دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: همه چیز در ماجرای مانی کولبر ۱۴ سالهای که از کوه سقوط کرد کنار هم قرار گرفته است. از اعتیاد پدرش تا کولبری مادر. از کولبری خودش در ۱۴ سالگی تا فرار از دست نیروهای مرزی. از سقوط از کوه و هزینههای درمانی تا به دوش کشیدن بار برای هزینههای مدرسه و این اپلیکیشنی که نامش را شاد گذاشتهاند. مانی همه معضلات کولبری و زندگی در مناطق کردنشین را یک جا با هم دارد.
در دو هفته اخیر پروندهای در دیدار منتشر شد و به صورت ویژه ابعاد مختلف پدیده کولبری را مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. در این پرونده تلاش شد تا این پدیده از منظرهای مختلف بررسی شود. در همین دوره نیز مانند همیشه چند خبر جدید در مورد کولبرها در رسانهها مطرح شد. مورد مانی کولبر ۱۴ ساله همه موارد را کنار هم دارد.
بر اساس گزارشهایی که در همشهری آنلاین و رویداد ۲۴ منتشر شده این خانواده درگیر مسائل مختلفی بوده و هست. مادر مانی روناک رستمزاده به این علت که همسر سابقش اعتیاد داشته از او جدا شده است. اعتیاد هر چند که در مناطق کردنشین در قیاس با باقی مناطق در وضعیت بهتری قرار دارد، ولی در سالهای اخیر با رشد روبهرو بوده و این موضوع هم به باقی مسائل این مناطق اضافه شده است.
خانم رستمزاده جزو زنان کولبر محسوب میشود و خود نیز درگیر این ماجرا است. او در گفتوگو با رویداد ۲۴ ماجرای مانی را اینگونه توضیح میدهد: «روز یکشنبه ۱۶ شهریور من و مانی بار لوبیا به همراه داشتیم. ۶ بسته ۲۵ کیلویی را به سمت مرز میبردیم. از جاده مریوان سهراه شهدا به سمت پایین در حال حرکت بودیم که گشتهای امنیتی آمدند و کولهایمان را گرفتند. دو کول دیگر را در کوه گذاشته بودیم که بعدا پایین بیاوریم. مانی از اینکه همه کولهایمان را از دست نداده بودیم خوشحال بود و به سمت کوه رفت تا آن دو بسته را بیاورد. مانی که کولها را بلند کرد مشاهده کردم یک خودروی پراید توقف کرد و فردی با لباس نظامی از ماشین غیرنظامی بیرون آمد و میگفت: «کجا میری؟ کوله را بینداز» من از پسرم دور بودم و کاری نمیتوانستم بکنم. به سمت پسرم حرکت کردم، اما دیر رسیدم. با فریادهای آن فرد و زمانی که او به سوی مانی حرکت کرد مانی به شدت ترسید و از کوه افتاد. به محض اینکه مانی افتاد آن فرد سوار خودرو شد و رفت. وقتی به پسرم رسیدم دیدم سرو صورتش با سنگ برخورد کرده است و خونریزی شدید دارد. او را به کول گرفتم و پایین آوردم.»
کولبرها با مسائلی نظیر تیراندازی ماموران مرزی، سقوط از کوه، سرما و یخزدگی یا رفتن روی مین درگیر هستند. در گذشته مورد فرهاد خسروی نوجوان کولبری که دچار یخ زدگی شده بود و جان خود را از دست داده بود دیده بودیم. افتادن از کوه و قطع نخاع و صدمات فیزیکی نیز در مورد کولبری بسیار رخ داده است. فارغ از این مساله مشکلات جسمی که این پدیده برای کولبران به وجود میآورد و بیماریهایی که در طول زمان برای آنها پیش میآید نیز مطرح است و این ماجرا همچنان ادامه دارد.
نکته مهم در ماجرای این کولبر ۱۴ ساله تلاش او برای خرید گوشی هوشمند و استفاده از آموزش مجازی و برنامه شاد است. بعد از بحران کرونا در کشور آموزش و پرورش تلاش کرد با اپلیکیشن شاد آموزش مجازی را پیگیری کند. طبق گفتههای مسئولین آموزش و پرورش بیش از سه و نیم میلیون دانش آموز به آموزش مجازی دسترسی ندارند. این عدد برای دانش آموزانی است که هیچ گونه دسترسی ندارند. خانوادههایی وجود دارند که فقط یک گوشی هوشمند دارند و چند فرزند و اگر این دست از خانوادهها را هم به باقی افراد اضافه کنیم با عددی به مراتب بیشتر روبهرو خواهیم بود که دسترسی به آموزش مجازی ندارند.
براساس گزارش همشهری آنلاین «از چندماه قبل مادر و پسر با هم به کولبری میرفتند و چون میتوانستند بار بیشتری حمل کنند پول بیشتری گیرشان میآمد و وضعیت زندگیشان بهتر شده بود. اما وقتی مدرسهها باز شد مانی باید به مدرسه میرفت. او پسر درسخوانی بود و مادرش میخواست به هر قیمتی که شده مانی درسش را ادامه بدهد، اما کرونا کلاسها را غیرحضوری کرده بود و دانشآموزان باید با نرمافزار شاد و از طریق موبایل و تبلت در خانه درس میخواندند. اما زن جوان که درگیر مخارج روزمره زندگیاش بود چطور میتوانست برای پسرش گوشی موبایل بخرد؟ به همین دلیل بود که این بار مانی با انگیزه جمع کردن پول برای خریدن گوشی به کولبری میرفت. او رسیدن به آرزوهایش را در کولبری، خریدن گوشی، درس خواندن با شاد و رفتن به دانشگاه میدید.»
بحران عدالت آموزشی به طرز ویژهای خود را در دوران کرونا نشان داد. این جمله به این معنی نیست که قبل از کرونا ما در وضعیت قابل قبولی در رابطه با عدالت آموزشی قرار داشتیم، ولی باید پذیرفت که این دوره بیش از پیش این مساله را نشان داد. کمبود امکانات و دسترسی ناقص به محتوای آموزشی و عدم دسترسی خانوادهها به امکانات آموزش مجازی در این دوره بخش زیادی از جامعه را با خود درگیر کرد. پولی سازی آموزش بحثی است که همواره در نظام آموزشی ما مطرح شده و این دوره بیش از پیش خود را نشان داد. مدارس غیردولتی با هزینههای هنگفت امکانات ویژهای را برای دانش آموزان خود فراهم کردهاند و آنها از هر گونه محتوای آموزشی به صورت مجازی بهره میبرند و اگر نیاز به آموزش حضوری هم باشد با رعایت مسائل بهداشتی دانش آموز در مدرسه حضور پیدا میکند.
اما در عمل با خانوادههایی مانند خانواده مانی روبهرو هستیم که برای خرید یک گوشی هوشمند باید مشقت زیادی را تحمل کنند. همچنین با مدارسی روبهرو هستیم که نه تنها هیچ گونه امکانات بهداشتی مانند ماسک و مواد شوینده در آنها دیده نمیشود بلکه از آب آشامیدنی نیز بی بهره هستند.
در رابطه با مورد این کولبر ۱۴ ساله و اتفاقی که برای او افتاد نکته دیگری نیز وجود دارد که باید به سراغ آن رفت. بر اساس گفتههای مادر مانی در گزارش همشهری آنلاین هزینههای درمان و ماجراهای بیمارستان نیز به مشکلات آنها افزوده شد: «آن روز سختترین روز زندگیام بود. نه تلفن آنتن میداد و نه ماشینی رد میشد که کمک بگیرم. مانی خونریزی زیادی داشت. چشم، بینی و صورتش به تخته سنگها خورده بود. او را به دوش گرفتم و به روستایی که آن نزدیکی بود بردم، اما آنجا هیچ امکاناتی نداشت. به زحمت توانستم با برادرم تماس بگیرم و کمک بخواهم. مانی را به پاوه منتقل کردیم و در آنجا صورتش را ۸ بخیه زدند. صورتش ترکیده و بینیاش شکسته بود، اما چون هزینه مداوایش را نداشتم رضایت دادم و او را به خانه بردیم. چند روزی پسرم در خانه بود، اما چون خونریزی داشت مجبور شدم دوباره او را به بیمارستانی در کرمانشاه ببرم. پسرم ۴روز در آنجا بود، اما پزشکان گفتند به خاطر آسیبی که به چشمش وارد شده باید به تهران منتقل شود.»
هزینههای بیمارستان نیز مسالهای است که این خانواده با آن درگیر است و یکی از اصلیترین مسائل کولبرها محسوب میشود. پیگیریهای دیدار حاکی از این است که خیرین و کمیته امداد هزینههای درمان مانی را برعهده گرفتهاند و خوشبختانه یکی از دغدغههای این خانواده تا حدی بر طرف شده است. اما ماجرای بیماریها و فرآیند درمان کولبرها نیز مشکلات زیادی به وجود آورده است.
بحران بیکاری یک فرد را به سمت کولبری سوق میدهد. او که مشغول کولبری بوده در این دوره آسیب میبیند و دیگر کولبری هم نمیتواند بکند. برای درمان نیاز به پول است و اگر پولی نباشد نمیتوان حتی به مرحله درمان رسید. کولبرهایی که در فرآیند کولبری آسیب میبینند گویی محکوم به ادامه دادن با همان مشکلات فیزیکی هستند.
تا اینجای ماجرا را با هم مرور کردیم. به احتمال زیاد چند وقت دیگر هم خبری مبنی بر اینکه این خانواده برای گذران زندگی خود با مشکل روبهرو هستند و فقط در یک مقطع کوتاه به آنها توجه شده گفته میشود و این پرونده هم فراموش میشود. پدیده کولبری و ماجراهایی که به آن وابسته هستند با یک پرونده ویژه در یک رسانه یا یک گزارش و مصاحبه حل نخواهد شد. رسانهها تلاش میکنند تا بازتاب دهنده واقعیتهای موجود جامعه باشند تا هم جامعه نسبت به اتفاقات پیرامونش آگاهی بیشتر و دقیقتری پیدا کند هم مسئولین با فشاری که از طرف جامعه و رسانهها حس میکنند اقدامات مشخصی را انجام دهند.
به صورت مشخص سیاستگذاری در زمینه ایجاد اشتغال و مقابله با رانت سیاسی اقتصادی که پشت پدیده کولبری وجود دارد میتواند بخش زیادی از مسائل این مناطق را ساماندهی کند. تا زمانی که این موارد به صورت عملی انجام نشود باز هم اخباری درباره کولبری و اتفاقات و فجایعی که در این حوزه رخ میدهد به گوش ما خواهد رسید. کولهای زیادی وجود دارند که دولت، رسانهها و سازمانهای مردم نهاد باید به دوش بکشند تا دیگر کولبرها مجبور به دوش کشیدن آنها نباشند. دست به کار شویم.