پررنگ‌تر کرده بود.

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

نگاه به اطراف می‌کردم که شاید لابه لای آدم‌های عبوری، چهره ای، غیرچهره ای، نویسنده‌ای کسی را ببینم. حالا برایم فرقی نمی‌کرد اگر منتقد وضع موجود بود یا توجیه گر و مداحِ این شرایط! کسی را نیافتم. البته یکی که خیلی شبیه دکتر شکوری راد بود را دیدم. ولی دبیرکل حزب اتحاد ملت نبود. گفتم شاید آمده تا برآوردی از فضای فرهنگی و اجتماعی کند.

حتی پرسشگرانه صدایش کردم: «جناب دکتر شکوری راد؟» پاسخ لبخند بود. گفتم خیلی شبیه دبیرکل حزب اتحاد ملت اید. معلوم بود دور از صفحه و‌صحنه‌ی سیاست است. پرسید: «این آقا اون ور آبه؟ معانده؟!» گفتم نه، این وره. نرسیده به معانده! در این برهوت، درحال عبور از کنار غرفه‌ی نسبتا بزرگ انجمن ناشران انقلاب اسلامی بودم که دیدم یک آقای نویسنده، میکروفون به دست، در حال سخنرانی برای دو نفر است!

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

داشت می‌گفت: «.. حالا در این شرایط رسانه‌های جمعی و رسانه‌های فردی که نمیشه حتی اسم شونو برد!»، دیگه از اونجا دور شده بودم و رغبت شنیدن ادامه‌اش را نداشتم. فقط توی دلم گفتم چه عذابی داره می‌کشه این نویسنده و منتقد!

یک لحظه در وسط نمایشگاه احساس کردم انگار وارد فضای امور تربیتی سال‌های دهه شصت شده ام. سال‌هایی که به بهانه‌ی جنگ، نمی‌شد چیزی گفت. بلکه همه چیز قرار است تحمل شود. نویسنده پیدا نکردم. گفتم شاید خواننده پیدا کنم.

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

برخی انگار حالا به جای رفتن به کوچه برلن برای خرید یا تماشا، اینجا را انتخاب کرده باشند، اینجایی که اگر فال نداشت، احتمالا «تماشا» دارد. از رهگذری از کیفیت نمایشگاه و غرفه‌ها و‌کتاب‌ها پرسیدم. نگاهی به چپ و راست غرفه‌ها کرد و‌گفت: «امسال، فضا بیشتر دولتی شده.» گفت و رفت.

از پدری که همراه با دو دخترش از خرید کتاب برمی گشتند پرسیدم، امسال، اوضاع نمایشگاه کتاب را چطور می‌بینید؟ احساس هماهنگی با نمایشگاه داشت و شاید حس می‌کرد صداوسیما دارد از وی می‌پرسد، پاسخ‌داد: «دکترای روابط بین الملل دارم و اینجا خودم و فرزندانم کتاب‌های موردنظرمان را پیداکردیم. فقط اگر می‌شد آنلاین هم ارزان‌تر حساب می‌کردند، خوب است. کتاب‌ها خوب شدند. کیفیت کاغذ و جلد کتاب ها. کتاب‌ها سبک‌تر شده اند.»

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

از دو خانم که زیر بیست سال داشتند و در حال خروج از نمایشگاه بودند پرسیدم نمایشگاه چطور بود؟ یکی شان گفت: «کتابی که می‌خواستم نبود. اولین بار است که به نمایشگاه آمده ام.» در لحظه‌ی خروج از نمایشگاه، دوباره چشمم افتاد به غرفه‌ی سیاهی که سردرش را صورتی کرده بود که شاید معنای زندگی بدهد. اسمش به متنش نمی‌خورد: «یه حس خوب!»

با حسی خسته و‌دلزده از این ورود و خروج، به تقاطع «علی اکبری، بهشتی» رسیدم.

برهوت فرهنگ در نمایشگاه کتاب تهران

دیدم یک گروهبان یکم جوانِ راهنمایی و رانندگی، خطاب به یک موتورسوار اشاره می‌کند از خیابان عبور کند نه از پیاده رو. تعجب کردم از این رفتار پلیس. چون دهه هاست که موتوری‌ها از هفت دولت آزادند و از هر روزنه‌ای که اراده کنند، از آنجا عبور می‌کنند. ورودممنوع، چراغ قرمز، پیاده رو و ...

پرسیدم چرا چنین کردی؟ درحالی که می‌توانستی مانند دیگر همکارانت در طی این دهه‌ها از کنارش بگذری و ندید بگیری. گفت: «نمی توانم این همه بی فرهنگی را تحمل کنم. پلیس کادر نیستم. وظیفه ام. منتظرم این چند ماه خدمتم هم بگذرد و از ایران بروم!»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی